newspart/index2
اخلاق اجتماعی / اخلاق در جامعه
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اخلاق اجتماعی

وقتی [فرزند فاطمه زهرا س] میپرسد که مادر [چرا] شما در حال دعا و تضرّع فقط برای دیگران دعا کردی؟ جواب می‌شنود که «یا بُنَیَّ الجارَ ثُمَّ الدّار»؛(۹) اوّل همسایه، بعد خودمان؛ این یک درس است، این یک راه است، این یک مسئولیّت اجتماعی را به ما یادآوری میکند. یا در قضیّه‌ی مسکین و یتیم و اسیر که خدای متعال در سوره‌ی هل‌اتیٰ این جور با عظمت از این حادثه یاد میکند که هفده هجده آیه حول و حوش این حادثه است؛ حادثه این قدر مهم است. وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه! مِسکینًا وَ یَتیمًا وَاَسیرًا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛(۱۰) این حادثه، یک حادثه‌ی نمادین است؛ بله، آنجا این بزرگوارها بر گرسنگی خودشان و همه‌ی اعضای خانواده‌شان صبر کردند و به یتیم و مسکین و اسیر کمک کردند، عملاً این اتّفاق افتاد، امّا این نمادین است؛ خب حضرت زهرا میتوانست آنجا بگوید که بروید مسجد پیغمبر، آنجا حکومت اسلامی است دیگر -حالا هم بعضی‌ها میگویند که چرا گداپروری میکنید، خب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد- نه، وظیفه‌ی حکومت، وظیفه‌ی جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظّفند که به معنای واقعی کلمه به یکدیگر کمک بکنند؛ هم کمک مالی، هم کمک فکری، هم کمک آبرویی، انواع و اقسام کمکها باید در جامعه شکل بگیرد؛ این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است.1398/11/26
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

نعمت ازدواج -چه برای پسر، چه برای دختر- نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما توفیق بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی است؛ این نعمت را باید شکر بکنید. شکر این نعمت هم به این است که آن شکلی را که خدای متعال برای خانواده‌ها، برای زن، برای شوهر تعیین کرده و اخلاق خانوادگی‌ای را که در اسلام مقرّر شده، به طور کامل رعایت کنید. و قدر این زندگی را بدانید؛ سعی کنید ان‌شاءاللّه هر چه بیشتر این زندگی را اسلامی کنید.1398/01/06
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

شعر یکی از هنرهای اثرگذار است؛ یک خصوصیّاتی در شعر هست که در بسیاری از هنرهای دیگر نیست. خب بعضی از هنرها در بخش دیگری و به نوع دیگری خیلی اثرگذارند -مثل سینما، مثل تئاتر و از این قبیل- امّا شعر یک جور دیگری اثرگذار است. شعر بایستی جریان‌سازی بکند؛ یعنی مجموعه‌ی شاعر کشور باید جوری شعر را در فضای هنری کشور و فضای شعری کشور تنظیم بکنند و تولید بکنند و خلق بکنند و تکثیر بکنند که بتواند مسائل مهم و مورد ابتلاء کشور را گفتمان‌سازی کند و جریا‌ن‌سازی کند. فرض بفرمایید راجع به مسئله‌ی عدالت، مسئله‌ی مقاومت، مسئله‌ی اخلاق؛ ما چقدر احتیاج داریم به اخلاق معاشرتی با یکدیگر که من پریروز هم در یک جلسه‌ای اینجا با جوانها روی این تکیه کردم؛ ما، هم اخلاق فردی خودمان، اخلاق شخصی خودمان بایستی تهذیب بشود و رشد و عُلو پیدا بکند، هم اخلاق معاشرتی‌مان، رفتارهایمان با مردم، مثل گذشت، مثل ایثار، مثل صداقت، مثل اُخوّت، برادری و از این چیزها. خوشبختانه در تاریخ شعر ما، در این زمینه خیلی حرف هست، خیلی اشعار عالی سروده شده و این گفتمان‌سازی باید ادامه پیدا کند؛ همچنین در زمینه‌های گوناگون که عرض کردم؛ مثل مقاومت، مثل همین مسائلی که امشب در چند شعر بود و موضوعات مهمّی بود.1397/03/09
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

