اشاره کردند به تحوّل که این از جمله حرفهایی است که ما همیشه در ملاقاتهای قوّهی قضائیّه -چه در این دوره، چه در دورهی دوستان قبلی که در رأس قوّه بودند- مکرّر این را تکرار کردیم. خب تحوّل چهجوری به وجود میآید؟ ما اوّل باید برای تحوّل شاخص معیّن کنیم؛ چه اتّفاقی اگر بیفتد، معنایش این است که قوّه تحوّل پیدا کرده؟ این خیلی مهم است که تحوّل به چه معنا است؛ اوّل شاخصهای تحوّل را مشخّص کنیم، بعد معلوم کنیم که زمانبندی برای رسیدن به این شاخصها چگونه است؛ وَالّا اگر چنانچه این نباشد و همینطوری که اشاره کردند -در گزارش هم من خواندم- بتدریج بهسمت تحوّل برویم، این تحوّل نخواهد شد؛ چون همیشه مشکلات جلوتر از حرکتِ ما حرکت میکنند، اگر اینجور آرام بخواهیم حرکت کنیم. تحوّل، یک کار تقریباً دفعی است که باید اتّفاق بیفتد. میگویم «تقریباً [دفعی]»، نمیگویم «تحقیقاً دفعی»؛ یعنی باید سریع، با شتابِ مناسب، یک اتّفاقی بیفتد که معلوم بشود تحوّل انجام گرفت و آن شاخصها تحقّق پیدا کرد. زمانهایی که رؤسای محترم قوّه، مسئولیّت پیدا میکنند، زمانهای بسیار خوبی است و متناسب با این است که در این زمانها بهمعنای واقعی تحوّل انجام بگیرد. هیچ اشکالی هم ندارد که در طول چند دهه در قوّهی قضائیّهی کشور، چند بار تحوّل اتّفاق بیفتد؛ این کار، خیلی عادی و طبیعی است. یعنی فرض بفرمایید که جناب آقای آملی با تحرّکِ خودشان، یک تحوّلی را در قوّه ایجاد میکنند، نوسازی میکنند، تازهسازی میکنند، طراوت میدهند، نشاط و جوانی میدهند؛ کانّه حرکت را از نو شروع کردن. در یک دورهی دیگر، کسی میآید همین را باز به یک شکل بهتری ترقّی میدهد و پیش میبَرد و تعالی میبخشد؛ باید اینجور ما به مسئلهی تحوّل قوّه نگاه کنیم.1397/04/06
لینک ثابت
مکرر از تحول در دستگاه قضایی و پیشرفت به سمت یک دستگاه قضایی سالم و کامل صحبت میشود، و من از نزدیک شاهدم که واقعاً تلاشهای زیادی هم انجام میگیرد و رئیس محترم قوّهی قضاییه و مسؤولان محترم واقعاً دلسوزانه تلاش میکنند؛ انسان این را کاملاً حس میکند. من میخواهم عرض بکنم که اصلاحسازی دستگاه قضایی، در درجهی اول به همین چیزهاست. ما کاری بکنیم که شمول قوانینی که قضاوت براساس آنها انجام میگیرد، نسبت به همهی افراد یکسان باشد و تبعیضی وجود نداشته باشد.
من در حالات امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) مطالعه میکردم، دیدم این عدلی که ما از آن بزرگوار شنیدهایم - اگرچه گمان نمیکنم که حتّی ما شیعیان و جوامع شیعی، آن عدالت را درست لمس و درک کرده باشیم که چه بوده است؛ لیکن آنقدر عظیم بوده که دنیا را پُر کرده است و آوازهی عدل امیرالمؤمنین در همهجا گسترده شده است - به میزان زیادی مربوط است به همین عدم رعایت جاذبهها و ارتباطها، عدم رعایت خویشاوندی، حتّی عدم رعایت خدمات گذشتهی یک انسان، آن وقتی که پای محاسبهی قضایی میرسد.
«حسّانبنثابت»، مداح امیرالمؤمنین(ع) و کسی که با دشمنان آن حضرت در جنگها مقابله کرده بود، در جریانی به امری مبتلا شد که مستوجب حد بود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: باید حد الهی بر او جاری بشود. «حسّان» گفت: یا امیرالمؤمنین! من آن کسی هستم که برای شما آن همه شعر گفتهام. حالا ما باشیم، واقعاً اینجا چه فکر میکنیم؟ آنچه که در ذهنم هست، حضرت فرمودند: من حد خدا را به خاطر این چیزها نمیتوانم تعطیل کنم. روز ماه رمضان شرب خمر کرده بود، حد شرب خمر را جاری کردند؛ بیست تازیانه هم به عنوان تعزیر بر هم زدن حرمت ماه رمضان به او زدند - مجموعاً صد تازیانه - که این بیست تازیانهی آخر، بیشتر او را پوک کرده بود، که این دیگر چرا؟! همین قضیه هم موجب شد که «حسّانبنثابت» کوفه را ترک کرد و به شام رفت و به دستگاه معاویه پیوست و شاید از آن طرف هم علیه امیرالمؤمنین(ع) شعر گفت.
طبق آنچه که در نهجالبلاغه است، «عبداللَّهبنعباس» که حواری امیرالمؤمنین(ع) بود، و به تعبیری از لحاظ شخصیت و سوابق و خدمت به امیرالمؤمنین، نفر دوم در دستگاه خلافت آن حضرت محسوب میشد - معلوم است که «عبداللَّهبنعباس» نسبت به امیرالمؤمنین چه حالتی داشته است - سر قضیهی پولهای بصره، که گزارشی به حضرت داده شده بود، به او نامهیی نوشتند؛ او هم گله کرد، اما حضرت گلهی او را با جواب تندی پاسخ دادند که چرا گله میکنی؛ من دارم از تو حسابکشی میکنم. این، موجب شد که «عبداللَّهبنعباس» از همان بصره به مدینه رفت و دیگر کوفه هم نیامد. البته به دشمنان امیرالمؤمنین نپیوست - معلوم بود که نمیپیوندد - اما از جبههی علی(علیهالسّلام) خارج شد.
وقتی که انسان دقیق میشود، از این قبیل الیماشاءالله در زندگی امیرالمؤمنین(ع) هست. ما بیاییم اینها را قدری در زندگی خودمان خرد کنیم. واقعاً ما باید تفکرات امروز خود را، با آنچه که امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) انجام میدادند، تصحیح کنیم. سیاستهای اصلی قوّهی قضاییه اینهاست؛ هیچ تبعیضی قایل نشویم.1370/04/05
لینک ثابت