حجاب / چادر/مانتو / حجاب اسلامی / پوشش اسلامی
یکی از سیئات تمدن مادی، حرکتی است که در مورد زن انجام دادند. ما در این زمینه خیلی حرف داریم. گناه بزرگی که تمدن غرب در مورد جنس زن مرتکب شده است، نه به این زودی قابل پاک شدن است، نه به این زودی قابل جبران شدن است، حتّی نه بهآسانی قابل بیان کردن است. حالا اسمهای گوناگونی هم میگذارند - مثل همهی کارهایشان - جنایت میکنند، اسمش را حقوق بشر میگذارند! ظلم میکنند، اسمش را طرفداری از ملتها میگذارند! حملهی نظامی میکنند، اسمش را دفاع میگذارند! یکی از طبایع تمدن غربی، فریب است؛ دوروئی، نفاق، دروغگوئی، تناقض در رفتار و گفتار؛ در قضیهی زن هم عیناً همین جور است. آنها متأسفانه فرهنگ رائج خودشان را در کل دنیا گسترش دادهاند. امروز در دنیا کاری کردهاند که یکی از مهمترین وظائف زن - اگر نگوئیم مهمترین وظائف - این است که جلوهگری کند، زیبائیهای خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ این شده خصوصیت حتمی و لازم زن! متأسفانه الان در دنیا اینجور شده. در رسمیترین مجالس - مجالس سیاسی، مجالس گوناگون - مردها باید با شلوار بلند بیایند، باید با لباس پوشیده بیایند، اما زنها هرچه برهنهتر و عریانتر بیایند، اشکالی ندارد! این عادی است؟ این طبیعی است؟ این یک حرکت بر طبق طبیعت است؟ آنها این کار را کردند. زن باید خودش را در معرض دید مرد قرار دهد، برای اینکه مایهی التذاذ مرد شود! ظلمی از این بالاتر؟ اسم این را گذاشتهاند آزادی، اسم نقطهی مقابلش را گذاشتهاند اسارت! در حالی که احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن برای خود، تکریم زن است؛ احترام زن است؛ ایجاد حریم برای زن است. این حریم را شکستند و دارند روزبهروز هم بیشتر میشکنند؛ اسمهای گوناگون هم رویش میگذارند. اوّلین یا شاید یکی از اوّلین آثار سوئی که این مسئله گذاشت، ویران کردن خانواده بود؛ بنیان خانواده سست شد. وقتی در یک جامعهای خانواده متزلزل شد و از بین رفت، مفاسد در این جامعه نهادینه میشود.۱۳۹۲/۰۲/۱۱
لینک ثابت
یک مسئلهی دیگر این است که ورزش قهرمانی، امروز که مسابقات بینالمللی باب است و رائج است، مظهر تمایلات و استعدادها و تشخّص و هویت یک ملت است؛ و این خیلی چیز مهمی است. اینکه شماها در میدانهای ورزشی، با اخلاق انسانی و با جوانمردی ظاهر شوید - و خوشبختانه ظاهر میشوید - از نظر بینندگان بینالمللی، که امروز دیگر میلیونها و در مواردی میلیاردها تماشاچی وجود دارد و مطلع میشوند، پیامآور یک حقیقتی است از داخل کشورتان، که این حقیقت را با هیچ زبان دیگری نمیشد تبلیغ کرد. یک قهرمان با جوانمردىِ خودش تبلیغ میکند، با تدینِ خودش تبلیغ میکند. این مسئلهی بانوان و دختران ورزشکار ما که با حجاب در میدان میروند، خیلی چیز مهمی است. من نمیدانم کسانی که درصدد ارزیابی حوادث کشورند، یک ارزیابی درستی از این قضیه دارند یا نه. این، فوقالعاده است. در کشوری از کشورهای اروپا، یک زنی را به جرم باحجاب بودن، جرأت میکنند چاقو میزنند و او را میکُشند؛ آن هم در دادگاه و جلوی چشم قاضی! اینجوری است. خجالت نمیکشند؛ در دانشگاه، در ورزشگاه، در پارک، در خیابان، به حکم قانون - قانونی که جعل کردهاند - متعرّض زن محجبه میشوند. آن وقت در این فضا، توی این کشورها، یک زن محجبه در موضع قهرمان بر روی سکوی قهرمانی میایستد و همه را وادار میکند به این که او را تکریم و تجلیل کنند. این چیز کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ این کار خیلی باعظمت است. واقعاً همه باید قلباً از زنان ورزشکار ما که در میدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر میشوند، تشکر کنند. یا همین طور ورزش جانبازان و معلولان؛ واقعاً حیرتآور است. وقتی که انسانها نگاه میکنند، میبینند این جوانِ دچار آسیب جسمانی، نه فقط این آسیب جسمانی نتوانسته او را از زندگی عادی باز بدارد، بلکه حتّی او اینقدر همت و عزم و ارادهی قوی داشته که توانسته ورزشکار شود و در ورزش به این نقطه برسد که بیاید بر سکوی قهرمانی قرار بگیرد. این نشاندهندهی عزم و ارادهی یک ملت است، این نشاندهندهی تشخّص و هویت یک ملت است. اینکه من از شماها تشکر میکنم وقتی که یک پیروزی به دست میآورید، عقبهی این تشکر، احساس صادقانه و حقیقیای است که در من وجود دارد؛ احساس میکنم که واقعاً شماها با این کار دارید به کشورتان، به ملتتان، به مردمتان خدمت میکنید. شما پیامهائی را میرسانید که این پیامها با هیچ وسیلهای قابل رساندن نیست: پیام عزم و اراده، پیام ایستادگی، پیام ایمان. ورزشکار ما بعد از پیروزی در آنچنان میدانی و در جایگاه اول جهان قرار گرفتن، شعار «یاحسین» سر میدهد؛ یا میافتد روی خاک سجده میکند، یا دستش را بلند میکند و خدا را شکرگزاری میکند. میدانید امت اسلامی و ملتهای مسلمان با این کار چه هیجانی پیدا میکنند؟ دنیائی که سعی میکند همه را، بخصوص جوانها را، به سوی بیایمانی و لاابالیگری و پشت کردن به معنویات سوق دهد، یک جوان برجستهی ما - نه یک جوان معمولی - در میدان ورزش اینجور اقبال خودش را به معنویات نشان میدهد. اینها خیلی کارهای اثرگذار و مهمی است.۱۳۹۱/۱۲/۲۱
لینک ثابت
این مسئلهی بانوان و دختران ورزشکار ما که با حجاب در میدان میروند، خیلی چیز مهمی است. من نمیدانم کسانی که درصدد ارزیابی حوادث کشورند، یک ارزیابی درستی از این قضیه دارند یا نه. این، فوقالعاده است. در کشوری از کشورهای اروپا، یک زنی را به جرم باحجاب بودن، جرأت میکنند چاقو میزنند و او را میکُشند؛ آن هم در دادگاه و جلوی چشم قاضی! اینجوری است. خجالت نمیکشند؛ در دانشگاه، در ورزشگاه، در پارک، در خیابان، به حکم قانون - قانونی که جعل کردهاند - متعرّض زن محجبه میشوند. آن وقت در این فضا، توی این کشورها، یک زن محجبه در موضع قهرمان بر روی سکوی قهرمانی میایستد و همه را وادار میکند به این که او را تکریم و تجلیل کنند. این چیز کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ این کار خیلی باعظمت است. واقعاً همه باید قلباً از زنان ورزشکار ما که در میدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر میشوند، تشکر کنند.۱۳۹۱/۱۲/۲۱
لینک ثابت
غربیها آنجائی که توانستند، بنیانهای فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به برکت مجاهدت یک عده از بزرگان، انگلیسها نتوانستند به طور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان کردند. اگر قرارداد ۱۲۹۹، یعنی ۱۹۱۹ میلادی - که معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادیخواهانِ دیگر مواجه نمیشد و این قرارداد عملیاتی میشد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آنها به وسیلهی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفکران وابستهی به غرب در کنار او - که باز لازم نیست من اسم بیاورم، دوست ندارم اسم بیاورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل کردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی که جنبهی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون کردن فرهنگ کشورمان؛ و هرچه توانستند، کردند؛ یک مقولهاش مسئلهی کشف حجاب بود، یک مقولهاش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از کشور بود، و مقولات فراوان دیگری که در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هویتزدائی میکند؛ هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فکرها را مادی میکند، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
لینک ثابت
بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهماننواز، هم بقیهی آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.۱۳۹۱/۰۷/۱۹
لینک ثابت
من کلیت دانشگاه را بههیچوجه زیر سؤال نمیبرم؛ وجود اساتید مؤمن و پاکیزه در دورهی طاغوت را بههیچوجه زیر سؤال نمیبرم؛ خب، کسانی بودند که ما آنها را میشناختیم؛ بسیار مردمان خوب، بسیار مردمان پاکیزه؛ هم در بین اساتید بودند، هم در بین دانشجوها بودند - البته کمتر - لیکن بنای دانشگاه این بنا بود؛ لذا آن اساتید مؤمن هم جز در یک دائرهی محدودی نمیتوانستند اثرگذاری کنند؛ حرکت دانشگاه، یک حرکت غلطی بود. کسانی نگاهشان به آن شرائط است؛ خیال میکنند رفتن به دانشگاه، ملازم با بیقید شدن و عدم مبالات در مورد دین و اخلاق و حجاب و طهارت و پاکیزگی دینی و اخلاقی است. این واقعیت ندارد، این نگاه درستی نیست. دانشگاه مرکز معنویت است؛ چون علم یک امر معنوی است. علم - هر علمی باشد - یک ارزش معنوی است، یک ارزش روحی است. محیط دانشگاه، محیط جوانی است؛ محیط مؤمنی است. در کشور، متدینترینهامان در میان جوانهامان هستند؛ فداکارترینهامان در میان جوانهامان بودند و هستند؛ بنابراین چه دلیلی دارد که محیط جوانِ اهل علمِ دانشگاه، یک محیط غیردینی باشد؟ نخیر، محیط دینی است. من توقعم این است که کسی که وارد دانشگاه میشود، اگر قبل از آنکه وارد دانشگاه بشود، تقیدات دینیاش ضعیف بوده، با ورود به دانشگاه، تقیدات دینیاش تقویت شود. بنابراین آرمانگرائی در معنویت و اخلاق هم یک امر معتبری است؛ مثل آرمانگرائی در سیاست، مثل آرمانگرائی در علم و در همهی امور زندگی.۱۳۹۱/۰۵/۱۶
