newspart/index2
عوام و خواص
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
عوام و خواص

در این نامه‌ی معروف و فرمان معروف امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به مالک اشتر، ایشان میفرمایند بهترین و محبوب‌ترین کارها در نزد تو باید این چند چیز باشد؛ دو سه چیز را ذکر میکنند، از جمله: اَجمَعُها لِرِضَی الرَّعِیَّة؛ محبوب‌ترین کارها در نظر تو باید آن کاری باشد که مایه‌ی خشنودی توده‌های مردم است؛ دنبال این باش. مراد از «رعیّت» ــ که گاهی در کلمات امیرالمؤمنین تعبیر میشود به «رعیّت»، گاهی تعبیر میشود به «عامّه» ــ توده‌ی مردم است در مقابل نورچشمی‌ها، که حضرت از آن مجموعه‌ی نورچشمی‌ها و آن ویژه‌خوارها تعبیر میکنند به «خاصّه». میگویند بهترین کارها و محبوب‌ترین کارها آن است که مورد نظر توده‌ی مردم باشد، آنها را خشنود کند، آنها را راضی کند، هماهنگ با رضایت آنها باشد.
بعد، در دو سه فِقره بعد میفرمایند: وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ وَ جِماعُ المُسلِمینَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة؛ آن که به درد تو میخورد در مقابل دشمن،‌ آن که میتواند وحدت ایجاد کند، یکپارچگی به وجود بیاورد در کشور، همین توده‌ی مردمند؛ اینها هستند که اگر باهم باشند، کشور یکپارچه میشود؛ وَالّا نورچشمی‌ها هر کدام انگیزه‌های خودشان را دارند، برای خودشان کار میکنند. طبعاً اهواء وقتی که متخالف بود، با همدیگر برخورد میکند ــ در این شکّی نیست ــ یعنی «اجتماع» اصلاً دیگر معنا پیدا نمیکند. امّا مردم چرا؛ آحاد مردم، توده‌ی مردم، میتوانند اجتماع کنند و عُدّه‌ی للاعداء [باشند]؛ برای مواجهه‌ی با دشمن، در هر میدانی، مردم به کار می‌آیند.
حالا حضرت در دنباله‌اش حرفهای خیلی جالبی دارند که من در جلسات نهج‌البلاغه که برای دوستان دولتی در طول سالها گاهی داشتم، یک تکّه‌هایی از اینها را شرح کرده‌ام. حضرت میگویند این نورچشمی‌ها از همه توقّعشان بیشتر است، از همه صبرشان کمتر است، از همه کمکشان ضعیف‌تر و ناقابل‌تر است؛ وقت توقّع از همه بیشتر توقّع دارند، وقتی که بنا است یک کاری ارائه بدهند از همه کمتر وارد میدان میشوند، وقتی جنگی پیش بیاید حضورشان محسوس نیست؛ بر خلاف توده‌ی مردم که خب نمونه‌هایش را دیگر همه‌ی شماها دیده‌اید در میدان دفاع مقدّس، در دفاع حرم و دیگر امور. ببینید، این یک خطّ روشنی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ترسیم کرده‌اند.1403/04/17

