من با خانوادههای شهدا زیاد نشست و برخاست کردهام و میکنم و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگِ او شهادت نبود، تا ابد قابل تسلی نبود؛ اما خدای متعال در شهادت سرّی قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان میدهد.
من خانوادهی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود. البته از این قبیل زیاد دیدهام؛ این یک نمونهاش. وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی میکرد که به جبهه برود میدید، با خودش فکر میکرد که «اگر این جوان کشته شود، پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست». یعنی منظره این را نشان میداد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود. من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشتهام. این عکس حال مخصوصی دارد. اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر میکردم اگر این بچه کشته شود، من خواهم مرد!»- یعنی همان احساسی را که من از مشاهدهی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تأیید میکرد- میگفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد!»1372/02/02
بیانات در دیدار خانواده شهید آوینی
خانواده شهدا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
روایت تاریخی
لینک ثابت
خانواده شهدا, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد
روایت تاریخی