بسیاری از افراد ملتها بیخبرند؛ بسیاری هم که مطّلعند مثل روشنفکرانشان بهوسیلهی ایادی امریکایی، یا بهوسیلهی دستنشاندگان رژیم امریکا در کشورهایشان، تطمیع میشوند. در همین کشورهای منطقهی خاورمیانه که من نمیخواهم اسم آنها را بیاورم، اما شما به احتمال زیاد تشخیص میدهید که من کدام کشورها را میگویم کشورهایی هستند که وابسته به آمریکایند. در این کشورها روشنفکرانی هم هستند که حقیقت را میفهمند و میخواهند بگویند، بنویسند؛ گاهی هم چیزی سر میزند، لیکن بعضی از اینها تهدید میشوند، بعضی خریده میشوند، بعضی صدایشان خفه میشود. حرفی میزنند، اما نمیگذارند پخش شود. در محافل روشنفکری، گفتگویی میکنند و از بین میرود. علّت اینکه در کشور ما حرفهای سیاسی موج برمیدارد، این است که حرفهای سیاسی در محافل تنگِ روشنفکری نیست؛ در متن مردم است و مردم به مسائل سیاسی علاقهمندند و در صحنه حضور دارند.
قبل از انقلاب هم من با محافل روشنفکری کشور، ارتباطات زیادی داشتم. خیلی حرفها میزدند؛ اما در یک محفلِ پنج نفری، ده نفری، و احیاناً در یک نشستِ پنجاه نفری؛ همانجا هم دفن میشد و از بین میرفت. اما وقتی امام حرفی میزد؛ وقتی یک روحانیِ موجّه حرفی میزد، ممکن بود سرِ آن روحانی بلای بزرگی بیاورند، اما چون با مردم مواجه بود، موج برمیداشت. لذا رژیم پهلوی، از خیلی از روشنفکرانِ آن زمان اصلًا نمیترسید و هیچ اهمیتی هم نمیداد. میگفت هرچه میخواهند بگویند، بگویند؛ اثری نداشت. اما اگر یک روحانی در جلسهای منبر میرفت و مطلبی را میگفت، و لو با چند واسطه به سیاستهای آن رژیم ارتباط داشت، فوراً او را دستگیر میکردند، فشار میآوردند، زندانی میکردند، ممنوع المنبر میکردند! او چون در متن مردم بود، موج برمیداشت. در دنیا اینطور است که روشنفکرانی که چیزهایی هم میخواهند بگویند و میگویند، اگر تهدید و تطمیع هم نشوند و بگویند، موجی برنمیدارد.1376/08/14
لینک ثابت