لینک ثابت
عوام و خواص

شتاب‌دهنده کیست؟ به تعبیر بنده، شتاب‌دهنده آن چیزی است که ما به آن میگوییم «خواص»؛ خواصّ جامعه. «خواص» یعنی چه؟ «خواص» یعنی مثلاً آدمهای نام‌ونشان‌دار، آدمهای باسواد و دانشمند؟ نه، «خواص» به این معنا نیست. «خواص» یعنی آن مجموعه‌ی انسانهایی که در کار خود، با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل میکنند و تابع جَو نیستند؛ «خواص» یعنی اینها. این «خواص» میتواند در بین فعّالان گوناگون انقلابی، در بین اصناف، کارگران، نظامی‌ها، روحانیّون و گروه‌های مختلف باشد، میتواند در بین فعّالان مطبوعاتی باشد، میتواند در بین فعّالان دانشجویی باشد، میتواند در بین فعّالان سیاسی باشد. بنده سابقها، سالها پیش، یک وقتهایی راجع به «خواص» یک صحبت مفصّلی کرده‌ام؛ «خواص» یعنی این. البتّه خوشبختانه در کشور ما و در ملّت ما خواص در اقلّیّت نیستند؛ کسانی که از روی نقشه، فکر و تشخیص اقدام میکنند، کار میکنند، تصمیم میگیرند، در سطح کشور گسترده هستند و این از برکات انقلاب است. در خیلی از کشورهای دنیا این‌جوری نیست؛ حالا خود بنده نرفته‌ام، امّا گزارشهایی از بعضی از کشورهای بزرگ و معروف دنیا میدهند که مردم در کوچه و خیابان که راه میروند، ملتفت نیستند که حول‌وحوش‌شان در دنیا چه دارد میگذرد؛ [فقط] به فکرند که بروند یک لقمه نان به دست بیاورند یا یک مقدار ثروتشان را اضافه کنند. در کشور ما این‌جور نیست؛ در کشور ما، مردمی که با تشخیص عمل میکنند، میفهمند چه کار دارند میکنند، جبهه‌بندی را می‌شناسند، دشمن را می‌شناسند، شیوه‌ها را می‌شناسند، دوست را می‌شناسند، کم نیستند، زیادند؛ اینها میتوانند نقش‌آفرینی کنند؛ اینها میتوانند در موارد حسّاس، برای کشور کار انجام بدهند.
وظیفه‌ی اینها وظیفه‌ی سنگینی است؛ من میخواهم این را به شما و به همه‌ی ملّت عرض بکنم. این کسانی که ما اسمشان را «خواص» میگذاریم، یعنی کسانی که دارای فکرند، نگاهشان نگاه از روی تدبّر است، از روی تشخیص است، اوضاع را میفهمند، می‌شناسند، میدانند چه کار دارد میشود، این‌جور نیست که سرشان پایین باشد و هر جا دیگران رفتند اینها هم بروند، این افراد وظیفه‌ی سنگینی دارند؛ اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود. اگر خواصّ جامعه از این وظیفه غفلت بکنند، حوادثی که پیش خواهد آمد ضربه‌های تاریخی به ملّتها میزند؛ ما در طول تاریخ اسلام، از این حوادث زیاد داشتیم. در زمان امیرالمؤمنین، در زمان امام حسن، در زمان امام حسین، کسانی بودند که جزو خواص بودند، مطلب را میفهمیدند، تشخیص میدادند، امّا در لحظه‌ی لازم، به‌هنگام حضور پیدا نمیکردند؛ دچار تردید، دچار تأمّل، دچار تنبلی و در مواردی دچار خیانت میشدند و روی دیگران هم اثر میگذاشتند، روی آن جمعیّتی هم که تابع جوّند اثر منفی میگذاشتند؛ [از این موارد] داشتیم. در جنگ صفّین، کسانی به خاطر رفتن قرآنها روی نیزه دچار تردید شدند، دیگران را هم دچار تردید کردند. حالا نقلهایی هست ــ البتّه من خیلی به طور قاطع نمیتوانم بگویم ــ که بعضی از اینها تعمّد داشتند؛ اشتباه نکرده بودند، [بلکه] برای خاطر تبانی با دشمن این کار را میکردند! این هم گفته میشود؛ ممکن است یک چنین وضعی پیش بیاید.
لذا من به شما عرض بکنم که امروز جبهه‌ی دشمن برای خواص برنامه‌ی خاص دارد؛ برای خواص در کشور خود ما و در خیلی از جاهای دیگر برنامه دارند که اینها را دچار تردید کنند، دچار تأمّل کنند، دچار تعلّل کنند، احیاناً چرب و شیرین دنیا را به اینها بچشانند، اینها را جذب کنند برای اینکه در بزنگاه‌ها، در نقاط حسّاس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتاب‌دهندگی‌ای که از خواص متوقّع است، صورت نگیرد؛ برای این کار برنامه دارند.
وظیفه‌ی خواص این است: در مواقع لازم، باید تردید‌افکنی و شک‌آفرینی دشمن را خنثی کنند و [مسائل را] تبیین کنند؛ «جهاد تبیین» که بنده عرض کرده‌ام، ناظر به این است. و ما دیدیم در خود نیروی هوایی کسانی بودند، عناصری بودند ــ بعضی از همین شهدایی که عکسهایشان اینجا است و ما اینها را از نزدیک می‌شناختیم ــ که اهل حرف زدن، اهل منطق، اهل استدلال، اهل اثرگذاری روی دیگران بودند و کار خودشان را در مواقع لازم انجام دادند. در قرآن یک نمونه‌ای وجود دارد که به نظر بنده خیلی مهم است؛ آن قضیّه‌ی رجل مؤمنی است که در سوره‌ی یاسین از او نام برده شده: وَ جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعىٰ‌ قالَ یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین‌؛ وقتی که سه پیغمبر از طرف پروردگار در این قوم مبعوث شدند و مردم ایمان نیاوردند و علیه اینها توطئه کردند و تصمیم گرفتند که اینها را نابود کنند، یک مرد شجاع و مؤمنی خودش را بسرعت به جمعیّتِ مردم رساند و گفت: یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛ از اینها پیروی کنید؛ اِتَّبِعوا مَن لا یَسئَلُکُم اَجراً وَ هُم مُهتَدون. بعد میرسد به اینجا؛ نکته‌ی مورد توجّه من اینجا است: وَ ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ‌ * اَ اَتَّخِذُ مِن دونِه آلِهَةً ... اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛ با صدای بلند، باصراحت، ایمان خودش را بیان میکند. خواص باید صریح باشند، باید باصراحت حرف بزنند، باید شبهه‌ها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردید‌آمیز حرف نزنند. اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛ بشنوید! من ایمان آوردم. این نمونه‌ی کاری است که خواص میتوانند انجام بدهند.
خب، حالا اگر به عنوان یک مورد خاص بخواهیم در زمان خودمان هم مطلبی را عرض بکنیم، به نظر من همین قضیّه‌ی غزّه است. خواص در دنیای اسلام وظیفه دارند. خواص علما هستند، دانشمندان هستند، سیاسیّون هستند، مطبوعاتی‌ها هستند؛ می‌بینند که در غزّه چه دارد میگذرد؛ می‌بینند که آمریکا با پشتیبانی از رژیم صهیونیستی چه ضربه‌ای دارد به انسانیّت و بشریّت میزند؛ این را می‌بینند؛ خب بایستی به مردمِ خودشان بگویند، توضیح بدهند، مردم را وادار کنند، درخواست عمومی در مردم به وجود بیاورند که دولتهایشان ناچار بشوند ضربه‌ی قاطع را به رژیم صهیونیستی بزنند. ضربه‌ی قاطع چیست؟ ما نمیگوییم وارد جنگ بشوند ــ که نه میشوند، و حالا برای خیلی‌هایشان شاید ممکن هم نیست ــ امّا میتوانند قطع رابطه‌ی اقتصادی بکنند؛ این ضربه‌ی قاطع است. مردم و ملّتها اگر از دولتهایشان بخواهند، فشار بیاورند، این اتّفاق می‌افتد و این اتّفاق مؤثّر است. ملّتها میتوانند در این زمینه دولتها را به‌خط کنند، وادارشان کنند که پشتیبانی نکنند از رژیم ظالم و گرگ‌صفتی که این‌جور به جان زن و بچّه و مریض و پیرمرد [افتاده و میتواند] بیست و چند هزار نفر را در ظرف چند ماه به قتل برساند؛ [کاری کنند] از این رژیم حمایت نشود. حتّی من شنیده‌ام که بعضی از کشورهای اسلامی سلاح به رژیم صهیونیستی میدهند، بعضی‌ها هم کمکهای گوناگون اقتصادی میکنند؛ خب جلوی این گرفته بشود. این کار ملّتها است؛ ملّتها میتوانند فشار بیاورند، دولتها را وادار کنند. چه کسی میتواند ملّتها را بیدار کند؟ خواص. ببینید نقش خواص چقدر مهم است و چطور میتوانند یک حادثه‌ی به این مهمّی را در دست بگیرند و دنبال کنند.
حالا در داخل کشور خودمان هم مسئله‌ی انتخابات در پیش است؛ خواص میتوانند نقش ایفا کنند. مطمئنّاً [اگر] انتخابات در داخل کشور هرچه پُرشورتر صورت بگیرد، قدرت ملّی را بیشتر نشان میدهد و قدرت ملّی امنیّت ملّی می‌آورد؛ یعنی وقتی جبهه‌ی دشمن نگاه میکند حضور مردم را میبیند، قدرت نظام را مشاهده میکند و میبیند این کشور، کشور قدرتمندی است، مردم حاضر و آماده‌اند، تهدید دشمن خنثی میشود؛ یعنی اقتدار ملّی امنیّت ملّی را به وجود می‌آورد؛ این چیز خیلی باارزش و مهمّی است. اینجا خواص میتوانند نقش‌آفرینی کنند، انتخابات را پُرشور کنند.1402/11/16

