یك چیز دیگری كه من اینجا لازم است مطرح بكنم - اگر چه مخاطبش در واقع كس دیگری است - مسئلهی بزرگداشت نخبگان و تكریم نخبگان است. در این زمینه، در واقع رسانههای ما و بخصوص رسانهی ملی و صدا و سیما، مخاطبند. خب، شما ملاحظه كنید در تبلیغاتی كه انجام میگیرد: هنرپیشهها و هنرپیشههای خارجی و اسمهای گوناگون تبلیغ و ترویج میشوند. مثلاً مسابقه میگذارند توی تلویزیون و سؤال میكنند: اسم قهرمانِ اولِ فلان فیلم چی بود؟ اگر گفتی و بلد بودی برنده میشوی! حالا ندانند این را؛ مگر چه كسری و چه نقصی وارد میشود؟ فرض كنید میلیونها نفر این فیلم را ندیدهاند و این هنرمند یا این بازیگر را نمیشناسند؛ این شد یك نقیصه؟ كه شناخت او بشود یك امتیاز؟! یا مثلاً ورزش. خب البته میدانید و بارها گفتهام، من از طرفداران ورزش قهرمانیام؛ یعنی من بر خلاف یك حرفی كه گفته میشد آقا! ورزش قهرمانی چیست؛ بنده گفتم كه نه، ورزش قهرمانی لازم است. ورزش قهرمانی در واقع نخبهپروریِ در باب ورزش است؛ این میشود یك قله؛ تا قله نباشد، دامنه نیست. وقتی یك قله درست شد، آن وقت دامنه - یعنی ورزش عمومی - شكل خواهد گرفت. بنابراین بنده به ورزش قهرمانی معتقدم؛ به این قهرمانهائی هم كه میروند و پرچم كشورمان و سرود ملی كشورمان را اینجا و آنجا به چشم و گوش مردم دنیا میرسانند، علاقهمندم؛ از آنها هم تشكر میكنم؛ خیلی هم دوستشان میدارم؛ گاهی هم پیش من میآیند. اما حرف من این است كه چرا ما باید یك نخبهی علمی را كمتر از یك نخبهی ورزشی بها بدهیم؟ ما چقدر نخبههای علمی داریم كه در قلهاند؛ چقدر نخبهی علمی داریم كه اگر چنانچه دست كشورهای دیگر به اینها برسد، آنها را فوراً میقاپند و میبرند؛ اینها را باید تجلیل كنیم.1387/06/05
لینک ثابت