بخش دیگر، نصایح است، که این نصایح هم میتواند از زندگی خود این بزرگواران گرفته شود. امروز ما محتاج نصیحتیم. برای رشد اخلاق در جامعه، برای گسترش خلقیات خوب، برای اعتلای روحیه‌ی همدلی و برادری و صفا و اخوتی که در جامعه‌ی دینی مطلوب است، احتیاج داریم به نصیحت. اینها را از کی یاد بگیریم؟ پایه‌های اخلاق در کلمات ائمه (علیهم‌السّلام) است، در رفتار ائمه (علیهم‌السّلام) است. ما اخلاق را در جامعه رشد بدهیم؛ مردم را به خیرخواهی، به امید، به تعاون، به اخوت، به صبر، به حلم، به شکر، به احسان، به ایثار، به گذشت دعوت کنیم؛ از اخلاق بد، از تنگ‌نظری، از ناامیدی، از بدبینی، از بدخواهی برای این و آن، از حسد، از بخل و بقیه‌ی سیئات اخلاقی، مردم را پرهیز بدهیم. این کار با زبان شعر خیلی بهتر است و بهتر ادا میشود تا زبان نثر و زبان نصیحت‌آمیز.
گوینده‌ای مثل ما بنشیند به مردم نصیحت کند، خیلی معلوم نیست تأثیر عمیقی ببخشد؛ اما وقتی خواننده‌ای همین مضمون را در یک شعرِ زیبا و خوب و با لحن خوب بیان میکند، مثل آب گوارائی است که انسان مینوشد؛ تمام سلولهای بدن انسان از این آب بهره‌مند میشود، تا اعماق وجود انسان اثر میگذارد. البته اخلاقیات باید تکرار شود. گفتن اثر دارد، شنیدن اثر دارد؛ اما این اثر، دائمی و ابدی نیست؛ مؤثرات دیگری هم در جامعه هست که در جهت عکس آن کار میکند. لذا بایستی اخلاقیات هی گفته بشود، باز گفته بشود، باز تکرار بشود.1390/03/03

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

یک توهم خطرناکی در ذهنها وجود داشت، تزریق شده بود- شاید در بعضی از ذهنها هنوز هم این توهم وجود داشته باشد- و آن عبارت بود از توهم تقابل و تضاد میان عقلانی زیستن و توسعه‏یافتگی از یک طرف، و معنوی زیستن و اخلاقی زیستن از طرفی دیگر. باور شده بود برای بعضی که اگر جامعه بخواهد عقلانی و عمل‏گرا و رونده و شتاب‏گیرنده‏ی در راه پیشرفت زندگی بکند، ناچار است از اخلاقیات و معنویات و دین و خدا فاصله بگیرد! اگر به همبستگی اخلاقی فکر کردیم، به معنویات دل بسته بودیم، ملاحظه‏ی ضوابط و حدود دینی و اخلاقی را کردیم، ناچاریم از پیشرفته بودن کشور صرف‏نظر کنیم؛ از زندگی عقلانی چشم بپوشیم! یک چنین توهمی وجود داشته. دلائل تاریخی روشنی هم دارد این گمان؛ این گمان باطل، و دلائل جامعه‏شناسی هم دارد.
آنچه که ما می‏خواهیم بر آن پا بفشاریم، این است که جمهوری اسلامی و حاکمیت دین و اسلام این توهم را ابطال کرده. ما می‏خواهیم و می‏توانیم هم عقلانی و منطقی و علمی و پیشرفته زندگی کنیم، هم در عین حال متمسک به ارزشهای اخلاقی خودمان و پایبند به ایمان دینی خودمان و عامل به فرائض و لوازم زندگی مذهبی خودمان باقی بمانیم؛ بلکه در این جهت هم پیشتر برویم.
اسلام که دین معنویت است، دین علم هم هست. جامعه‏ی اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم هجری پیشرفته‏ترین جوامع بشری در زمان خودشان بودند. مفاخر علمی ما در آن دوران، همچنان مثل ستاره در آسمان دانش بعد از گذشت هزار سال می‏درخشند؛ اما به دلائل خاص خود، ما رکود داشتیم؛ تنزل داشتیم.
امروز حرکت ما رو به جلو است؛ حرکت جهشی است و باید این‏جور باشد؛ هم در زمینه‏های علمی، هم در زمینه‏های معنوی و اخلاقی. صنعت می‏تواند یک صنعت پیشرفته باشد، در عین حال ملاحظات دینی، ملاحظات اخلاقی، ملاحظات انسانی در صنعت کاملًا رعایت بشود. ما می‏خواهیم شما صنعتگران کشورمان، مدیران صنعت، نماد این حقیقت باشید. پایبند به دین و در همان حال و به همان استناد، پایبند به پیشرفت جهشی صنعت.1389/01/09