لینک ثابت
عوام و خواص

هدف این است که توده‌های مردم مورد اغوا قرار بگیرند امّا وسیله‌ی اغوای توده‌های مردم، اغوای خواص است. امروز یکی از کارهای مهم، اغوای خواصّ جامعه است، [یعنی] کسانی که عنوانی دارند و امکانی دارند و احیاناً سوادی دارند و مانند اینها. چون وقتی خواص اغوا شدند، اگر به این خواصّ اغواشده فرصت داده بشود و امکان داده بشود، راحت توده‌ی مردم را اغوا خواهند کرد. یکی از سنگین‌ترین جنگهای نرم تاریخ کشور ما امروز در همین زمینه در جریان است. دارند دائم با مزدورپروری، با حرام‌خوارسازی، با لطایف‌الحیل افرادی را حرام‌خوار میکنند؛ وقتی حرام‌خوار شد، مثل حیوان جلّال، دیگر خیلی مشکل میشود او را از حرام‌خواری دور کرد. و مزدورپروری میکنند؛ بعضی‌ها را با تهدید، بعضی‌ها را با تطمیع و انواع و اقسام این چیزها. خب بنابراین الان یک جنگ نرم سختی وجود دارد.1400/12/19
لینک ثابت
عوام و خواص

امروز شما ملاحظه کنید، هر انسانی که فرض کنید یک تبلت دستش باشد، با همه‌ی افکار و حرفهای انحرافی میتواند روبرو و مواجه بشود؛ حالا به‌قدری که ظرفیّت دارد. با این نگاه به مسئله نگاه کنید که شما چقدر نقش میتوانید ایفا کنید. به نظر من این وسایل رسانه‌ای جدید، هم یک فرصت است، هم یک خطر است؛ فرصت از دو نظر، خطر از یک جهت. خطر از این‌جهت که ممکن است این حرفها و شُبهه‌ها، در ذهن جوان‌ها و در ذهن غیرجوانها اثر بگذارد و اینها را منحرف کند؛ این جهت خطر است.
امّا از دو جهت فرصت است: یکی اینکه ما مطّلع میشویم که چه شبهه‌هایی وجود دارد. یکی از مشکلات کار ما این است که ما شبهه‌ها را نمیشناسیم. من میبینم خیلی از آقایان محترم خب با دانشجو مواجه‌اند، [امّا] آنچه در ذهن او و در دل او میگذرد را نمیدانند. ما به برکت فضای مجازی و این رسانه‌ی عظیم عمومی میتوانیم کشف کنیم که چه چیزهایی امروز مطرح است؛ این یک فرصت [است] که خب فرصت بسیار باارزشی است. فرصت دوّم هم این است که از همین طریق میتوانیم شبهه را برطرف کنیم و آن را ازاله کنیم. بنابراین اینکه گفت «هر عُسری دو یُسر همراهش است»،  اینجا این تهدید دو فرصت همراه خودش دارد که از این دو فرصت باید حدّاکثر استفاده را کرد. بنابراین ... ما کار و تلاشِ برای کلام را از سطح خواصّی نه‌اینکه کم بکنیم بلکه سطح عامّی و عمومی را هم حتماً مورد توجّه قرار بدهیم و این، کار اساسی‌ای است که امروز لازم است انجام بگیرد.1396/03/01

لینک ثابت
عوام و خواص

تقریباً از یک سال و نیم پیش تا امروز دیدارها و اجلاسها و نشستهای متعددی درباره‌ی بیداری اسلامی در تهران تشکیل شده، لیکن به نظرم میرسد که اجلاس و نشست اساتید از یک اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ زیرا ایجاد یک فکر، یک گفتمان، یک جریان فکری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند که میتوانند فکر ملتها را به یک سمتی هدایت کنند که مایه‌ی نجات ملتها شود؛ همچنان که خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند که مایه‌ی بدبختی و اسارت و تیره‌روزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از کشورها، از جمله در کشور خود ما اتفاق افتاد.
روایتی است از رسول مکرم اسلام، حضرت محمدبن‌عبدالله، که میفرماید: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسول‌الله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذکر کرد، بعد چند دسته‌ی دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر کشوری میتوانند سررشته‌دار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت کار درست خواهد شد.1391/09/21