لینک ثابت
خوشبختانه زنان جامعهی ما حقاً و انصافاً نه فقط در انقلاب ما، بلکه از گذشته هم همین جور بوده است؛ زنان متدین ما در میدانهای گوناگون و در همهی قضایا جزو پیشروان بودند. قبل از شروع مبارزات تند مشروطیت، زنها در میدان بودند. در یک برههای، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا کرد، که همه وارد شدند. آن وقتی که هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یک عدهای از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یک اجتماعی تشکیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاکم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار کرد، رفت در کاخش مخفی شد! رفتند آن طرف، فراشباشیهای دستگاه حکومت، اینها را کتک زدند. آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اکثر قریب به همهی شماها چاقچور را ندیدهاید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بستهی حجاب اسلامی - ایرانی بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یک عدهای خیال میکنند زن تا وقتی که بیحجاب نباشد، بیاخلاق نباشد، نمیتواند در میدانهای گوناگونِ اجتماعی و سیاسی وارد شود. در همین انقلاب خود ما، در بعضی از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابانها حرکت راه انداختند و مقابله کردند؛ که ما اطلاع قطعی داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزی انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلی همین جور.
بارها من این را گفتهام؛ در زیارت خانوادههای شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاعتر و مقاومتر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را میشود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دستهی گل، بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمنشاد نشود، بر جنازهی او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانوادههای شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمیکنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمیکردند، میگفتند میترسیم جمهوری اسلامی دشمنشاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار». زنهای ما اینهایند؛ امتحان خوبی دادند.
البته انسان در معرض آسیب است؛ مردها در معرض آسیبند، زنها در معرض آسیبند، جوانها در معرض آسیبند، پیرها در معرض آسیبند؛ عالِم، جاهل، همه در معرض آسیبند؛ «و المخلصون فی خطر عظیم». کو حالا مخلص؟ همهی ما زیر این استاندارد قرار داریم. اگر به حد استاندارد هم برسیم، مخلص هم بشویم، تازه «فی خطر عظیم»! خب، باید مراقب باشیم. دشمنان دنیای ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، از نقاط ضعف ما استفاده میکنند؛ از حس شهوت ما، از حس غضب ما، از قدرتطلبی ما، از علاقهی ما به جلوهفروشی و خودنمائی؛ باید مراقب باشیم. بانوان عزیز هم باید مراقب باشند، دخترهای جوان هم باید مراقب باشند.
این زندگی میگذرد؛ لذات و سختیهایش همه به طرفةالعینی میگذرد. شما در دورهی جوانی، این حرف را درست نمیفهمید. انسان در دوران جوانی خیال میکند دنیا ثابت است، ساکن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما که رسیدید، یک نگاه میکنید، میبینید دنیا عجب سریع میگذرد؛ چشم به هم میزنید، گذشته. خب، آن طرف: «و انّ الدّار الأخرة لهی الحیوان» ؛ زندگی و حیات، آنجاست. «ذلک الّذی یبشّر الله عباده» - که امروز در آیات کریمه میخواندند - بشارتهای الهی آنجاست. هم برای آنجا، هم برای حفظ عزت کشور و پیشرفت کشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختىِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است.۱۳۹۱/۰۲/۲۳
لینک ثابت
انسان در معرض آسیب است؛ مردها در معرض آسیبند، زنها در معرض آسیبند، جوانها در معرض آسیبند، پیرها در معرض آسیبند؛ عالِم، جاهل، همه در معرض آسیبند؛ «و المخلصون فی خطر عظیم». کو حالا مخلص؟ همهی ما زیر این استاندارد قرار داریم. اگر به حد استاندارد هم برسیم، مخلص هم بشویم، تازه «فی خطر عظیم»! خب، باید مراقب باشیم. دشمنان دنیای ما، دشمنان آخرت ما، دشمنان عزت ما، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، از نقاط ضعف ما استفاده میکنند؛ از حس شهوت ما، از حس غضب ما، از قدرتطلبی ما، از علاقهی ما به جلوهفروشی و خودنمائی؛ باید مراقب باشیم. بانوان عزیز هم باید مراقب باشند، دخترهای جوان هم باید مراقب باشند.
