باید بفهمند قوّهی قضائیّه دارای اقتدار است، آنچه را تشخیص میدهد، به آن قاطعاً عمل میکند. این ماندن پروندهها که بنده بارها در همین جلسهی دیدار با قوّهی قضائیّه این را تکرار کردهام، لگد به این حالت است. وقتی پرونده یک سال، دو سال، پنج سال، ده سال میماند، معنایش این است که دستگاه قضائی در این مسئله دچار «چه کنم - چه کنم» است، نمیداند چه کار باید بکند؛ این نمیشود؛ به هر نتیجهای که رسیدند، قاطع آن نتیجه را عمل بکنند.1398/04/05
لینک ثابت
حادثهی تلخ و تأسفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینهی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامهی توطئهی دولتهای دستنشاندهی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همهی دشمنیها فائق خواهد آمد.
اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانوادههای این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینهی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم. دستگاههای مسئول اطلاعاتی موظفند با سرعت و دقت، دنبالههای این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجهی مقتدر قضائی کشور بسپارند.1397/06/31
لینک ثابت
قوهی قضائیه به دو عامل نیاز دارد تا بتواند موفق باشد. در هر نظامی، در هر اجتماعی، قوهی قضائیه حل و فصل کنندهی اختلافات و حاکم کنندهی عدل در مقابل ظلم و تجاوز و فساد و اینهاست. برای اینکه قوهی قضائیه در این هدف والا موفق بشود، به دو چیز احتیاج دارد: یکی قدرت و اقتدار - که باید قوی باشد - دوم، اعتماد؛ یعنی مردم باید به او اعتماد داشته باشند. قوهی قضائیه این دو چیز را نیاز دارد. اقتدار قوهی قضائیه را میتوان با همین زیرساختهای انسانی و فنی - که در این زمینه، شرحی از پیشرفتها را رئیس محترم قوه دادند؛ بنده هم تا حدود زیادی در جریان کارهائی که انجام گرفته است، هستم - تأمین کرد. قوهی قضائیه با استحکام درونی، با تربیت و به کار گرفتن انسانهای شایسته، فاضل، امین و درستکار، قوّت و اقتدار پیدا میکند. با وضع قوانین درست، با نظارتهای متناسب، با بهرهگیری از پیشرفتهای گوناگون فنی و سازمانی و استفادهی از همهی دنیا، این اقتدار به وجود میآید. ما از این که از دیگران یاد بگیریم - مکرر عرض کردهایم - خجالت نمیکشیم. ما از هر ملتی، از هر کشوری، از هر نظام قضائیای در دنیا که یک نکتهی خوب و روشن در کار خود داشته باشد، استفاده خواهیم کرد، از او یاد میگیریم. البته چشمبسته به روشها و حرفهای این و آن نمیگرویم؛ این غلط است. چون در دنیا اینجور رفتار میکنند، پس ما هم باید اینجور رفتار کنیم؛ نه، این غلط است. «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلّوک عن سبیل الله ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون». از روش این و آن اطاعت و تبعیت نمیکنیم. غربیها اینجوری عمل میکنند، شرقیها اینجوری عمل میکنند، فلان کشور اینجوری عمل میکند، پس ما هم بکنیم؛ نه، این غلط است. ما از تشخیص خودمان تبعیت میکنیم. یعنی وقتی دیدیم در نظام قضائیِ فلان کشور دورافتاده - بزرگ یا کوچک - این نکته وجود دارد که کار آنها را در امر قضا سهل کرده است و این فوائد را داشته است، عقل ما وقتی این را تشخیص داد، آن وقت این را عمل میکنیم. این تبعیت از او نیست، این تبعیت از عقل است؛ این خوب است. اینها برای قوهی قضائیه اقتدار میآورد. تلاش زیاد، ابتکارِ روزبهروز و نوآوری اقتدار میآورد. نمیتوان همین طور نشست تا امور در جریان عادی خودش پیش برود؛ مسئولین قوه باید نگاه کنند، ضعفها را پیدا کنند، مشکلات را پیدا کنند، گرههای کور را پیدا کنند، اینها را با ابتکار برطرف کنند؛ ذهنهای برتر و ذهنهای ممتاز میتوانند کمک کنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از بیرون قوه هم استفاده بشود. زیرساختهای فنی تأمین بشود، زیرساختهای انسانی تأمین بشود؛ این میشود اقتدار قوهی قضائیه؛ یک قوهی قوی و مقتدر که توانائی حرکت به سمت اهداف خودش را دارد.1390/04/06
لینک ثابت
نظام اسلامی و هر نظامی به قوّهی قضائیّهای نیاز دارد که هم مقتدر و هم مورد اعتماد باشد؛ این دو رکن در کنار هم لازم است. مورد اعتماد بودن به معنای این نیست که انسان برای وجاهت مردمی، از قدرت آن دستی که ضامن اجرای قوانین است، بکاهد. اساس قوّهی قضائیّه برای حفظ قانون است. امروز بحمد اللّه در کشور ما همهی مسئولان دم از تبعیّت از قانون میزنند. این امر بسیار مثبتی است؛ حفظ قانون، رعایت قانون. حفظ و رعایت قانون چگونه تضمین میشود؟ یک راه تضمین وجود دارد و آن، قدرت قوّهی قضائیّه است. کسانی که اقتدار قوّهی قضائیّه را آماج حملات خود قرار میدهند، بدانند که به بیقانونی و هرجومرج و ابطال و تضییع حقوق ضعفا کمک میکنند؛ چون قوّهی قضائیّه بازو و پنجهی قدرتمند نظام است، برای اینکه گریبان متجاوز و متخلّف از قانون را بگیرد و او را سر جای خود بنشاند تا مردم بتوانند در پناه قانون زندگی کنند. پس، اقتدار قوّهی قضائیّه یک اصل است، اما درعینحال این اقتدار باید به نحوی باشد که اعتماد مردم جلب شود و این با همین اصلاحاتی است که در قوّهی قضائیّه طرّاحی شده است و باید با قدرت تمام دنبال شود. کارهایی که اشاره کردند، بسیار مهمّ است. علاوه بر اینها، انبساط عدالت در سرتاسر دستگاههای قوّهی قضائیّه تا ردههای پایین در همه جای کشور است. هر دادگاهی در هر نقطهای که مرجع جمعی از مردم است- و لو جمع کوچکی- باید به نحوی عمل کند که دلگرمی و اعتماد مردم را به خود جلب کند؛ یعنی همه مطمئن شوند که این هستهی قضائی که در اینجا مستقر است، برطبق قانون و عدل حکم خواهد کرد. طبیعی است اکثر مردم- که اکثر مردم خوبند- خشنود و دلگرم خواهند شد؛ اقلیتی هم که متجاوزان و خودسرها و متعدّیانِ به حقوق دیگران هستند، نگران خواهند گردید. این نگرانی، نعمت بزرگی است. بدانند که این پنجهی قوی، در آن نقطه از کشور هم کارآمد است. شرط اعتماد مردم به قوّهی قضائیّه این است. من مکرّر به دوستان و برادران این نکته را عرض میکنم که از تخلّف قضائی حتّی در گوشهای از کشور هم نباید اغماض و صرفنظر کرد؛ چون بدنهی متّصل به مردم، همین بخشهای منتشر در سرتاسر کشور هستند؛ مردم با اینها تماس دارند و نزدیکند. قضاوت در بارهی آنها، تعمیم پیدا میکند به قضاوت در کلّ قوّهی قضائیّه. گاهی میبینید یک قاضی یا یک کارمند قضائی در نقطهای از کشور خدای نکرده به نحوی عمل میکند که نظر جمعی از مردم را نسبت به کلّ قوّهی قضائیّه برمیگرداند و همهی این زحمات و خدمات و تلاشهایی را که اینقدر هم قیمت دارد، بهکلّی از بین میبرد. بنابراین، هم اقتدار قوّهی قضائیّه یک اصل است، هم معتمَد بودنِ آن. باید بهگونهای عمل کرد که دل مردم گرم باشد.1382/04/07
لینک ثابت