لینک ثابت
عوام و خواص

مصداق بزرگ تقوا در این دوره برای ملتهای به‌پاخاسته آن است که حرکت مبارک خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهای این مقطع نکنند. این است بخش مهم از تقوائی که دارندگان آن، به وعده‌ی «عاقبتِ نیک» سرافراز گشته‌اند.
دوم: هشیاری در برابر حیله‌های مستکبران بین‌المللی و قدرتهائی که از این قیامها و انقلابها لطمه دیده‌اند. آنها بیکار نمیمانند و با همه‌ی توان سیاسی و امنیتی و مالی، برای برقراریِ دوباره‌ی نفوذ و قدرت خود در این کشورها، به میدان می‌آیند. ابزار آنان، تطمیع و تهدید و فریب است. تجربه‌ها نشان داده است که درمیان خواص، هستند کسانی که این ابزارها در آنان کارگر میشود و ترس و طمع و غفلت، آنان را دانسته یا ندانسته به خدمت دشمن درمی‌آورد. چشم بیدار جوانان و روشنفکران و عالمان دینی باید بدقت مراقبت کند.1390/08/14

لینک ثابت
عوام و خواص

غرب و آمریکا و صهیونیزم، امروز از همیشه ضعیف‌ترند. گرفتاریهای اقتصادی، ناکامی‌های‌پی‌درپی‌در افغانستان و عراق، اعتراضهای عمیق مردمی در آمریکا و دیگر کشورهای غربی - که دامنه‌ی آن روزبه‌روز گسترده‌تر شده است - مبارزات و جانفشانی‌های مردم فلسطین و لبنان، قیامهای دلیرانه‌ی مردم در یمن و بحرین و برخی دیگر از کشورهای زیر نفوذ آمریکا، همه و همه حامل بشارتهای بزرگی برای امت اسلامی و بویژه کشورهای انقلابی جدید است. مردان و زنان مؤمن در سراسر جهان اسلام و بویژه در مصر و تونس و لیبی، از این فرصت برای تشکیل قدرت بین‌الملل اسلامی، بیشترین بهره را ببرند. خواص و پیشروان نهضتها به خدای بزرگ توکل و به وعده‌ی نصرت او اعتماد کنند و صفحه‌ی تازه‌گشوده‌ی تاریخ امت اسلامی را با افتخارات ماندگار خود، که مایه‌ی رضای‌الهی و زمینه‌ساز نصرت اوست، مزین سازند.1390/08/14
لینک ثابت
عوام و خواص

این معنا ـ معنای پاسداری ـ با همه‌ی ابعاد آن، با همه‌ی ابزارها و وسائل ممکن، در وجود مقدس سیدالشهداء (سلام الله علیه) متجسد است؛ نه این‌که دیگران نکردند یا نخواستند بکنند، بلکه به این معنا که خانه‌ی پُرِ این حرکت در رفتار دوران ده‌ساله‌ی امامت سیدالشهداء (سلام الله علیه) تحقق پیدا کرده است. تمام راه‌هائی که میشود فرزند پیغمبر از آن راه‌ها استفاده کند برای حفظ میراث عظیم اسلام ـ که میراث جد او و پدر او و پیروان راستین آنهاست ـ در زندگی سیدالشهداء محسوس است؛ از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتی، از بیدار کردن و حساس کردن وجدانهای عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبه‌ی منا، اینها همه در طول زندگی سیدالشهداء است. بعد هم ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان؛ نه این‌که امام حسین از سرنوشت این حرکت بی‌اطلاع بود؛ نه، اینها امام بودند. مسئله‌ی معرفت امام و علم امام و آگاهی وسیع امام بالاتر از این حرفهائی است که ماها در ذهنمان میگنجد؛ بلکه به معنای ترسیم یک دستورالعمل می‌ایستد، تسلیم نمیشود، مردم را به یاری میطلبد، بعد هم وقتی یک عده‌ای پیدا میشوند ـ که همان اهل کوفه باشند ـ و اظهار میکنند که حاضرند در کنار آن بزرگوار در این راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت میکند و به طرف آنها میرود؛ بعد هم در میانه‌ی راه پشیمان نمیشود. بیانات امام را که انسان نگاه میکند، می‌بیند حضرت عازم و جازم بوده است برای این که این کار را به پایان ببرد.1390/04/13
لینک ثابت
عوام و خواص

این خط دیگری است که به نظر ما  دشمن بر روی او هم دارد سرمایه‌گذاری میکند ـ منصرف کردن ذهن مردم از دشمنیِ دشمن است. ما هرگز منکر نیستیم که در نارسائی‌های گوناگون و مشکلات فراوانی که بر سر راه جامعه و افراد پیش می‌آید، تقصیرهای شخصی و تقصیرهای اجتماعی، از درون وجود دارد؛ در این هیچ تردیدی نیست؛ کسی این را منکر نیست. «ما أصابک من حسنه فمن الله و ما أصابک من سیئه فمن نفسک»؛  اینکه معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربه‌ای به ما زد و این ضربه کاری شد، این هم «من نفسک» است؛ در این شکی نیست. در جنگ احد هم که دشمن حمله کرد و ضربه زد، در حقیقت مسلمانها از خودشان ضربه خوردند؛ در این که بحثی نیست؛ منتها نکته این است که اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، دیدن دشمنی است که میخواهد به ما ضربه بزند؛ از این ما را نباید غافل کنند. خط اغفالِ بخصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای این کار دارند. تا کسی بگوید دشمن، میگویند: آقا شما همه‌اش به گردن دشمن می‌اندازید! خوب، هست دشمن؛ هست دشمن؛ چرا نمی‌بینیم دشمن را؟ چرا نمی‌بینیم شعف عظیمی که دشمن پیدا میکند از آنچه که اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود می‌آید؟ تشویق کنند کسانی را که عامل هستند. آنجا، رئیس یک کشور بزرگ از آدمها اسم می‌آورد! خوب، این جز ایجاد دشمنی است؟ از معارضین نظام اسم می‌آورد و تمجید میکند از فلان کس که آقا از شجاعت او (!) ما تعجب کردیم. چرا؟ چون یک کلمه‌ای گفته که آنها خوششان آمده. اینها را باید دید؛ اینها را باید متوجه شد و نبایستی از دشمنیِ دشمن غفلت کرد.