این زندگی میگذرد؛ لذات و سختیهایش همه به طرفةالعینی میگذرد. شما در دورهی جوانی، این حرف را درست نمیفهمید. انسان در دوران جوانی خیال میکند دنیا ثابت است، ساکن است، همیشه همین جور است؛ به سن ما که رسیدید، یک نگاه میکنید، میبینید دنیا عجب سریع میگذرد؛ چشم به هم میزنید، گذشته. خب، آن طرف: «و انّ الدّار الأخرة لهی الحیوان» ؛ (۷) زندگی و حیات، آنجاست. «ذلک الّذی یبشّر الله عباده» (۸) - که امروز در آیات کریمه میخواندند - بشارتهای الهی آنجاست. هم برای آنجا، هم برای حفظ عزت کشور و پیشرفت کشور، وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختىِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است.۱۳۹۱/۰۲/۲۳
لینک ثابت
در یک کشوری کسی به افسانهی هولوکاست اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان میاندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثهی پندارىِ تاریخی را انکار میکنی! حالا گیرم پنداری هم نباشد - واقعی باشد - خیلی خوب، انکار یک حادثهی واقعىِ تاریخی مگر جرم است؟ اگر برای کسی روشن نشد، ثابت نشد و او انکار کرد یا حتّی در آن تردید کرد، او را بیندازند زندان! الان در کشورهای مدعی تمدن در اروپا قضیه این است: اگر کسی اعتراض کند، تردید کند، قبول نداشته باشد، دادگاهها محکومش میکنند؛ آن وقت به پیغمبر اعظم، به این انسان برجستهی همهی تاریخ، صریحاً اهانت میکنند، مقدسات یک میلیارد و نیم مسلمان را مورد توهین قرار میدهند، کسی حق ندارد به این اعتراض کند که چرا شما این کار را کردید! ببینید این چه چهارچوبهای غلط و مفتضحی است. چهارچوب آنها این است. اگر کسی در آنجا با حجاب ظاهر بشود - در دانشگاه یا در محیط کار - مجرم است! این چهارچوب است دیگر، منتها چهارچوبهای غلط و معوج، برخلاف فطرت انسان، برخلاف فهم درست انسان. چهارچوبهای ما چهارچوبهای الهی است: ما با فساد مخالفیم، با فحشا مخالفیم، با انواع و اقسام انحرافات بشری مخالفیم، برابر آنچه که شریعت و دین به ما میآموزد. ما معتقدیم بایستی در مقابل این انحرافها ایستاد، راههای زندگی را باید از اسلام و قرآن و الهام الهی و وحی الهی گرفت. این چهارچوب ماست. این شد مردمسالاری دینی. این الگوی ماست.۱۳۹۰/۱۲/۱۸
لینک ثابت
نظرسنجیهای مکرر آمریکائیها در مصر و اکثر کشورهای اسلامی، واقعیت را به آنها گفته است. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ میزان گرایش به مسجد و شعائر اسلامی، از جمله حجاب و پوشش زنان، بین ۴۰% تا ۷۵% در ملتها از مصر و اردن تا ترکیه و مالزی و... افزایش یافته و میزان نفرت از آمریکا با میانگین ۸۵% در کشورهای اسلامی و عربی بالا رفته و بویژه پس از دیدن پیروزی جوانان حزباللّه و حماس در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و شکست و خروج آمریکا بدون هیچ دستاوردی در عراق، امید به پیروزی و آینده، در جوانان عرب مضاعف شده است.۱۳۹۰/۱۱/۱۴
لینک ثابت
به نظر من بزرگترین ضربه، بزرگترین اهانت، بزرگترین حقکشی که در زمینهی مسئلهی زن انجام گرفته، همین است. در محیط اجتماعی، فرهنگی شکل بگیرد که زن به عنوان یک طرفِ مورد انتفاع، برای استفادهی یک طرفِ ذینفع مطرح شود؛ این متأسفانه امروز در فرهنگ غربی وجود دارد. دیگران هم از آنها تقلید کردند، در راهش کوشش کردند، تلاش کردند و این در دنیا جا افتاده. اگر کسی خلاف این را بگوید، علیه او جنجال میکنند. فرض کنیم اگر در یک جامعهای مسئلهی آرایش زنان و تبرّج زنان در محیطهای عمومی محکوم شود، جنجال بلند خواهد شد. اگر نقطهی مقابل آن انجام بگیرد - یعنی در یک جامعهای عریانی زنان مطرح شود - هیچ سر و صدائی در دنیا بلند نمیشود. اما وقتی پوشش زن، عدم تبرّج زن، آرایش نکردن زن در جامعه مطرح شود، دستگاههای مسلط تبلیغاتی دنیا سر بلند میکنند، جنجال میکنند؛ این نشاندهندهی این است که یک فرهنگی، یک سیاستی، یک راهبردی وجود دارد که سالهای متمادی است دنبال میشود و پایهاش این است که این جایگاه، این شأن، این موقعیت غلط و اهانتآمیز را برای زن تثبیت کنند؛ و متأسفانه کردند.