انتقاد در جامعه چیز خوبی است؛ زیرا انتقاد موجب میشود انتقاد شونده بتواند نقاط قوّت و ضعف خود را بفهمد و همچنین ناظران صحنه بتوانند بفهمند. این به پیشرفت کار کمک میکند. لیکن انتقاد، غیر از عیبجویی، آن هم عیبجوییِ خصمانه است. نباید قوّهی قضائیّه را تضعیف کرد. قاضی برای اینکه بتواند در جایگاه پیغمبر، درست و با استقرار بنشیند و عمل کند، احتیاج دارد که مورد حمایت نظام باشد؛ باید احساس کند که حمایت و تقویت میشود و در چشم مردم دارای منزلت است. قاضی، منزلت در نظر عموم و حمایت از سوی مسئولان را لازم دارد. اگر باب انتقادهای غیر منطقی و خصمانه و عیبجویانه و احیاناً با انگیزههای سیاسی به سمت قوّهی قضائیّه باز شد به این هر دو نیاز ضربه خواهد خورد: قاضی و دستگاه قضاء از چشم مردم میافتد و حمایت مسئولان را هم از دست میدهد. آنوقت ما چطور در این فضا توقّع داشته باشیم که قاضی بیاید با شجاعت بایستد و یک ظالم و متخلّف از قانون را- که هم زور و هم زر دارد- به پای میز محاکمه بکشاند و هیچگونه تحت تأثیر او قرار نگیرد؟ این کار، آسان نیست. اگر ما بخواهیم قاضی این شجاعت و صلابت و اقتدار را داشته باشد که چنین بارهای سنگینی را که از او توقّع داریم، بردارد، باید او و دستگاهی را که حامی اوست، اوّلًا مورد حمایت قرار دهیم؛ ثانیاً منزلتش را در چشم مردم حفظ کنیم.1381/04/05
لینک ثابت
یک رکن اساسی از نظام کشور ما، قوّهی قضائیّه است. سازوکاری هم که در قانون اساسی برای این قوّه پیشبینی شده است، از جهات مختلف بسیار متقن و اطمینانبخش است. وظایفی که برای قوّهی قضائیه معیّن شده، نوع تکالیفی که بر دوش این قوّه گذاشته شده، شرایطی که برای مسئولان گوناگون در این قوّه در قانون اساسی و دیگر قوانین و مبانی اسلامی معیّن شده، تضمینکنندهی این معناست که دستگاه قضاء بتواند به وظیفهی خود عمل کند. وظیفهی اساسی دستگاه قضائی چیست؟ عبارت است از دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت. روحِ کار، این است. اجرای قوانین، وظیفهی همه است؛ اما تخلّف از قوانین، جرمی است که دستگاه قضاء به آن رسیدگی میکند. مجموعهی قوانین در نظام جمهوری اسلامی باید به یک قلّه منتهی شود و آن عبارت است از عدالت؛ «بالعدل قامت السّماوات و الأرض»؛ عدالت در بنیان عالم و آفرینش، نقش اساسی دارد؛ یعنی سنّت آفرینش، عدل است و هر نظام اجتماعی اگر به دنبال این سنّت طبیعی و قانون الهیِ آفرینش حرکت کرد، ماندگار و موفّق و کامیاب است. انسان زمانی کامیاب است که خود را با قوانین آفرینش و سنّتهای الهی- که تغییر و تبدّلناپذیر است- تطبیق دهد. بنابراین، بنا بر دیدگاه الهی، در مجموع آفرینش، عدالت یک ریشهی تکوینی و طبیعی دارد. چه مرجعی باید این عدالت را تضمین کند؟ قوّهی قضائیّه. چه مراکزی باید آن را اجرا کنند؟ همهی دستگاهها. درعینحال اگر دستگاهها در اجرای عدالت تخلّف کردند، آن ترازوی دقیقی که میتواند این تخلّف را بدون اغماض تشخیص دهد و بعد آن دست و پنجهی قدرتمندی که میتواند متخلّف را به سزای تخلفش برساند، کیست؟ قوّهی قضائیّه. بنابراین اگر قوّهی قضائیّه حضور نداشته باشد، یا قدرت نداشته باشد، یا شجاعت نداشته باشد، یا امکان کار نداشته باشد، یا خدای نکرده دچار ضعفهای داخلی باشد، مطلقاً در جامعه عدالت تضمین ندارد. اهمیت قوّهی قضائیّه از اینجا ناشی میشود. پس دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت در جامعه، وظیفهی قوهی قضائیّه است.