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

اینی که یکی از جوانهای عزیز گفتند: «فعالیتها باید بر اساس نیازهای آینده باشد، این آینده را ترسیم کنید، این نیازها را تصویر کنید»؛ یا در همین زمینه جوان عزیز دیگری گفتند: «جهت حرکتمان را خودمان معین کنیم؛ نه اینکه جهت حرکتی را که دیگران- غربی‏ها- ترسیم کرده‏اند، ما تکمیل‏کننده‏ی پازل‏های زندگی آینده‏ی آن‏ها باشیم؛ ببینیم چه نیاز داریم، آن را تأمین بکنیم»، این حرفها حرفهای بسیار بزرگی است؛ حرفهای بسیار مهمی است. این‏ها همان چیزهائی است که هر انسان آگاهِ متفکرِ دلسوزِ متعهدی وقتی به نگاه کلان به حرکت علمی کشور نگاه می‏کند، این چیزها را درک می‏کند؛ منتها درک او کافی نیست؛ اگرچه لازم است؛ بر اساس آن برنامه‏ریزی کردن، مهم است. و اینی که از جهت فرهنگسازیِ برای نخبگان، چند نفر از این جوانهای عزیز اینجا گفتند فرهنگسازی کنیم، فرهنگ متعهد بودن نخبه را به جامعه گسترش بدهیم، نه توقع داشتن صرف. البته توقع، منطقی است، بجاست؛ توقعِ بیجا نیست؛ لکن در کنار این توقع، احساس تعهد، وامدار بودن؛ من به عنوان یک فردِ از این مجموعه‏ی عظیم کشور چه وظیفه‏ای بر دوش دارم؟ من چه کار باید بکنم؟ این‏ها خیلی مهم است. اینکه گفته شد: «عنصر معنویت دینی را، نه معنویت فارغ از دین و جدای از دین- که اساساً معنویت نیست، توهم است- را یک عنصر اصلی در حرکت علمی و پژوهش علمی قرار بدهیم»- که یکی از خانمها اینجا بیان کردند- کاملاً درست است. این یکی از آن نقاط اساسی است که باید به آن توجه کرد. اگر این شد، آن اخلاقی شدن جامعه هم- که این جوان عزیزِ اخیر طرح توقع کردند که این توقع ماست و بارها این توقع را تکرار می‏کنیم- تحقق پیدا خواهد کرد؛ چون با شعار که نمی‏شود پیش رفت؛ باید حرکت کرد؛ باید رفت در جهت آن هدفی که ترسیم شده.1388/08/06
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

با قرآن باید عجین شد؛ مفاهیم قرآنی مفاهیمی است برای زندگی؛ فقط معلومات نیست. گاهی انسان معلومات قرآنی‏اش خوب است، اما از قرآن در زندگی او هیچ اثری نیست! بعضی از خانمها هم در اینجا اشاره کردند، گفتند. ما باید تلاشمان این باشد که قرآن در زندگی ما تجسم پیدا کند. همان طور که از یکی از زوجات مکرمه‏ی پیغمبر اکرم وقتی در باره‏ی اخلاق پیغمبر پرسیدند، ایشان در جواب گفتند که: «کان خلقه القرآن»؛ اخلاق او قرآن بود؛ یعنی قرآن مجسم بود. این باید در جامعه‏ی ما تحقق پیدا کند.1388/07/28
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

این منطقه‏ی شمال کشور از آن لحظه‏ای که مسلمان شد، پیرو مکتب امیر المؤمنین و مکتب تشیع شد. این سابقه‏ی تاریخیِ این منطقه است. این‏ها برای ارزشهای اسلامی، برای جهاد فی سبیل الله، برای پرچم‏داران علیه ظلمها و ستمها، همیشه همچون پشتیبان مستحکمی بودند؛ امروز هم همین است. به این ارزشها، به این ایمان، به این اخلاق عمیقِ بازمانده‏ی از قرنهای طولانی باید احترام گذاشت.
مراقب باشند استفاده‏ی از جنگل، استفاده‏ی از دریا، استفاده‏ی از این مناظر زیبا، دین و اخلاق مردم را خدشه‏دار نکند و نیز به نحوی از آن‏ها بهره‏برداری بشود که در این استان فقیر دیگر معنا نداشته باشد. این جزو وظائف است. البته همکاری شما را می‏خواهد. مردم‏ باید این فرهنگ را در مازندران، بخصوص در این مناطقِ به‏شدت نزدیک به ساحل و جنگل، بخواهند؛ بخواهند که دستگاه‏های دولتی که برای آن‏ها و به نفع آن‏ها کار می‏کنند، بتوانند حافظ دینشان و اخلاقشان و نیز حافظ منافعشان باشند. یک همکاری مستحکم و پیوند عمیقی بین دولت و مردم در این مسائل لازم است.1388/07/15