لذا شما میبینید در غرب با حجاب تدریجاً به صورت علنی دارد مخالفت میشود. عنوانی که برای این مخالفت ذکر میکنند، این است که میگویند حجاب نماد یک حرکت مذهبی است؛ ما نمیخواهیم در جوامع ما - که جوامع لائیک هستند - نمادهای مذهبی مطرح شوند. به نظر من این دروغ است؛ بحث مذهب و غیر مذهب نیست؛ بحثِ این است که سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانی غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است و حجاب مخالف آن است. حتّی اگر چنانچه حجاب ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی هم نباشد، با آن مخالفت میکنند؛ مشکل اساسی این است.
این مسئله آن وقت دنبالههای خودش را، تبعات بسیار جانکاه خودش را در جوامع بشری به وجود آورده: مسئلهی سست شدن بنیان خانواده - گزارشهای تکاندهندهای که یک نمونهاش را یکی از خانمهای محترم اینجا اشاره کردند - مسئلهی آمار گریهآور و تأسفبار تجارت زنان. امروز در دنیا طبق گزارشی که داده شده است - که این گزارش به نظرم گزارش سازمان ملل است؛ گزارش یک مرکز رسمی است - سریعالرشدترین تجارتهای دنیا، تجارت زنان و قاچاق زنان است. بدترین کشورها هم در این زمینه، چند تا کشورند؛ از جمله رژیم صهیونیستی است. زنان و دختران را با عنوان پیدا کردن کار و عنوان ازدواج و این حرفها، از کشورهای فقیر، از آمریکای لاتین، از برخی کشورهای آسیا، از برخی کشورهای فقیر اروپا جمع میکنند و میبرند آنها را در شرائط بسیار سختی تحویل مراکزی میدهند که انسان از تصور آنها و نام آنها تنش میلرزد. همهی اینها مبتنی است بر این نگاه غلط، این نامعادلهی ظالمانه در مورد جایگاه زن در جامعه. پدیدهی کودکان نامشروع - که بالاترین آمار کودکان نامشروع هم در آمریکاست - پدیدهی زندگیهای مشترکی که بدون ازدواج انجام میگیرد؛ یعنی در حقیقت نابود کردن کانون خانواده و محیط گرم و صمیمی خانواده و برکات خانواده، محروم کردن بشر از این برکات، اینها همه ناشی از مشکل اول است؛ باید برای این، یک فکری کرد. باید جایگاه زن را تعریف کرد و در مقابل منطق هوچیگرانهی غربی بجد ایستاد.