البته دشمنی او خلاف انتظار نیست، غفلت ما خلاف انتظار است؛ غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگلیس که کارنامه‌ی دویست ساله‌ی حضور آنها و ارتباط آنها با کشور ما، کارنامه‌ی سر تا پا سیاه است ـ واقعاً یک نقطه و یک جا نداریم که بشود نشان داد که دولت انگلیس به نفع ملت ایران یک قدم کوچکی برداشته باشد؛ هر چه بوده ضرر؛ هر چه بوده صدمه‌های بزرگ ـ اینها اعلان میکنند که ما طرفدار ملت ایرانیم! دولت آمریکا اعلام میکند که ما طرفدار مردم ایرانیم! یعنی: با نظام جمهوری اسلامی بدیم، اما مردم را دوست داریم! خوب، مردم جزو این نظامند؛ این نظام که منفک از مردم نیست. این ترفندهای دشمن است. اینها را باید شناخت، فهمید. او البته دشمنی‌اش را میکند؛ امر طبیعی است، اما اینکه ما نفهمیم دشمنی او را و از این معنا غفلت کنیم، این قابل قبول نیست. یک وقت می‌بینید ما در داخل جدول و پازلهای دشمن قرار میگیریم ـ در پازل، مجموعه‌ای را کنار هم میچینند، تا یک شکلی از تویش در بیاید ـ تا یکی از این اجزاء را ما تأمین بکنیم. خوب، این خیلی چیز بدی است؛ ما باید سعی کنیم که تأمین‌کننده‌ی اجزاء او نباشیم. مثل این جدول حروف متقاطع که وقتی کنار هم گذاشته میشود، یک کلمه‌ای از تویش در می‌آید. دشمن یک جدولی این جوری درست کرده، برای اینکه یک حرفی از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است؛ باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد میکند و چه کار میخواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم.

باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسی و گروه‌های سیاسی انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارهای ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضی از کارها از روی بی‌بصیرتی است.

نکته بعدی این است که ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن از کُبریات و صُغریات؛ گاهی انسان کُبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میکند. این درک صحیح از مبانی دین و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجیِ منطبق با آن مفاهیم کلی و عمومی ـ یعنی کُبریات و صُغریات ـ احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهی انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات،  صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الا الله» خیلی مهم است؛ در این آیه‌ی شریفه‌ی «الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا»؛  معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الا الله». میگوئی: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفی بالله حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوری‌های گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلی مهم است؛ مسئله‌ی خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌ها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلی مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خدای متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذی أنعم الله علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی النّاس و الله احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظه‌ی حرف مردم، ملاحظه‌ی این تهمتی که خواهند زد، ملاحظه‌ی چیزی را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «ولله احقّ ان تخشاه». به نظر من یکی از چیزهائی که فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سیاسی، فتوحات اجتماعی، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را ـ که واقعاً چیز عجیبی بود ـ به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظه‌ی هیچ چیزی را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إن النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل».  یعنی اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا! «إن النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». نتیجه‌اش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء».  نتیجه‌ی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت و لازم شد.

دشمن انواع و اقسام کار را میکند؛ انواع و اقسام فعالیت را میکند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌های دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. می‌نشینند طراحی میکنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ برای اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه‌ دارند. به نظر من یکی از وظائف اصلی امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت کنیم و بتوانیم ان‌شاءالله بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم.

و انقلاب اسلامی، خیلی ریشه‌دار است؛ خیلی قوی است؛ خیلی ارکان مستحکمی دارد؛ و خدای متعال هم پشتیبان ماست؛ همین طور که من بارها از قول امام (رضوان الله علیه) نقل کرده‌ام که فرمودند: من از اولی که وارد این قضیه شدیم، دیدم ـ یا احساس کردم ـ یک دست قدرتی دارد کارها را پیش میبرد. حقیقتاً همین جور است؛ و این را ایشان به من فرمودند. انسان این دست قدرت الهی را می‌بیند. البته این دست قدرت الهی، قوم و خویشی‌ای با ما ندارد ـ «من کان لله کان الله له»، «إن تنصروا الله ینصرکم»،  «و لینصرن الله من ینصره»  ـ باید در خدمت این راه باشیم؛ خالصانه؛ آنچه که داریم، بیاوریم میدان و برای این راه تقدیم کنیم؛ تلاشمان و کارمان را برای این راه تقدیم کنیم. خدای متعال هم تفضل خواهد کرد؛ لطف خواهد کرد؛ امروز هم همین کار شده و خدای متعال تفضل کرده و سنگ دشمن به سوی خودش برگشته؛ تیرش کمانه کرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئه‌ای که کردند، طرفی ببندند.