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

به اخلاق خودمان هم برسیم؛ به اخلاق خودمان هم برسیم. اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است. فضای جامعه را فضای برادری، مهربانی، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم بااینکه فضای جامعه را فضای سوءظن و فضای بدگمانی قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم. اینکه متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاه‏های گوناگون ارتباطی- که امروز روز به روز هم بیشتر و گسترده‏تر و پیچیده‏تر می‏شود- روشی را در پیش گرفته‏اند برای متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبی نیست؛ این چیز خوبی نیست، دل ما را تاریک می‏کند، فضای زندگی ما را ظلمانی می‏کند. هیچ منافات ندارد که گنهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما فضا، فضای اشاعه‏ی گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات. همین‏جا من این را هم بگویم: اینکه در دادگاه‏ها- که در تلویزیون هم پخش می‏شد- از قول یک متهمی چیزی راجع به یک کس دیگری گفته می‏شود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه در باره‏ی خود در دادگاه بگوید، این حجت است. اینکه بگویند در دادگاه در باره‏ی خودش اگر اعترافی کرد، حجت نیست، این حرف مهملی است، حرف بی‏ارزشی است؛ نه، هر اقراری، هر اعترافی، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یک دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونی که متهم علیه خود بکند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است؛ اما علیه دیگری بخواهد اعترافی کند، نه، مسموع نیست. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم می‏فرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی می‏شنوید که یکی را متهم می‏کنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرائی و قضائی به جای خود محفوظ است. دستگاه‏های اجرائی باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه‏های قضائی باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشی که ثابت می‏شود و در قوانین اسلامی و قوانین عرفی ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونی جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکی را متهم کنیم، بدنام کنیم، توی جامعه دهن به دهن بگردانیم. اینکه نمی‏شود. این فضا، فضای درستی نیست. یا دیگران- خارجی‏ها، بیگانه‏ها، تلویزیون‏های مغرض- علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند، ادعا کنند که این‏ها فلان‏جا خیانت کردند، فلان‏جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم. این، ظلم است؛ این، مورد قبول نیست. رسانه‏های بیگانه کِی دلشان برای ما سوخته است؟ کِی خواسته‏اند حقائق در مورد ما روشن بشود، که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ می‏گویند، حرف‏هائی می‏زنند، ادعاهائی می‏کنند. نباید گفت این‏ها شفافیت است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهوری اسلامی عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معنای شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما اینکه ما بیائیم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهائی را به آن‏ها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد، اما تا مادامی که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند؛ از رسانه‏ی بیگانه- رسانه‏ی مغرض انگلیس- شاهد برایش بیاوریم، بعد هم یک نفر از آن طرف پیدا بشود و کلّ نظام را به اموری که شایسته‏ی نظام اسلامی نیست و نظام اسلامی شأنش بسیار بالاتر است از این چیزهائی که بعضی به نظام اسلامی نسبت می‏دهند، متهم بکند، این اشکال بر آن‏ها بیشتر هم وارد است. تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامی، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است.1388/06/29
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که جامعه به عدالت‏خواهی نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینی و اخلاق دینی نزدیک شود؛ در فضای آزادی رشد پیدا کند؛ رشد عملی، رشد علمی و رشد صنعتی پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روز به روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشتری بکند، ایستادگی مقتدرانه‏ی بیشتری بکند؛ روز به روز در مقابل جبهه‏ی ظلم و فساد بین‏المللی ایستادگی خودش را بیشتر کند؛ این‏ها رشد است، این‏ها نشانه‏ی حرکت مثبت جامعه است؛ دنیا و آخرت یک جامعه را این‏ها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتی باشیم. اما نقطه‏ی مقابل این‏ها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جای حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکافهای عظیم اقتصادی و اجتماعی با توجیه‏های گوناگون؛ به جای استفاده‏ی از آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی، لاابالیگری و استفاده‏ی از آزادی در جهت فساد و فحشا و اشاعه‏ی گناه و اشاعه‏ی خلاف؛ به جای ایستادگی در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارتگران بین‏المللی، به جای اقتدار نشان دادن در مقابل این‏ها، در مقابل آن‏ها منفعل شدن، احساس ضعف کردن، عقب‏نشینی کردن؛ آنجایی که باید به آن‏ها اخم کرد، به آن‏ها لبخند زدن؛ آنجایی که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن- حالا حق هسته‏ای و غیر هسته‏ای- این‏ها نشانه‏های انحطاط است. حرکت جامعه باید به سمت آن تعالی و آن ارزشها، حرکت به سمت بالا باشد؛ حرکت مثبت باشد. این حرکتهای به سمت پائین، همان بیماری‏هائی است که برای نظام اسلامی ممکن است پیش بیاید؛ و این خطر برای نظام اسلامی است؛ مردم باید بیدار باشند. جمهوری اسلامی آن وقتی واقعاً جمهوری اسلامی است که با همان مبانی مستحکم امام، همان چیزهائی که در دوران حیات مبارک امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال می‏شد، با همان شعارها پیش برود. هرجا ما با آن شعارها پیش رفتیم- من با بصیرت عرض می‏کنم، بنده اوضاع این سی سال را از نزدیک آزمایش کردم- پیشرفت‏ با ما بوده است، پیروزی با ما بوده است، عزت با ما بوده است، منفعت دنیائی هم با ما بوده است؛ هرجا از آن شعارها عقب‏نشینی کردیم و کوتاه آمدیم، به دشمن میدان دادیم، ضعف پیدا کردیم، عقبگرد پیدا کردیم، عزت به دست نیامده است، دشمن جری‏تر شده است، پیشتر آمده است؛ از لحاظ مادی هم ضرر کردیم. این خطاست که بعضی خیال کنند علاج مشکلات کشور- چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات اجتماعی، چه مشکلات سیاسی- این است که انسان در مقابل دشمن مستکبر سلاح را بیندازد؛ دشمن مستکبر همین را می‏خواهد.1388/06/20
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

توصیه‏ی ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئله‏ی فرهنگ بسیار مسئله‏ی مهمی است. ما در زمینه‏ی فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار می‏خواهیم بکنیم؟ اول، تکلیف این را روشن کنیم. یک‏وقت هست که یک دستگاهی به امور فرهنگی بی‏اعتناء است، یک‏وقت نه، یک دستگاهی اعتناء و اهتمام به امور فرهنگی دارد، لیکن هدف‏گذاری‏های فرهنگی‏اش دچار اختلال یا دچار خدشه است. این هدف‏گذاری‏ها خیلی مهم است؛ از این نبایستی غفلت کرد. ما چه می‏خواهیم بکنیم با اخلاق مردم، با فرهنگ مردم؟ آیا ما به عنوان دولت اسلامی‏ می‏توانیم هدایتِ فرهنگی جامعه‏ی خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزو وظائف ماست. حالا مخالفین، معترضین حرف‏هائی می‏زنند، نقد می‏کنند، گاهی مسخره می‏کنند، گاهی اهانت می‏کنند، بکنند؛ ما که نمی‏توانیم تکلیف الهی را با این چیزها فراموش کنیم. ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛ هدایت. ریاست در جامعه‏ی اسلامی، ریاست مادی محض و صرف نیست؛ اداره‏ی امور زندگی مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجایی که می‏توانیم، باید راه هدایت مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلی از ابزارهای هدایت در اختیار دستگاه‏های حکومتی است؛ حالا یک نمونه‏اش صدا و سیماست و نمونه‏های فراوان دیگر هم دارد؛ یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ این‏ها همه دستگاه‏های خدماتیِ هدایتی است. ما از این‏ها چگونه استفاده می‏کنیم؟ باید در جهتی حرکت کنیم که مردم متدین بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانی دینی معتقد بشوند، عملًا پایبند بشوند؛ جهت‏گیری ما در همه‏ی زمینه‏ها باید این باشد.1388/06/16
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

تربیت دوم، تربیت اخلاقی است که: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق»؛ مکرمت‏های اخلاقی، فضیلتهای اخلاقی را در میان مردم کامل کند. اخلاق آن هوای لطیفی است که در جامعه‏ی بشری اگر وجود داشت، انسانها می‏توانند با تنفس او زندگی سالمی داشته باشند. اخلاق که نبود، بی‏اخلاقی وقتی حاکم شد، حرصها، هوای نفسها، جهالتها، دنیاطلبی‏ها، بغض‏های شخصی، حسادتها، بخلها، سوءظن به یکدیگر وارد شد- وقتی این رذائل اخلاقی به میان آمد- زندگی سخت خواهد شد؛ فضا تنگ خواهد شد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد. لذا در قرآن کریم در چند جا- «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»- تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است، جلوتر از تعلیم آمده است. در همین روایت هم که راجع به عقل از پیغمبر اکرم عرض کردیم- بعد که عقل را بیان می‏کند- می‏فرماید که آن وقت از عقل، حلم به وجود آمد؛ از حلم، علم به وجود آمد. ترتیب این مسائل را انسان توجه کند: عقل، اول حلم را به وجود می‏آورد؛ حالت بردباری را، حالت تحمل را. این حالت بردباری وقتی بود، زمینه برای آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود- شخص و جامعه- فراهم خواهد آمد؛ یعنی علم در مرتبه‏ی بعد از حلم است. حلم، اخلاق است. در آیه‏ی قرآن هم «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»، تزکیه را جلوتر می‏آورد. این، تربیت اخلاقی است. امروز ما نهایت نیاز را به این تربیت اخلاقی داریم؛ هم ما مردم ایران، جامعه‏ی اسلامی در این محدوده‏ی جغرافیائی، هم در همه‏ی دنیای اسلام؛ امت بزرگ اسلامی، جوامع مسلمان. این‏ها نیازهای اول ماست.1388/04/29
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