من یک وقتی گفتم؛ از من سؤال کردند که شما در مقابل آنچه که غربیها دربارهی مسئلهی زن در کشور میگویند، چه دفاعی دارید؟ من گفتم: ما دفاع نداریم، ما هجوم داریم! ما در مسئلهی زن، از غرب طلبگاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین میآورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند. جمهوری اسلامی در این زمینه یک مسئولیتی دارد. جمهوری اسلامی در مسئلهی زن باید به طور صریح و بدون هیچ مجامله، حرف خودش را - که عمدتاً اعتراض به نگاه غربی و این نامعادلهی ظالمانهی غربی است - بگوید. با این نگاه، آن وقت مسئلهی حجاب، مسئلهی نوع ارتباط زن و مرد، همه معنا پیدا میکند. این یک مسئله است.۱۳۹۰/۰۳/۰۱
لینک ثابت
این رئیس جمهور فراری تونس، این بنعلی، به طور کامل وابستهی به آمریکا بود؛ حتّی ما گزارشهائی داریم که وابسته به سیای آمریکا - دستگاه جاسوسی آمریکا - بود! ببینید برای یک ملت چقدر سخت است که رئیس یک ملت، آن هم رئیسی با آن تبختر و نخوت که او داشت - که آدم بسیار متکبر بدی بود - نوکر رسمی دستگاههای آمریکائی باشد. سالها با شدت و حدت بر مردم حکومت کرد؛ علیه مصالح مردم، از جمله علیه دین. در تونس که یک کشور مسلمان و دارای سابقهی طولانىِ اسلامی است و در فرهنگ اسلامی مفاخری از تونس برخاستهاند، مردم در زمان بن علی مسجد که میخواستند بروند، باید کارت ویژه داشته باشند؛ کارت ورود به مسجد که دولت میداد و به همه هم نمیداد! اجازهی رفتن به مسجد داده نمیشد. اجازهی نماز جماعت که هیچ، نماز فرادای در مساجد هم ممنوع بود؛ جلوی چشم ممنوع بود. حجاب رسماً ممنوع بود. خب، این مردم یک انگیزهی مهمشان اسلامخواهی است. لذا دیدید بمجرد اینکه این خائن از کشورش فرار کرد و اوضاع به هم ریخت، دخترهای دانشجو با حجاب رفتند دانشگاه. این نشاندهندهی انگیزهی عمیق اسلامی است؛ این را تحلیلگران غربی میخواهند کتمان کنند، مخفی نگه دارند. انگیزهی بعد هم وابستگی به آمریکاست، که بسیار مهم است. آمریکائیها مایل نیستند گفته بشود که علت قیام مردم تونس در اول و بعد اوج آن در مصر، وابستگی است؛ این حقیقت قضیه است. البته در تونس یک تغییر سطحی انجام گرفت. بنعلی فرار کرد، اما دستگاه او بر سر کار است. خدا کند مردم در کشور تونس موقعیت خود را درست توجه کنند. مبادا خدای نکرده دشمن بتواند آنها را فریب بدهد.۱۳۸۹/۱۱/۱۵
لینک ثابت
قم در دوران حاکمیت طاغوت مبغوض بود. مبغوض بودن آن هم درست به دلیل امتیازات معنوی و واقعی این شهر بود؛ به دلیل تدینشان، به دلیل ارتباطشان با روحانیت، به دلیل حوزهی علمیهی مستقر در این شهر. اولین فریاد مقابلهی با ظلم رضاخانی از شهر قم بلند شد. مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی برای اینکه بتواند با استبداد رضاخانی در آغاز حکومت او مقابله کند، قم را پناهگاه خود قرار داد؛ به قم آمد و علمای شهرهای مختلف از نقاط مختلف کشور در قم جمع شدند؛ که البته با سرکوب حکومت مستبد چکمهپوش پهلوی مواجه شدند و مرحوم حاج آقا نورالله مسموم شد و به شهادت رسید. بعد از آن در همین صحن مطهر، یک عالم دینىِ باتقوا فریادش را علیه کشف حجاب بلند کرد و همه را متوجه خود کرد. رضاخان از تهران بلند شد آمد، آن مرد عالم و متقی و پرهیزگار و مجاهد و معنوی را زیر مشت و لگد گرفت. مقابلهی با دستگاه پهلوی در قم دارای این سوابق است. پس مسئله فقط از دوران شروع مبارزات روحانیت در سال ۴۱ نیست. همهی اینها موجب شده بود که حکومت طاغوت با قم به صورت یک دشمن برخورد کند. لذا آبادانی و عمران در قم نبود، صرف بودجههای لازم در قم نبود، امکانات گوناگون نبود؛ یعنی کمتر از نقاط دیگر به قم توجه میکردند. بسیاری از نیازهای مردم در دورهی طاغوت نادیده انگاشته میشد و به مردم نمیرسیدند؛ آنها کارهای دیگری داشتند؛ لیکن قم باز در مقایسهی با بسیاری از شهرهای دیگر محرومتر بود. وضع قم این است.۱۳۸۹/۰۸/۰۵
لینک ثابت