قطعاً این بلواهای بعد از انقلاب، به نظر آدمهای خبره و آگاه، برنامه‌ریزی‌شده بود. یعنی انسان با هر کسی از انسانهای فهیم که با مسائل کشور و با مسائل جهانی آشنا هستند، در میان میگذارد، میفهمد. پریروز من به ایشان همین را عرض کردم؛ گفتم اینها برنامه‌ریزی‌شده بود. ایشان گفتند: قطعاً. یعنی همه این را میفهمند که این کار برنامه‌ریزی‌شده بوده و این یک کار دفعی نبود که بخواهیم بگوئیم یک چیزی پیش آمده. مثلاً دفعتاً کسی بلند شد حرفی زد؛ نه، این کار برنامه‌ریزی‌شده بود؛ از یک مرکزی هدایت میشد. خوب، شکست خوردند دیگر؛ ان‌شاءالله این شکست‌شان ادامه هم پیدا خواهد کرد. منتها دائم دارند توطئه میکنند.

این را هم عرض بکنیم؛ بعضی‌ها در فضای فتنه، این جمله‌ی «کن فی الفتنه کبن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچوجه فتنه‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.

در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم ـ آثار صفین را نگاه کنید ـ مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروه‌های مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه‌ی عظیمی بود که عده‌ای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، برای گروه‌های مختلف سخنرانی میکرد ـ که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست ـ از آن طرف هم آن عده‌ای که «نفر من اصحاب عبد الله بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین ـ یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است ـ انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ذرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.1388/07/02

لینک ثابت
عوام و خواص

امتحانهائی هم در این انتخابات پیش آمد. یک امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در این امتحان برنده شدند؛ نمره‏ی قبولی گرفتند. حضور عظیم مردم، یک امتحان عظیمی بود که آنها را سرافراز کرد. بسیاری از آحاد مردم، از جریانهای سیاسی، طبق وظیفه‏شان عمل کردند. بعضی از خواص هم البته مردود شدند. این انتخابات بعضی‏ها را مردود کرد. برخی از جوانان ما که با صداقت، با سلامت وارد میدان وظیفه میشوند، به رغم هوشیاری‏هایشان، در مواردی اشتباه کردند. بسیاری از جوانان این کشور هم با همان ایمان، با همان صداقت، حرکت درستی کردند. به کسی اعتقاد پیدا کردند، به او رأی دادند؛ یا آن کس رأی آورد یا نیاورد. ملاک این نیست. ملاک این است که انسان عقیده‏ای پیدا کند، هوشیارانه، از روی احساس وظیفه، احساس تکلیف، وارد میدان این عمل سیاسی و حرکت سیاسی بشود. بعد هم همه تسلیم قانون باشند. اکثر قاطع ملت ما - از جوانها، از نخبگان، از توده‏ی عظیم مردم - در این ردیف قرار گرفته‏اند و در این امتحان مقبول شده‏اند. یک عده هم البته فریب خوردند.
1388/05/12

لینک ثابت
عوام و خواص

مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند، هم حاضر در صحنه‌اند، پا به رکابند در هر جائی که لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح کنیم. بایستی مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ این خطاب به همه‌ی نخبگان است، خطاب به یک طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جائی نمیبرد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسه‌های خناسان بین‌المللی، این سیاستمداران ظالم، مداخله‌گر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد کرد.
1388/04/07

لینک ثابت
عوام و خواص

شما به حادثه‌ی کربلا نگاه کنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله‌ی بعد از حادثه‌ی هجرت - یعنی پنجاه ساله‌ی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکس‌العمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود می‌آوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ میکردند. کار به جائی رسید که یک فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا - جوانی که هیچ یک از شرایط حاکمیت اسلامی و خلافت پیغمبر در او وجود ندارد و نقطه‌ی عکس مسیر پیغمبر در اعمال او ظاهر است - بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر! ببینید چقدر این حادثه امروز به نظر شما عجیب می‌آید؟ آن روز این حادثه به نظر مردمی که در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نکردند. بعضی هم که شاید احساس خطر میکردند، منافع شخصی‌شان، عافیتشان، راحتشان، اجازه نداد که عکس‌العملی نشان بدهند. پیغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، به پاکیزگی، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومی جامعه‌ی بشری سوق بدهد. امروز کسی به جای پیغمبر می‌نشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. با فاصله‌ی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر، یک چنین کسی می‌آید سر کار! این به نظر شما امروز خیلی عجیب می‌آید؛ آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد. عجب! یزید خلیفه شد و مأمورین غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنیای اسلام که از مردم بیعت بگیرند. مردم هم دسته دسته رفتند بیعت کردند؛ علما بیعت کردند، زهّاد بیعت کردند، نخبگان بیعت کردند، سیاستمداران بیعت کردند.
1387/10/19

لینک ثابت
عوام و خواص

ما حرف دل ملت‌های مسلمان را داریم می‌زنیم. ملت‌های مسلمان که همین چند تا حکومت فاسد نیستند. ملت‌های مسلمان از نفوذ آمریکا، از دخالت آمریکا، از تکبر آمریکا، از تکبر استکبار - اعم از آمریکا و غیر آمریکا - دلهایشان پر است؛ دلهایشان خون است؛ منتها دستشان نمی‌رسد. این حرف‌ها در اینجا در همه‌ی سطوح حکومت از بالا تا پائین، با صراحت دارد بیان می‌شود. اینها حقائق خیلی شیوا و زیبائی از جمهوری اسلامی است؛ اینها را بگوئید تا این‌ها را دنیای اسلام و ملت‌های اسلام بفهمند؛ بدانند. البته این تبیین فقط مخصوص یک عده از خواص، مثلاً دانشجوها که در کشورهای اسلامی و در دانشگاه‌ها به خاطر ارتباطات گوناگون عمومیِ بین‌المللی به این چیزها دست پیدا میکنند، نباشد؛ بلکه آحاد مردم بدانند؛ بفهمند. اینها فرصتهای تبیین برای نظام جمهوری اسلامی است.1387/08/15
لینک ثابت
عوام و خواص

