یک نگاه به برنامهی کلی علمی در دانشگاهها، نشاندهندهی نداشتن نقشهی جامع علمی است. آن طوری که در گزارشها من به دست میآورم و افراد آگاه و خبره و دانشگاهی و مسئول به ما اطلاع میدهند، تقسیم توان در برنامهریزی رشتههای گوناگون علمی، یک تقسیم عادلانه و صحیح و منطبق با نیاز کشور نیست. یک جاهائی ما رشدهای چشمگیری داریم، یک جاهائی اصلًا حرکتی مشاهده نمیشود! این غلط است. این ناشی از نبود نقشهی جامع علمی است. درست است که در هر رشتهای ما پیشرفت بکنیم، مغتنم است و برای کشور ما که سالهای متمادی، دهها سال در دوران حاکمیت طواغیت، از کاروان علمی بشر عقب مانده است، هرجائی دستمان به هر چیزی از ثمرات علم و پیشرفتهای علمی بند شد، مغتنم است؛ در این تردیدی نیست؛ اما اگر میخواهیم کشور رتبهی علمی به معنای واقعی کلمه پیدا کند و علم در کشور نهادینه بشود، ما بایستی در رشتههای گوناگون علمی- چه در آموزش، چه در پژوهش- توازن و تعادل صحیح و واقعی و عادلانهای ایجاد بکنیم؛ این جزو نیازهای ماست.اینکه دههی آینده- که شروع شد، یعنی دههای که امسال اولین سالش است- به عنوان دههی پیشرفت و عدالت اعلام شده، بدون تردید یک پایهی اصلی آن علم است؛ گسترش علم و تعمیق علم در کشور است. کمااینکه اصل اعلام این عنوان- عنوان دههی پیشرفت- به پشتگرمی پیشرفتهائی بوده که در کشور از لحاظ علمی دیده شده. یعنی این امید به وجود آمده که ما میتوانیم در ظرف یک دهه، یک پیشرفت چشمگیر، یک حرکت سریع در زمینههای علمی داشته باشیم که بخشی از عقبماندگیهای ما را جبران بکند. بنابراین مسئلهی علم مهم است. در باب علم و تحقیق، آن بخش عمده هم مربوط به تحقیق است؛ مربوط به پژوهش است.
نکتهای را که بعضی از دوستان در اینجا گفتند، مورد تأکید بنده است، که پژوهش اولًا مورد اهتمام قرار بگیرد، ثانیاً سمت و سوی پرداختن به نیازهای کشور را پیدا کند. یعنی حقیقتاً پژوهشهائی بکنیم که مورد نیاز ماست. من بارها هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن دوستان عرض کردهام، هم شاید اینجا گفتهام: ما ملاک پیشرفت علمیمان را درج مقالات در مجلات آی. اس. آی نباید قرار بدهیم. ما نمیدانیم آنچه که پیشنهاد میشود، تشویق میشود، برایش، آن مقالهنویس احترام میشود، دقیقاً همان چیزی باشد که کشور ما به آن احتیاج دارد. ما خودمان باید مشخص کنیم که در بارهی چی مقاله مینویسیم، در بارهی چی تحقیق میکنیم. البته انعکاس در مجامع جهانی لازم است، ضروری است؛ و انعکاس هم پیدا خواهد کرد. مقصود این است که ما پژوهش را تابع نیاز خودمان قرار بدهیم.
در همین زمینه من این را عرض بکنم که طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعهی عظیم دانشجوئی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلًا دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیهی دانشگاههای کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانیاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهی علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههای علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهانبینی اسلامی باشد و بخواهد جامعهشناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشتهها میگیریم؟ این نگرانکننده است. بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفههائی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست. این از جملهی چیزهائی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههای دولتی مثل وزارت علوم، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در هر مرکز تصمیمگیری که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها. به هر حال نکتهی بسیار مهمی است. این حالا راجع به مسائل مربوط به دانشگاه.
بعضی از دوستان، اینجا گفتند: سازوکارهای کنونی دستگاههای علمی و فرهنگی کشور، جوابگوی نیاز کشور نیست. من به تجربه میخواهم عرض بکنم، افزایش تشکیلات کمکی به حل مشکلات نمیکند. ما یک تشکیلات دیگر درست کنیم، یک مجموعهی خبرگان دانشگاهی فرض کنید ایجاد کنیم، این تراکم منظمههای گوناگون و تشکلهای گوناگون دولتی و اداری برای رسیدن به این اهداف حقیقتاً کارساز نیست. همین تشکلهای موجود، سازمانهای موجود را باید کارآمد کرد. فرض بفرمائید خود وزارت علوم در معاونتهای ذیربط، در مدیریتهای کلان زیرمجموعهی معاونتها دقت کنند، آدمهای باسواد، کارآمد، مؤمن، انقلابی، شجاع، خوشفکر، بهرهبرندهی از نیروهای انسانی کارآمد را آنجاها بگذارند. یا شورای عالی انقلاب فرهنگی که من مکرراً سفارش کردهام، نوع ارتباطشان را با نخبگان آنچنان تسهیل کنند که این ارتباط روان بشود تا بتوانند از نظرات آنها استفاده کنند. همین مجموعههای موجود را بایستی تقویت کرد، تا بتوان پایهی علم و تحقیق را در کشور پیش برد.
اینکه حالا راجع به مسائل مربوط به دانشگاهها و مربوط به علم و پیشرفت علم، که خلاصهی کلام هم این است که ما در دههی پیشرفت و عدالت، یکی از دو سه پایهی بسیار مهمی که باید دنبال کنیم، پایهی علم است؛ که همه در این زمینه مسئولیت دارند. دانشگاهها هم مسئولیت دارند، اساتید هم مسئولیت دارند. حضور اساتید در دانشگاهها در ساعات مربوط به تدریس، در ساعات مربوط به مشورتدهی به دانشجوها، خیلی مهم است.1388/06/08
لینک ثابت