مبانی معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملتی، مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی‏ای دارد که آن مبانی تعیین‏کننده است و به ما می‏گوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است، چه نوع پیشرفتی نامطلوب است. آن کسی که ناشیانه و نابخردانه، یک روزی شعار داد و فریاد کشید که باید برویم سرتاپا فرنگی بشویم و اروپائی بشویم، او توجه نکرد که اروپا یک سابقه و فرهنگ و مبانی معرفتی‏ای دارد که پیشرفت اروپا، بر اساس آن مبانی معرفتی است؛ ممکن است آن مبانی بعضاً مورد قبول ما نباشد و آن‏ها را تخطئه کنیم و غلط بدانیم. ما مبانی معرفتی و اخلاقی خودمان را داریم. اروپا در دوران قرون وسطی، سابقه‏ی تاریخی مبارزات کلیسا با دانش را دارد؛ انگیزه‏های عکس‏العملی و واکنشی رنسانس علمیِ اروپا در مقابل آن گذشته را نباید از نظر دور داشت. تأثیر مبانی معرفتی و مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی بر نوع پیشرفتی که او می‏خواهد انتخاب کند، یک تأثیر فوق العاده است. مبانی معرفتی ما به ما می‏گوید این پیشرفت مشروع است یا نامشروع؛ مطلوب است یا نامطلوب؛ عادلانه است یا غیر عادلانه.
فرض بفرمائید در یک جامعه‏ای تفکر سودمحور مطرح است؛ یعنی همه‏ی پدیده‏های عالم با پول محک زده می‏شوند و اندازه‏گیری می‏شوند: هر چیزی قیمت پولی‏اش و سود مادی‏اش چقدر است. امروز در یک بخش بزرگی از دنیا مسئله این است: همه چیز با پول سنجیده می‏شود! در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد- برای خاطر اینکه آن‏ها را به پول می‏رساند- اما در یک جامعه‏ای که در آن پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضد ارزش محسوب بشود. یا در یک جامعه‏ای اصالت لذت حاکم است. آقا شما چرا این عمل را مباح می‏دانید؟ چرا هم‏جنس‏گرائی و همجنس‏بازی را مباح می‏دانید؟ می‏گوید: لذت است؛ انسان از او لذت می‏برد! این شد اصالت لذت؛ وقتی اصالت لذت بر یک جامعه و بر یک ذهنیت عمومی حاکم بود، یک‏
چیزهائی مباح می‏شود. اما وقتی شما در یک فلسفه‏ای، در یک ایدئولوژی‏ای و در یک نظام اخلاقی‏ای دارید تنفس می‏کنید که اصالت لذت در او وجود ندارد، یک کارهائی لذت هم دارد، اما نامشروع است، ممنوع است. لذت مجوز اقدام نیست، مجوز تصمیم‏گیری نیست، مجوز مشروعیت نیست. اینجا دیگر شما نمی‏توانید مانند همان جامعه‏ای که در آن اصالت لذت حاکم است، تصمیم‏گیری کنید؛ مبانی معرفتی فرق می‏کند.
یا در یک جامعه و در یک نظام اخلاقی‏ای، پول احترام مطلق دارد؛ از کجا آمده؟ مهم نیست. ممکن است از راه استثمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه استعمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه غارت بدست آمده باشد؛ فرقی نمی‏کند، پول است. البته امروز این چیزها اگر صریحاً گفته بشود- در آن جوامعی که به آن‏ها مبتلایند- ممکن است انکار بشود؛ اما تاریخشان را که نگاه می‏کنید قضیه روشن می‏شود. در آمریکا، ریشه‏ی این مسئله‏ی آزادی فردی و این لیبرالیسمی که به آن افتخار می‏کردند و می‏کنند و یکی از ارزشهای آمریکائی بحساب می‏آورند، عبارت است از حفظ ثروت شخصی. یعنی محیطی که آمریکا در آن محیط بوجود آمد و با آن مردمی که آن روز در آمریکا جمع شده بودند، حفظ فعالیت و تلاش مادی، نیاز به این داشت که به ثروت شخصی افراد یک ارزش مطلقی داده بشود. البته این از نگاه جامعه شناختی و با نگاه واقعی- متنی به جامعه‏ی آمریکائی، داستان خیلی مفصلی دارد. آن روزی که منطقه‏ی آمریکا- نه نظام سیاسی آمریکا- به عنوان محلی برای کسب درآمد با آن زمینه‏ی طبیعی پرسود تبدیل شد، آن کسانی که در آمریکا جمع شده بودند، بیشتر ماجراجویانی بودند که از اروپا راه افتاده بودند، توانسته بودند عرض اقیانوس متلاطم اطلس را بپیمایند و خودشان را به سرزمین اتازونی برسانند؛ هرکسی نمی‏آمد. آن کسی که در اروپا زندگی داشت، کار داشت، خانواده داشت، اصالت داشت، او که نمی‏آمد؛ افرادی می‏آمدند که یا از لحاظ مالی استیصال داشتند، یا تحت تعقیب جزائی بودند، یا ماجراجو بودند. می‏دانید، اقیانوس اطلس، متلاطم‏ترین دریاهای دنیاست؛ از عرض این اقیانوس عبور کردن و خود را از اروپا به سرزمین آمریکا رساندن، خودش یک ماجراجوئی می‏خواست. مجموعه‏ای از این ماجراجوها، عمدتاً- نمی‏گویم عموماً- مردم اولیه‏ی آمریکا را تشکیل دادند. اگر بنا بود این‏ها بتوانند باهم و در کنار هم زندگی بکنند و ثروت تولید بکنند، باید به ثروت شخصی یک ارزش مطلق داده می‏شد. و داده شد. توی این فیلمهای کابوئی- البته این‏ها نه اینکه صددرصد واقعیت داشته باشد، به هر حال فیلم است، داستان است؛ اما نشانه‏های واقعیت کاملًا در آن‏ها وجود دارد- شما می‏بینید برای خاطر یک گاوی که کسی از گله‏ی یک گله‏دار دزدیده، قاضی می‏نشیند قضاوت می‏کند، حکم اعدام به او می‏دهد، بعد هم به دارش می‏زنند! این بخاطر این است که ثروت شخصی و مالکیت خصوصی، یک ارزش مطلق پیدا می‏کند. خب، در یک چنین جامعه‏ای دیگر مهم نیست این پول از کجا آمده باشد.1388/02/27