دو جریان الان علیه این دولت وجود دارد: یک جریان، جریان داخلی است؛ یک جریان هم جریان خارجی است که او مهمتر است. الان شما اگر رسانه‌های دنیا و حرفهای محافل خبری دنیا و محافل سیاسی دنیا را نگاه کنید، می‌بینید همه‌شان - واقعاً مثل جنگ احزاب - دست به دست هم داده‌اند و دارند فشار می‌آورند که این دولت را بکوبند. هدف واقعیشان هم این دولت - یعنی آقای احمدی‌نژاد و شماها - نیست؛ البته آماج این دعواها شمائید؛ اما هدف واقعی، انقلاب است؛ هدف واقعی، نظام است. شماها هم چون حرف نظام را میزنید، طبعاً آماج این تهاجمها قرار میگیرید؛ این خطی است که الان در بیرون وجود دارد. همه جورش را هم ما می‌بینیم. حالا بعضی از انواع این تهاجمات را عامه‌ی مردم می‌بینند، بعضیها را خیلی از خواص هم نمی‌بینند؛ اما ما می‌بینیم. ما از خبرهایی که به ما میرسد و از نوع تحرک و تعاملی که وجود دارد و از حرفهایی که زده میشود، میفهمیم که چطور مجموعه‌ی دولت آماج حملات است. علتش هم همین است که گفتمان این دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت میکند. این خط خارجی است.
1387/06/02

لینک ثابت
عوام و خواص

مرسوم ما در ماه رمضان که عادتاً در جمع مسؤولان دولت ساعتی را مثل امروز هستیم،این است که از نصایح و مواعظ نهج‌البلاغه استفاده کنیم؛ چون همه‌ی ما به این نصایح احتیاج داریم؛ بخصوص امثال ما و شما بیشتر از دیگران به نصیحت احتیاج داریم؛ چون هم در باب مسائل شخصیِ خودمان محتاج نصیحت هستیم - دل خودمان، رابطه‌ی قلبی خودمان با خدا، حفظ خشوع و تواضعی که لازمه‌ی سلوک صحیح در راه انجام وظیفه است - هم از این جهت که وظایف مهمی در اداره‌ی کشور بر عهده‌ی هر یک از جمع ما که این‌جا هستیم، گذاشته شده؛ که فهم منطق علوی در باب مسائل کلان اداره‌ی کشور از خلال این مواعظ به‌دست می‌آید. درست است که خیلی از اینها مسائل منطقی، تحلیلی و استدلالی است و جاهایی هم در اطرافش بحث شده، اما آنچه را که انسان از لابه‌لای مواعظ و توصیه‌های امیرالمؤمنین می‌فهمد، گاهی در روح، خیلی عمیق‌تر و اثرگذارتر است از آنچه به صورت استدلالی و تحلیلی بیان می‌کنند. لذا درباره‌ی مسائلی که مبتلابه ماست، سالهایی که در جمع مسؤولان دولت بودیم، از مواعظ نهج‌البلاغه نکاتی را مطرح کردیم و گفتیم؛ امروز هم همین‌طور است.

من قبل از این‌که این جملات را بخوانم - که همه‌ی این جملات را هم از فرمان امیرالمؤمنین به مالک‌اشتر انتخاب کرده‌ام - دو سه نکته‌ی کوتاه را باز تذکراً عرض می‌کنم: نکته‌ی اول این‌که گمان مصونیت از انحراف را مطلقاً در خودمان نباید راه بدهیم؛ یعنی هیچ‌کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلاً در خط صحیح و در خط دین و خدا داریم حرکت می‌کنیم و منحرف نمی‌شویم؛ نه، چنین چیزی نیست. امکان لغزش و انحراف از خط مستقیم برای همه هست و همه هم وسیله‌ی اجتناب از این انحراف را دارند؛ یعنی این‌طور نیست که یک سرنوشت قطعی و حتمی وجود داشته باشد تا ما بگوییم هر کس در این راه حرکت می‌کند، ناگزیر باید لغزش پیدا کند؛ نه، انسان می‌تواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد. اما مصونیت از انحراف هم تضمینی نیست که انسان بگوید ما که دیگر منحرف نمی‌شویم؛ بنابراین خاطر جمع سر را روی بالش نرمی بگذارد و از حال خودش غافل شود. هیچ‌کدام از این دو طرف قضیه نباید مورد بی‌توجهی قرار بگیرد.