البته این عدالت، عرضِ عریضی دارد: گاهی در یک مرافعهی خصوصی است؛ دعوا سر فلان مقدار پول، چند متر زمین، وقوع یک جنایت، ضرب و جرح و از این قبیل چیزها. گاهی در یک مسألهی مهمتر است؛ آنجایی است که به سرنوشت و حقوق و مسیر زندگی مردم ارتباط پیدا میکند. گاهی یک امر مالیِ بزرگ است؛ کسانی دست تطاول به سوی اموال متعلّق به مردم و فقرا میگشایند؛ فرض بفرمایید هزاران انسان یا هزاران خانواده در روستا و یا در شهر باید با صرف مبلغی جادهدار و کارخانهدار شوند، امکانات زندگی و شغل و مزرعه و غیره برایشان فراهم شود؛ بعد یک انسان زیادهطلب و متجاوز میآید و همین پولی را که باید صرف این همه کار شود، یکجا به کیسهی مطامع شخصی خود میریزد. این جرم، بسیار بزرگتر است از اینکه یک نفر مثلًا به صورت دیگری سیلی بزند؛ البته آن هم جرم است و از آن هم نباید گذشت؛ اسلام حتّی «أرش الخدش» را نادیده نمیگیرد- اگر با ناخن، اثری بر روی پوست کس دیگری گذاشتید، چنانچه طرف، مدّعی باشد، اسلام از این هم نمیگذرد- اما جرائم، عرض عریضی از زمین تا آسمان دارد. بعضی جرائم در اوج جنایتند؛ لذا اهمیت اینها بیشتر است. وقتی شما میخواهید با کسی که بیتالمال و اموال عمومی را با کمال وقاحت و بیرحمی به کیسهی مطامع شخصی خود ریخته است، مقابله کنید، این کار شجاعت و اقتدار و حیثیّت قضائی در میان مردم میخواهد. کسانی که با بهانههای جزئی، مرتّب دستگاه قضائی را مورد تهاجم قرار میدهند، فکر این جاها را میکنند یا نه؟! خدشه وارد آوردن به حیثیّت دستگاه قضائی، یکی از مضرترینِ ضربهها بر نظام زندگی مردم است و میشود گفت یک جنایت است. فرقی نمیکند؛ گاهی ممکن است خدای نکرده این خدشه از درون قوّهی قضائیّه اتفاق بیفتد؛ گاهی هم از بیرون قوّهی قضائیّه. پس دفاع از عدالت، چنان مصادیق سنگینی دارد.
گاهی قضیه از این هم بالاتر است. امروز نظام جمهوری اسلامی- که مستقل و دارای اعتماد به نفس است- در مقابل زیادهخواهی نظام استکبار جهانی ایستاده است. امروز برای نادیده گرفتن حقِّ ملت فلسطین، امریکا و دستیارانش و صهیونیستهای دنیا و پولدارهای درجهی یک عالم، همهی نیروی رسانهای و سیاسیِ خود را صرف میکنند، برای اینکه چند میلیون انسان فلسطینی را بهکلّی خفه و از صحنهی معادلات جهانی و انسانی حذف کنند. هرجا هم که دستشان رسیده است، اعمال نفوذ کردهاند و دولتها را با خودشان همراه کردهاند؛ اما وقتی به ایران میرسند، شمشیرشان با صخره برخورد میکند و میبینند هیچ فایدهای ندارد. بنابراین با نظام جمهوری اسلامی مخالفت میکنند و میخواهند این مانع را از سر راه بردارند. اگر دستگاه استکباری، با انگیزهی شوم و خباثتآمیز و با تکیه به پول و ارتباطات سیاسی و قدرت پوشش رسانهایِ خود توانست در داخل کشور پایگاهی درست کند و انسانهای فریبخورده و زبونی را علیه مصالح کشورشان به خدمت گیرد و اینها در جهت خواست دشمن، عملی انجام دهند، این جنایت از آن جنایتِ مالی به مراتب بالاتر است. چه کسی میخواهد در مقابل این بیعدالتی علیه ملت ایران بایستد؟ این کار، شجاعت و اقتدار و انگیزه لازم دارد. عزیزان! کار بزرگی بر عهده گرفتهاید. هر تلاشی در راه اعتلای قوّهی قضائیّه، قدمی در راه اعلای کلمهی اسلام و یک جهاد فی سبیل الله است.1380/04/07
لینک ثابت
نظارت قوه قضائیّه؛ پیشگیری از جرم، تأمین عدالت، تأمین امنیت. اینها قلمهای بسیار درشتی است که در نظام اسلامی جزو سرفصلهای مهم اداره مطلوب کشور به حساب میآید. قوّه قضائیّه میتواند مظهر عدالت در نظام اسلامی باشد. قوّه قضائیّه، باصلابت، با اقتدار و با تصمیمگیری درست و بهنگام میتواند جلوِ پیدایش و رشد جرایم و توسعه خلاف در دستگاههای مختلف را سد کند؛ از ظلم به مظلومان و مستضعفان جلوگیری کند؛ از قدرت قدرتنمایی کسانی که به زر و زور مسلّحند، جلوگیری کند.