از توحید و نبوت و امامت و ولایت و از اینها بگیرید تا احکام و حجاب و حدود شرعیه و بقیهی چیزها؛ دائم دارد شبههپراکنی میشود. باید حواسمان باشد که اینها روش دشمن است. باید در مقابل اینها تدبیر داشت، باید کار کرد. البته در اینجا و در این شبهههائی که به طرق مختلف مطرح میشود، همه وظیفه دارند که در برابر این هنجارشکنیهای دینی که در این سایتها و در این اظهارات مشاهده میشود و این فرقهسازیهائی که وجود دارد، و این هنجارشکنیهای اخلاقی و جنسی که انسان مشاهده میکند و از این قبیل چیزها، بایستند. اینها کارهائی است که نه اینکه همهی این کارها را دشمن دارد از خارج میکند؛ نه، انگیزههای داخلی هم وجود دارد، اما دشمن تقویت میکند، جهت میدهد، کمک میکند و اینها را هل میدهد به جلو و دشمن از این چیزها خرسند است. باید این را مواظب باشیم. باید مواظبت کنیم. مسئولیت به عهدهی کیست؟ آیا به عهدهی دولت است؟ به تنهائی، نه. دولت البته مسئولیتهائی دارد. من خودم بارها به شورای انقلاب فرهنگی در دورههای مختلف گفتم که شما نمیتوانید خود را از متدین کردن مردم و وظیفهای که در این راه دارید، برکنار نگه دارید. اینها مخالف بودند. آن جریانهای بداخلاق مخالف بودند، میگفتند نه، این دینِ دولتی میشود. من معتقدم دولت در این زمینه وظیفه دارد، اما وظیفهی دولت چیست؟ وظیفهی دولت درست کردن عقاید مردم است؟ نه، وظیفهی دولت زمینهسازی است؛ وظیفهی عملیاتی و میدانی به عهده روحانیت است، به عهدهی زبدگان است، به عهدهی نخبگان حوزه و دانشگاه است. این وظیفهی میدانی است. من امروز نگاه میکنم جای این مجموعهی مکرم دینی و علمی را در خیلی جاها خالی میبینم.
...
حوزههای علمیه نقششان در صدا و سیما فقط این نیست که یک واعظ خوشزبانی بیاید آنجا، مردم را نصیحت کند؛ نه، حوزهی علمیه باید کمیتهها تشکیل بدهند، مجموعهها تشکیل بدهند، اتاق فکرهای دینی تشکیل بدهند، راجع به مسائل گوناگون بنویسند، بحث کنند، تحلیل کنند، تحقیق کنند و محصولات اینها را بدهند بیرون. فضا وقتی که درست شد، طبعاً اثر میگذارد. روی بازی هنرمند هم اثر میگذارد.
دویست سیصد نفر از هنرمندهای مطرح کشور در بخشهای مختلف اینجا آمدند - پارسال بود یا کی بود - و با من ملاقات کردند. یک مقداری آنها صحبت کردند، یک مقداری ما صحبت کردیم. بعد من به نکتهای توی همان مجلس توجه کردم و همانجا هم گفتم اگر شماها که فیلمسازید یا هنرمندید یا بازیگرید یا کارگردانید، از من بپرسید که ما میخواهیم فیلم دینی درست کنیم، دربارهی چه موضوعی فیلم دینی درست کنیم؟ فرض کنید در باب حجاب میخواهیم مثلاً فیلم بسازیم، محتوای این چه باشد، از کجا شروع کنیم، چی بیان کنیم به مردم؟ اعتقاد مردم را دربارهی مسئلهی توحید یا مسئلهی نبوت یا مسئلهی ولایت یا مسئلهی ولایت فقیه یا مسئلهی امام (رضوان اللَّه علیه) میخواهیم تقویت کنیم، موضوع و محتوا چه باشد؟ این آدمی که در محیط غیر دینی پرورش پیدا کرده، هرگز علم دین نخوانده، خیلیشان با قرآن آشنا نیستند، با نهجالبلاغه و حدیث آشنا نیستند، چه میدانند چه باید بیاید در محتوای این فیلمها. ما که میدانیم، باید آماده کنیم و کمک کنیم. وقتی ما توانستیم این فکرها را منظم کنیم، مرتب کنیم، منطقی کنیم، قابل فهم کنیم، باورپذیر کنیم، آن را در مجموعههائی در اختیار گذاشتیم، این هنرمند وقتی میخواند، خودش تحت تأثیر قرار میگیرد. لذا هنرمندی که سابقهی دینی و ریشهی دینی دارد، انسان میبیند فیلم خوبی هم اتفاقاً میسازد؛ که البته بندرت مواردی پیش میآید. پس کار ماست، کار روحانیت است که در این زمینه این کمبودها را برطرف کند.۱۳۸۹/۰۶/۲۵
لینک ثابت
آنجایی که به مسائل دل و عواطف و اینها میپردازید، حدّ نگه دارید؛ یعنی آن حالت عفاف و حجاب را حفظ کنید. این را بدانید شعری که آن وقت فروغ فرّخزاد میگفت، در دنیای روشنفکرىِ آن زمان هم کسی قبول نداشت. خب، ما با اینها مواجه بودیم، روبهرو بودیم؛ همینهایی که شب توی قهوهخانهها و کافههای تهران مینشستند و عرقخوری میکردند و آنها را از مستی روی دوش میکشیدند میبردندشان خانه، چون نمیتوانستند بروند، همانها هم معتقد نبودند که شعرِ باز و عریان - مثل بعضی از شعرهای فروغ فرّخزاد - باید گفته شود. این در حالی بود که آن زمان، فرهنگ، فرهنگ دیگری بود؛ اصلاً زمانه، زمانهی واقعیّات تلخ و زشت و مستهجنی بود که حالا گوشهای از آن هم در شعر بعضی از شعرای آن روز خودش را نشان داده بود. من اسمی از بعضی شعرای زنِ دیگر نمیآورم؛ چون فروغ فرّخزاد اولاً مُرد، ثانیاً به اعتقاد من عاقبت بخیر هم شد. بعضیهای دیگر نه، عاقبت بهخیر نشدند و نخواهند شد؛ لذا به آنها اشارهای نمیکنم و از آنها اسم نمیآورم.