«و اجمعها لرضی الرعیة»؛ دیگر این‌که کاری که انتخاب می‌کنی، رضایت مردم را با خودش داشته باشد. «رعیت» به مردم اطلاق می‌شود؛ یعنی کسی که مراعات او لازم است. رعیت چیز بدی نیست. بعضی‌ها خیال می‌کنند رعیت فحش است! رعیت یعنی کسی که مراعاتش لازم است؛ یعنی توده‌ی مردم و عامه‌ی مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته می‌شود، نه گروههای خاص. تکیه‌ی امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روی همین مجموعه‌های عمومی مردم است؛ همینی‌که ما عوام مردم می‌گوییم؛ یعنی رعیت و توده‌ی مردم و سواد مردم؛ همین چیزی که خواص خاصِ خرج کنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسی و اجتماعی مخالفند و اسمش توده‌گرایی و پوپولیسم است. این‌که جماعت و حزب و گروه و دسته‌ی خاصی را انتخاب کنید و اینها بشوند محور تصمیم‌گیری و محور کار و طبعاً محور خیرات، خیلی خوش‌خیالی است؛ این‌که آدم خیال کند جماعت خاصی محور تصمیم‌گیری‌اند، کارها را آنها می‌کنند، انتصاب‌ها را آنها می‌کنند؛ اما وقتی نوبت تقسیم غنایم می‌شود، خودشان را زاهدانه کنار می‌کشند و می‌گویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه کردیم که این‌طوری نیست؛ منطقاً هم این‌گونه نیست. لذاست که در منطق علوی، نگاه و توجه به عامه‌ی مردم است. گروههای خاص و قشرهای خاص و جماعتهایی که اسم خاص و عنوان خاصی پیدا می‌کنند و برای خودشان تشخص خاصی به‌دست می‌آورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه این‌که باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیه‌ی مردم تشخصی ندارند؛ از نظر اسلام تعینی ندارند؛ لذا می‌گوید: «و اجمعها لرضی الرعیة»؛ باید رضایت عامه‌ی مردم جلب شود.

بعد حضرت استدلالی دارد که خیلی عجیب و جالب است. می‌فرماید: «فان سخط العامة یجحف برضی الخاصة»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‌ی مردم است. چرا؟ چون اگر عامه‌ی مردم نارضایی داشته باشند، رضایت و خشنودی گروههای خاص از تو بکلی پامال می‌شود و از بین می‌رود. ای بسا جماعتی به اسم روشنفکر و نخبگان سیاسی، طرفدار حکومت و حاکمی هستند، اما عامه‌ی مردم ناراضی‌اند؛ این نارضاییِ عمومیِ مردم، خشنودی و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال می‌کند و از بین می‌برد؛ کمااین‌که دیدیم همین کار را کردند. عکس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة»؛ اما اگر مردم را راضی کردی و رضایت عمومی را به دست آوردی، سَخَط و ناخشنودی گروههای خاص قابل بخشش است؛ یعنی خیلی اهمیتی ندارد و خیلی تأثیری نمی‌گذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضی کردن عموم مردم. آن وقت حضرت نگاه حکیمانه‌یی دارد. ما هم در همین مدتهایی که دستمان توی کار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس کردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل علی الوالی مؤونة فی الرخاء، و اقل معونة له فی البلاء، و اکره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شکوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههای خاص در همه‌جا مایه‌ی اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانی، مؤونه‌شان بر والی از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امکان را به ما بدهید. هنگام آسایش و راحتی کشور و دولت، که امنیت است و جنگی نیست و مشکلی نیست، بیشترین هزینه را بر حکومت غالباً همین گروههای خاص دارند. ما روی ضعف خودمان می‌گوییم غالباً، اما حضرت نه، به‌طور مطلق حکم کلی صادر می‌کنند: «و اقلّ معونة له فی البلاء»؛ در سختی‌ها کمترین مقدارِ کمک را اینها می‌کنند. مثلاً اگر جنگی پیش می‌آید، ناامنی‌یی پیش می‌آید، دشمنی حمله می‌کند، از این گروههای خاص هیچ خبری نیست؛ کمتر در میدان هستند. «و اکره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و کاره‌ترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان می‌آید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند. البته مردم معمولی هم نامه می‌نویسند و چیزی را درخواست می‌کنند؛ یک‌وقت انسان امکان دارد، اجابت می‌کند؛ یک وقت هم اجابت نمی‌کند؛ دیگر دفعه‌ی دوم و سومی ندارد. اما گروههای خاص - اینهایی که جزو ویژه‌خواران سیاسی و اقتصادی‌اند - اگر چیزی می‌خواهند، مثل کنه می‌چسبند. الحاف، یعنی الحاح و اصرار. ول نمی‌کنند تا بالاخره یک چیزی بکنند و ببرند.

«و اقل شکرا عند الاعطاء»؛ وقتی به آنها چیزی می‌دهی، کمترین سپاس را می‌گزارند؛ کأنه حقی بوده و باید به آنها می‌رسیده؛ هیچ شکرگزاری ندارند. مردم عادی و معمولی نه؛ اگر در فلان گوشه‌ی محروم مملکت، شما مدرسه‌ی کوچکی می‌سازید، دعا می‌کنند، محبت می‌کنند، شکرگزاری می‌کنند. در مقابل، اگر بهترین امکانات را هم به آن افراد بدهید، کم‌سپاس‌ترین هستند.

«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتی انسان چیزی به آنها نمی‌دهد، اگر عذری هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمی‌کنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتی مشکلات زمانه پیش می‌آید، اینها از همه کم صبرترند. اگر بلای طبیعی یا بلایای اجتماعی پیش بیاید، از همه کم صبرتر و نق‌زن‌تر اینهایند؛ بی‌صبری نشان می‌دهند و هی پا به زمین می‌کوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایه‌ی دین، توده‌ی مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد می‌گوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوی است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امکان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»؛ میل و گرایش عمومی‌ات به طرف عامه باشد.1384/07/17

لینک ثابت
عوام و خواص

دنبال عدالت بودن، هزینه‏ها و دردسرهایی دارد و موجب دشمنی قشرهایی هم می‏شود. امیرالمؤمنین در نامه خود به مالک اشتر متعرّض همین معنا می‏شوند و می‏گویند: «آن‏جایی که امر دایر شد بین توده مردم - آنهایی که محتاج عدالت تو هستند - با خواص و مجموعه‏های کوچک و بهره‏مند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجیح بده.» امروز این معنا باید شعار ما باشد و معیار درستیِ کار ما محسوب شود و برنامه‏ریزیها و سیاستگذاریها و عملکردهای ما به دنبال این قضیه باشد.
1382/08/23

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی