فرهنگ شامل ادبیّات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود جامعه و شامل خصلتهای ملی است. بعضی از ملتها به خصلتهایی مشهور میشوند. اینها که ذاتی و مربوط به آب و هوا نیست؛ مربوط به تربیتهاست. فرض بفرمایید الان، بخصوص اروپاییها را که نگاه میکنیم، طبیعتاً مردمانی خطرپذیرند. شرقیها به قدر غربیها خطرپذیر نیستند. معمولاً آنها کارهای خطیر میکنند - مثالهای فراوانی در این زمینه در ذهن دارم - این چیزی نیست که اگر کشوری در یک مرحله احتیاج به خطرپذیر بودن داشت، نتواند این را در ملت خودش به وجود آورد؛ چرا، با تربیت میشود. مسألهی انضباط اجتماعی و وجدان کاری که من دو، سه سال قبل مطرح کردم، این دو خصوصیت اجتماعی و خلقی و جزو فرهنگ کشور است.
حقیقتاً جامعهی ما در گذشته انضباط را نیاموخته است. به ما انضباط یاد ندادهاند. یعنی حکومت دیکتاتوری و استبدادی و پادشاهی، اصلاً انضباط پذیر نیست؛ انضباط خاصّ خودش را دارد. آن انضباط، در واقع ضد انضباط انسانی است. ما اگر بخواهیم این را در کشور به وجود آوریم، با یک بار و دوبار گفتن، مقاله نوشتن و راه انداختن سمینار که نمیشود. این یک کار مستمر لازم دارد. فرض بفرمایید که نیروی ابتکار و به کار انداختن قدرت ابتکار، شجاعت و شهامت در ابراز کارهای بزرگ، چیزی نیست که بشود در یک ملّت با سفارش، با توصیه و با یک بار گفتن و شنیدن انجام داد. اینها ممارست لازم دارد.
فرهنگ به معنای عامش مورد نظر من است. به نظر من علاج مشکلات این کشور را چیز دیگری جز اصلاح فرهنگی نمیتواند بکند. ما یک تصحیح فرهنگی لازم داریم.1375/09/20
لینک ثابت