آفت جوامع بشری این است که کسانی با داشتن پول، با داشتن پشتیبان، با داشتن قوم و عشیره چه قوم و عشیره به شکل قدیمی، چه قوم و عشیره به شکل مدرن و امروزی آن؛ یعنی حزب بازی و گروه بازی حقوق عمومی را ندیده بگیرند؛ حقّ مردم را تضییع کنند؛ فرصتها را منحصراً به اشغال خود در آورند و جلوِ عدالت را بگیرند. قوّه قضائیّه مقتدر، باصلابت، هوشمند و عالم میتواند جلوی اینها را بگیرد. من خدا را شاکرم که بحمد اللَّه بعد از آن که این قوّه بهوسیله یک عالمِ روشن بینِ فاضل پایهگذاری شد، امروز هم بهوسیله یک عالم روشن بین، فاضل، آگاه و نوگرا اداره میشود. آنچه موجب این میشود که بنده قلباً خدای متعال را سپاسگزاری کنم، این است که بحمد اللَّه امروز ایشان با برخورداری از علم و نگاه عالمانه به مسائل، تکیه به معلومات فقهی وسیع، گرایش به استخدام روشهای نو و علمی برای پیشرفت امور، بعلاوه نگاه کلان به مسائل قوّه قضائیّه که این امر بسیار مهمّی است که ما قوه قضائیّه را مثل یک رکن و یک عنصر اصلی در کلّ نظام ببینیم و تأثیر آن را در مدیریّت کلان نظام در نظر بگیریم و همچنین با شجاعت و قاطعیّت، مدیریّت قوّه را در دست دارند و بنده با گذشت کمتر از یک سال، آثار این انتصاب بجا و بهموقع و مبارک را مشاهده میکنم.
البته این به معنای آن نیست که ما امروز همان چیزی را که در قضای اسلامی متوقّع هستیم، در قوّه قضائیّه مشاهده میکنیم؛ نه، انتظارات ما زیاد است. البته مطالبات این طلبه حقیر که مسئولیت سنگینی را در قبال هر حکم و هر اقدام و هر حرکت شما، پیش خدای متعال بر دوش خودم احساس میکنم، با مطالبات جناحها و گروهها و عناصر سیاسی و امثال اینها نبایستی اشتباه شود؛ جناحهای سیاسی دنبال کار خودشان هستند. بعضی از جناحهای سیاسی دنبال این هستند که اقتدار و صلابت قوه قضائیّه را از آن سلب کنند تا این قوّه قدرت اقدام نداشته باشد. بعضی در پیِ ارعاب مسئولان قوّه قضائیّهاند تا با آنها همخوانی کنند. اگر جنجال و انتقادی میکنند، انسان نشانه خیرخواهی را در آن جنجالها و انتقادها کمتر مشاهده میکند. البته این مسئولیت سنگین، این کار بزرگ و این مأموریت الهی که بر دوش مسئولان قوه قضائیّه است، باید در آنها این آمادگی را هم به وجود بیاورد که اینطور مخالفتها و جنجالآفرینیها و ابراز توقّعها شود. این خلافِ انتظار نیست. بالأخره افرادی دچار عقدههای شخصی و حسادتند؛ افرادی دنبال مقاصد سیاسیاند و با روشهای سیاسی کارهایی را میکنند، حرفهایی را میزنند و انتقادهای ناواردی را گاهی با بعضی از انتقادهای احیاناً وارد مخلوط میکنند. بنابراین آن مطالبات جداست. آنچه که بنده بهعنوان یک طلبه مسئول از قوّه قضائیّه انتظار دارم، همان چیزی است که ما چهره زیبا و منوّر آن را در قضاوت امیر المؤمنین علیه سلام الله الملک الحقّ المبین در تاریخ مشاهده میکنیم: آن عدالت قاطع، آن عدالت بیملاحظه، آن عدالت فراگیر، آن عدالت امیدوارکننده، آن عدالتی که در آن افراد ضعیف و معمولی جامعه در مقابل قانون و معامله قانونی، با افراد مقتدر و قدرتمند یکسانند. در اسلام اینگونه است؛ در قانون اساسی ما هم اینگونه است.
در قانون اساسی، رهبری، رئیسجمهور، رئیس قوّه قضائیّه و دیگر مسئولان کشور، با آحاد مردم در قبال قوانین هیچ تفاوتی ندارند. هیچکس بالاتر از قانون نیست. قانون اساسی اختیاراتی را به کسانی میدهد. قانون اساسی به قاضی میگوید محکوم یا تبرئه کن؛ حکم قضائی صادر کن. به رهبری هم میگوید با ملاحظه این جهات، عفو کن. این ما فوقِ قانون حرکت کردن نیست؛ این متن و مُرّ قانون است. قانون برای همه یکسان است. برای کسانی که گرههایی را باز کنند، راههایی را بگشایند و مشکلاتی را حل نمایند، مسئولیتهایی وجود دارد. آنجایی که قانون در میان است، همه یکسانند. این امر بسیار مهمّی در اسلام است. دیگران هم ادّعای این را میکنند، اما اسلام این را در عمل نشان داده است. ما دنبال آن هستیم؛ ما این تصویر زیبا در ذهنمان است. من یکوقت به برادران عزیز قوّه قضائیّه عرض کردم که شأن قوه قضائیّه این است که در هر گوشه از این کشور اگر به کسی ظلم شد، در دل او نور امیدی باشد که به دستگاه قضائی مراجعه میکند و احقاق حق میشود. آن روزی که به این نقطه برسیم، روزی است که قضای اسلامی تحقّق پیدا کرده است. همه باید احساس کنند که بدون هیچ ملاحظهای، احقاق حق و ابطال باطل خواهد شد. شرط اوّل هم صلابت، استقلال قوّه قضائیّه، استقلال قاضی، عدم نفوذ جریانات سیاسی و عدم دخالت دستگاههای دیگر در قوّه قضائیه است. بحمد اللَّه امروز این معنا تأمین است و ما مشاهده میکنیم که رئیس محترم قوّه با آگاهی از فقه و مفاهیم دینی و با دید عالمانه، همراه با رعایت جوانب شرعی، با مسائل قوّه قضائیّه برخورد میکنند.
دستگاه قضائی اسلام یکی از کارآمدترین دستگاههاست. ما احتیاجی نداریم که برای مواد قضائی یا قوانین لازم برای اداره دستگاه قضائی یا نحوه اجرای عدالت، از هیچ نظامی، از هیچ کشوری، از هیچ تمدّن دیگری چیزی وام بگیریم. در اسلام همه چیز پیشبینی شده است. قوانین باید طبق مقررات اسلامی تنظیم و آماده شود و با جرم به هر شکلی مقابله گردد. این غلط است که اگر مجرم به یک مجموعه سیاسی وابسته باشد، باید در مقابل او کوتاه آمد؛ آن هم با این دلیل غیر محکمه پسند که اگر مجرمیّت او مورد تأکید قوّه قضائیّه قرار گیرد، جنجال خواهد شد! قرآن کریم میفرماید «و ان یکن لهم الحقّ یأتوا الیه مذعنین»؛ اگر قضاوتی که میشود، برخلاف مصلحت آنها باشد، جنجال میکنند؛ اما اگر برطبق میل و نظر آنها باشد، آن وقت آن را میپذیرند. بعد میفرماید: «أ فی قلوبهم مرض».این قضاوت قرآن است.