غرض این است که دخترهای جوان تصوّر نکنند که حالا اگر چنانچه بخواهند برای دلشان، برای عواطفشان، برای حسّشان یک شعری بگویند، پس دیگر بروند تا آن تهِ ته؛ نه، بالاخره خوب است که آدم یک حدّی را نگه دارد.۱۳۸۹/۰۶/۰۳
لینک ثابت
همان کسانی که سی سال با این ملت مبارزه کردند، معارضه کردند، عناد ورزیدند، همان دستگاهها و سیستمهائی که از کارخانجاتِ خودشان مواد شیمیائی و سلاح شیمیائی دست صدام دادند که بزند توی جبههها و توی جادهها و حتّی توی شهرها، همان کسانی که در عرصهی فرهنگی شبکه درست میکنند - که شماها بیشتر از من دیدهاید و مطلعید که به قصد نابود کردن بنای خانواده و شکستن حریم عفاف و حجابی که میراث هزاران سالهی ایرانی است و کشور ما و ملت ما از دوران قبل از اسلام، از لحاظ مسائل شهوانی و جنسی، یک ملت عفیف و نجیب بوده، شبکه درست میکنند - همینها در زمینههای سیاسی، فیلم «بدون دخترم هرگز» را، فیلم «۳۰۰» را میسازند که علیه حیثیت ایرانی است و سر تا پا دروغ و خباثت است؛ همان آدمها ادعا میکنند که با ایران دشمنی ندارند، با ملت ایران دشمنی ندارند، اما شب و روز دشمنی میکنند. این مسئله خیلی مهم است؛ این نشان دهندهی این است که ملت ما در یک عرصهی عظیمی مشغول حرکت است و در مقابل خواستههای استعماری و استکباری و جهانخوارانه و غصبآلودِ این قدرتها - که این هدفها در همهی دنیا منتشر است و محسوس است - ایستاده است. ما در حال یک مبارزهی عمومی هستیم. ملت در حال یک مبارزهی عمومی است. خوب، در یک چنین شرائطی، وظیفهی ماست که در زمینهی کار سیاسی، جهت سیاسی، طعم سیاسىِ فیلم بدانیم چه کار داریم میکنیم.
اگر شما به عنوان یک کارگردان، به عنوان یک هنرپیشه، به عنوان یک فیلمنامهنویس، به عنوان یک عامل مؤثر در پدید آمدن این اثر نمایشی و این اثر دراماتیک جاذب و جالب، به عنوان کسی که در این میدان فعال است - حالا یا فیلمنامهنویس است، یا کارگردان است، یا فیلمبردار است، یا هرچه - نقش ایستادگی و نقش دشمنشناسی را ایفاء کردید، نقش خودتان را شناختید و به آن عمل کردید، خود شما قهرمانِ یک داستان حقیقی هستید؛ خود شما میشوید یک قهرمان؛ همچنان که در یک هنر نمایشی، در یک داستان، یک قهرمان داریم، یک ضد قهرمان داریم؛ این قهرمان به سمت یک هدفی دارد تلاش میکند، مجاهدت میکند، کار میکند؛ شما اگر در جای خودتان قرار گرفتید، آن نقش خودتان را ایفاء کردید، شما خودتان همان قهرمانید؛ آن وقت اثری که میسازید، بازیای که میکنید، باروحتر، گرمتر، گیراتر و جذابتر خواهد شد. این آن چیزی است که ما از جامعهی هنرمند کشورمان، از شما مجموعهای که بخصوص با صدا و سیما همکار هستید، انتظار داریم.۱۳۸۹/۰۴/۱۲
لینک ثابت