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

ولادت پیغمبر اعظم یک حادثه‏ی صرفاً تاریخی نیست؛ یک حادثه‏ی تعیین‏کننده‏ی مسیر بشریت است. خود پدیده‏هائی که در هنگام این ولادت بزرگ، طبق نقل تاریخ دیده شد، یک اشارات گویائی به معنا و حقیقت این ولادت است. نقل کرده‏اند که در هنگام ولادت نبیّ مکرّم اسلام) صلّی اللَّه علیه و آله (نشانه‏های کفر و شرک در نقاط مختلف عالم دچار اختلال شد. آتشکده‏ی فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، در هنگام میلاد پیغمبر خاموش شد. بتهائی که در معابد بودند، سرنگون شدند؛ و راهبان و خدمتگزاران معابد بت‏پرستی متحیر ماندند که این چه حادثه‏ای است! این، ضربه‏ی نمادینِ این ولادت بر شرک و کفر و ماده‏گرایی است. از طرف دیگر کاخ جباران امپراطوری ایرانِ مشرکِ آن روز دچار حادثه شد؛ کنگره‏های کاخ مدائن- چهارده کنگره- فروریخت. این هم یک اشاره‏ی نمادینِ دیگر است به اینکه این ولادت مقدمه و زمینه‏ای است برای مبارزه‏ی با طغیان‏گری در عالم؛ مبارزه‏ی با طاغوتها. آن جنبه‏ی معنویت و هدایت قلبی و فکری انسان، این جنبه‏ی هدایت اجتماعی و عملیِ آحاد بشر. مبارزه‏ی با ظلم، مبارزه‏ی با طغیان‏گری، مبارزه‏ی با حاکمیت به‏ناحقِ ستمگران بر آحاد مردم؛ این‏ها اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر است. و امیر المؤمنین) علیه الصّلاة و السّلام (در نهج البلاغه در توصیف زمانه‏ای که پیغمبر در آن زمانه- این خورشید تابان- ظهور و طلوع کرد، جملات متعددی دارند. از جمله می‏فرمایند:
» و الدّنیا کاسفة النّور ظاهرة الغرور «؛نور در محیط زندگی بشر نبود؛ انسانها در ظلمات زندگی می‏کردند؛ ظلمات جهل، ظلمات طغیان، ظلمات گمراهی، که البته مظهر همه‏ی این ظلمتها خود همان نقطه‏ای بود که پیغمبر اکرم در آنجا متولد شد و سپس مبعوث شد؛ یعنی جزیرة العرب. همه‏ی تاریکی‏ها و ضلالتها و گمراهی‏ها یک نمونه‏ای در مکه و محیط زندگی عربی جزیرة العرب داشت. گمراهی‏های فکری و اعتقادی، آن شرک ذلیل‏کننده‏ی انسان، تا آن اخلاق اجتماعی خشن، تا آن بی‏رحمی و قساوت قلب که:» و اذا بشّر احدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّا و هو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشّر به ا یمسکه علی هون ام یدسّه من التّراب الا ساء ما یحکمون «. این، نمونه‏ای از اخلاق بشر در دوران ولادت پیغمبر و سپس در دوران بعثت پیغمبر است.» و کان بعده هدی من الضّلال و نوراً من العمی «. بشریت کور بود، بینا شد. عالم ظلمانی بود، با نور وجود پیغمبر منور شد. این معنای این ولادت بزرگ و سپس بعثت آن بزرگوار است. نه فقط ما مسلمانها رهین منت الهی و نعمت الهی هستیم به خاطر این وجود مقدس، بلکه همه‏ی انسانیت رهین این نعمت است.1387/12/25