دستگاه قضائی باید مورد اعتماد عموم مردم قرار گیرد، نه این که در صلاحیت و اقتدار و صلابت آن خدشه شود. البته برای رسیدن به این نقطه، تلاش، پیگیری، کار مداوم همراه با شجاعت و توکّل به خدا لازم است، که انسان نشانههای آن را بحمد اللَّه مشاهده میکند.1379/04/07
لینک ثابت
صلابت و اقتدار قوهی قضائیه، مهمترین خصوصیتی است که میتواند این رکن اساسی نظام اسلامی را بر ادای وظیفهی اصلی آن یعنی احقاق و احیای حق مظلومان و مقابله با متجاوزان به حقوق افراد و جماعات، قادر سازد. تضعیف قوهی قضائیه از سوی هیچکس پسندیده و پذیرفته نیست و قوهی قضائیه تنها با حفظ استقلال و قاطعیّت و اعتماد به نفس و وارد نشدن در دستهبندیهای اجتماعی و برتر از همه، به یاد داشتن مسئولیت عظیم خود در برابر خداوند علیم و قدیر و حفظ صلاح و سلامت دینی و اخلاقی خود میتواند بدان دست یابد.1378/05/23
لینک ثابت
کشور در مرحلهای است که به این تلاشهای مخلصانه نیاز دارد؛ بخصوص بخشی اعظمی از مردم که با کمال نجابت ایستادهاند و میخواهند برطبق قوانین و مقرّرات اسلامی و نظام جمهوری اسلامی حرکت و کار کنند و بنای تخلّف ندارند. با آن دستهی متخلّف باید برخورد شود؛ همه باید برخورد کنند. بخشی از آن مربوط به نیروی انتظامی است، بخشی هم مربوط به قوّهی قضائیّه است. در مقابلهی با متخلّف، نباید کوتاهی و اغماض کرد، تا کسانی که از آن تخلّف زیان میبینند، امیدوار شوند. وقتی ما میگوییم دستگاه چه دستگاه قضائی، چه دستگاه قانونگذاری و چه دستگاه انتظامی و غیره با کسانی که با ثروتهای عمومی بازی میکنند و برای دست انداختن به درآمدهای ناپاک و نامشروع حدّی قائل نیستند، باید برخورد کند، به خاطر این است. کسانی هستند که تلاش میکنند و حقیقتاً در صدد این هستند که طبقهی ممتازهی جدیدی در نظام جمهوری اسلامی به وجود آورند. به خاطر انتخابها و انتصابها و زرنگیها و دستوپاداریها و مشرف بودن بر مراکز ثروت، و از طریق نامشروعی که با زرنگی آن را یاد گرفتهاند، به اموال عمومی دست بیندازند و یک طبقهای جدید طبقهی ممتازان و مرفّهان بیدرد درست کنند. نظام اسلامی، با مرفّهان بیدرد و معارض و مخل، آنطور برخورد سختی کرد؛ حال از درون شکم نظام اسلامی، یک طبقهی مرفّه بیدرد جدید طلوع کند! مگر این شدنی است؟! به فضل پروردگار، مخلصان انقلاب و اسلام نخواهند گذاشت که چنین انحرافهای بزرگی به وجود آید. وقتی ما میگوییم که باید با طبقهی بهرهمندان از پولهای حرام مقابله شود، فوراً یک عدّه نگران میشوند که امنیت سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی به خطر افتاد! نه؛ امنیت سرمایهگذاری و امنیت تلاش اقتصادی به خطر نمیافتد، این کمک به آن سرمایهگذاریهاست. دستگاه قضائی، دستگاه قانونگذاری و دستگاههای گوناگون کشور، با متخلّف برخورد میکنند، نه با غیر متخلّف. کسی که متخلّف نیست، چرا بترسد؟ کسی که متخلّف است و میترسد، بگذار بترسد و احساس ناامنی کند. در نظام اسلامی، آدم گناهکار باید احساس ناامنی کند. هر نظامی که در آن بیگناهان بترسند که مبادا مورد تعرّض قرار گیرند و گناهکارانِ عمده احساس آسایش و آرامش کنند، آن نظام، نظامِ منحرفی است. نباید بگذاریم نظام ما اینگونه شود. در نظام اسلامی، متخلّف و گناهکار و متخطّی هرکه هست باید احساس نگرانی کند و بداند که پنجهی عدالت، دیر یا زود گریبان او را خواهد چسبید. سرپنجهی عدالت باید قوی باشد. دستگاه قضائی باید قوی باشد. نیروی انتظامی در چارچوبی که قانون برای او معیّن کرده است، باید قوی باشد. قوّت و اقتدار و سرپنجهی پولادین با مردم ضعیف بد است؛ دست خشن، هنگام چیدن گلبرگ مضرّ است؛ اما هنگام جابهجا کردن صخرهها لازم است. بگذارید آدمهایی که متخلّفند، احساس ناامنی کنند. از چه میترسید؟ میگویند قانون نداریم. من به مجلس شورای اسلامی عرض میکنم: نمایندگان محترم! اگر قوّهی قضائیه و دستگاه انتظامی، برای مقابله با ثروتهای بادآورده دچار کمبود قانونند، در اسرع وقت برایشان قانون فراهم کنید. من احتمال میدهم که در مواردی کمبود قانون باشد؛ چون پیش آمده و دیدهایم.1376/04/25
لینک ثابت
در گذشته، دستگاه قضائی و بهاصطلاح «سیستم» نبوده است؛ لکن مجتهدان بزرگ مجریِ امر قضا بودهاند و محضر مینوشتهاند و امضای آنها بوده که به قبالهها و اسناد و قراردادها اعتبار میداده است. در همهی بخشها همینطور بوده است و امروز هم باید اینگونه باشد. یعنی بعضی مجتهدان بزرگِ حوزههای علمیّه- نمیگوییم همهی مجتهدان- گروهی تشکیل دهند؛ عدّهای تدریس کنند، عدّهای تحقیق کنند، عدّهای شاگرد تربیت کنند، عدّهای إن شاء اللّه مراحل عالی فقاهت و رسیدن به مراتب اعلی را طی کنند و عدّهای از نخبگان خود را هم به قوّهی قضائیّه بفرستند. این، یک وظیفه است. دانشکدههای حقوق و مؤسّسات و سازمانهایی هم که شاگردِ حقوق قضائی تربیت میکنند، همینطور باید نخبگانشان را به قوّهی قضائیّه بفرستند و قوّهی قضائیّه هم باید آنها را جذب کند. این یک وظیفه است.
خوب؛ پس اوّل «علم» لازم است و در مرحلهی دوم «حقگرایی»؛ یعنی همانکه ناشی از عدالت، وجدان پاک و روحِ باطلستیزی است. همه- چه آنهایی که در قوّهی قضائیّه مشغولند و چه آنهایی که در سایر بخشهای اداری و دفتری- باید این خصوصیّات را داشته باشند. ولی این خصوصیّات، در دستگاه قضائی، بیشتر باید باشد؛ چون در هرجا که خدای ناکرده فسادی به وجود آید، به بدنهی دستگاه قضا ربط پیدا میکند. قوّهی قضائیه، باید دستگاهی با چنین خصوصیّات باشد و إن شاء اللّه روز به روز هم در این جهت پیش برود. بههرحال، همین نظارت و اشرافی که از طرف رؤسا، بزرگان و مسئولان طراز اوّل بر قوّهی قضائیه وجود دارد- و جناب آقای یزدی هم به آن اشاره فرمودند- باید ادامه پیدا کند و در حدّ امکان سعی شود که عناصر کارآمد جذب شوند و اگر کسانی هم به سبب نداشتن علم و خصوصیّات لازم، این بار سنگین را نمیکشند، قوّهی قضائیه خودش را از وجود آنان پاک کند؛ زیرا اگر قوّهی قضائیّه در حدّ مطلوب- حدّ اقلِ آنچه لازم و مطلوب است؛ نه حدّ اکثرِ آن- قرار گیرد، خواهید دید که روز به روز در جامعه، جرائم و اشکالات، روز به روز در بدنهی دستگاههای دولتی کمتر خواهد شد. دستیابی به این اهداف، قطعاً بسته به کمک قوّهی مقنّنه است که با تنظیم مواد قانونی محکم و لازم، این امکان را فراهم آورد تا، قوّهی قضائیّه، با دستهای قدرتمند خود آنها را اجرا کند.1374/04/07
لینک ثابت