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

در نظامهای مادی آبادی وجود دارد؛ یعنی قدر مطلق پیشرفتهای مادی خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهای مادی هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنی شما الآن مثلًا می‏بینید که در کشور ثروتمندی مثل آمریکا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست، لیکن فقیرش هم گاهی بدترین فقیر دنیاست؛ از سرما می‏میرد، از گرما می‏میرد، از گرسنگی می‏میرد. طبقه‏ی متوسطی در آنجا زندگی می‏کنند که اگر شبانه‏روز، تمام‏وقت، با همه‏ی توان کار نکنند، نمی‏توانند شکمشان را سیر کنند. این برای بشر خوشبختی نیست، این برای یک جامعه خوشبختی نیست. بله، تولید ناخالص داخلی‏اش را نگاه کنی، ده برابرِ یک کشور دیگر است؛ این که دلیل نشد. یعنی حتّی در برخورداری‏های مادی هم عدالت نیست، همه‏گیری نیست؛ یعنی همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخورداری معنوی؛ آرامش روانی نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگاری نیست، پاک‏دامنی و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیری از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.
این، آن پیشرفتی نیست که کشور اسلامی و جامعه‏ی اسلامی دنبال آن است. آن خوشبختی‏ای که ما برای جامعه‏ی اسلامی، برخورداری‏ای که برای جامعه‏ی اسلامی قائلیم، فقط این نیست که شما اینجا نگاه می‏کنید؛ بلکه برخورداری مادی و معنوی. یعنی فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگاری هم باید باشد. این، آن هدفی است که باید دنبال او برویم.1387/07/07

لینک ثابت
اخلاق اجتماعی

آن روزی که امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جامعه‏ی اسلامیِ آن روز بر سر کار آمد، وضع امت مسلمان با آن روزی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت، تفاوت زیادی کرده بود. این بیست و پنج سال فاصله بین رحلت پیغمبر اکرم و آمدن امیر المؤمنین بر سر کار، حوادث زیادی اتفاق افتاده بود که این حوادث بر روی ذهن و فکر و اخلاق و عمل جامعه‏ی اسلامی اثر گذاشته بود و بعد، این نظام و این جامعه را امیر المؤمنین تحویل گرفت.
نزدیک پنج سال امیر المؤمنین در آن کشور بزرگ اسلامی حکومت کرد. این پنج سال، هر روزش حاوی یک درس است. یکی از کارهای مستمر امیر المؤمنین پرداختن به تربیت اخلاقی آن مردم است. همه‏ی انحراف‏هائی که در جامعه پیش می‏آید، برگشتش و ریشه‏اش در اخلاقیات ماست. اخلاق انسان، خصوصیات و خصال اخلاقی انسانها، عمل آن‏ها را جهت می‏دهد و ترسیم می‏کند. اگر ما در یک جامعه‏ای یا در سطح دنیا کج‏رفتاری‏هائی را مشاهده می‏کنیم، باید ریشه‏ی آن‏ها را در خُلقیات ناپسند ملاحظه کنیم. این حقیقت، امیر المؤمنین را به بیان یک حقیقت مهم‏تری وادار می‏کند و آن حقیقتِ بالاتر این است که اغلب این خصال باطل و مضر در انسانها، برمی‏گردد به دنیاطلبی. لذا امیر المؤمنین می‏فرماید: «الدّنیا رأس کلّ خطیئة»؛ دنیاطلبی ریشه و مرکز اصلی همه‏ی خطاهای ماست، که در زندگی جمعی ما، در زندگی فردی ما، این خطاها اثر می‏گذارد.1387/06/29

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی