newspart/index2
امامت و ولایت / ولایت فقیه / امامت/ولایت/اولوالامر/ولی/معصوم
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
وجوب پیروی از قانونگذاری مجلس برای همه

مسئله‌ی اقلیت و اکثریت هم یک ضرورت است؛ اگر چه ما در اسلام به این صورت چیزی نداریم که آنجایی که آراء مختلف شد، اکثریت را بر اقلیت ترجیح دهیم، لکن یک چیز لا بدّ مِنه‌ای است که در مسائل گوناگون بشری پیش می‌آید. وقتی پنج نفر درباره‌ی یک چیزی تصمیم‌گیری می‌کنند، اگر سه نفر بر این امری که به سرنوشت پنج نفر ارتباط دارد اتفاق نظر کردند، آن دو نفر قاعدتاً باید تسلیم بشوند؛ این هم یک چیز عقلاییِ روشنی است که اسلام این‌ها را تصویب و امضاء کرده است.
بنابراین ولایتی که امروز شما دارید - قانونگذاری، ولایت است - یک ولایت الهی است؛ ریشه در ولایت الهی دارد؛ برخاسته و پدید آمده از ولایت الهی است. این مردم‌سالاری دینی که ما می‌گوییم، معنایش این است؛ یعنی نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی از این طریقی که در قانون اساسی برای مجاری اعمال ولایت الهی معین شده، یک ولایتی پیدا کرده است که این شد یک تکلیف. بنابراین آنچه که در مجلس شورای اسلامی تصویب می‌شود، برای منِ شخصی و نوعی واجب‌الاتّباع است و بایستی بر طبق او عمل کنم. این مبنا، مبنای اسلامی است.
در نگاه افرادی که از این مبنای اسلامی دورند، وقتی که به مسئله نگاه می‌کنید، می‌بینید تناقض و تهافت زیاد است. یک روز که آراء مردم به نفع یک جماعتی باشد، آراء مردم اهمیت پیدا می‌کند، جمهوریت اهمیت پیدا می‌کند. «و ان یکن لهم الحقّ یأتوا الیه مذعنین»؛ اگر حق به جانب آن‌ها داده بشود، حق را قبول می‌کنند.
اگر یک روزی نگاه آن کسانی که صاحب حقند، یعنی آن مردمی که می‌خواهند این ولایت را طبق دستور قانون اساسی به یک شخصی تسلیم کنند - طبق همان‌چه که در قانون اساسی متخذ از کتاب و سنت تدوین شده - بر خلاف نظرشان بود، آن وقت اسم این آراء عمومی، اسم این جمهوریت، می‌شود عوام‌گرایی؛ توده‌گرایی! و شرح مبسوطی درباره‌ی غلط بودن نظر توده داده می‌شود، که گاهی می‌بینید که در نوشته‌‌ها از فلان نویسنده‌ی قرن سوم چهارم اسلامی گرفته، تا فلان نویسنده‌ی مسلمان، تا زمان ما؛ برتراند راسل و نمی‌دانم گوستاو لوبون درباره‌ی خطرات آراء عامه و تسلط عامه می‌نویسند که فلان کس اینجور گفت که نظر عامه اصلاً غلط است؛ خطاست! یعنی بکلی برمیگردد. «و إذا دعوا إلی اللَّه و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون. و إن یکن لهم الحقّ یأتوا إلیه مذعنین»(1)؛ اگر بگویند بیایید طبق شاخص کتاب و سنت عمل کنید - همان مبنایی که عرض کردیم - رو برمیگردانند؛ اما اگر چنانچه به نفع خودشان باشد، آن وقت اذعان می‌کنند؛ قبول می‌کنند! بعد قرآن می‌فرماید: «أ فی قلوبهم مرض أم ارتابوا أم یخافون أن یحیف اللَّه علیهم و رسوله»؛ مرض دارند. مرض در اصطلاح قرآن - «فی قلوبهم مرض»(2) - یعنی همان اهواء نفسانی که اراده‌ی انسان را تحت تسلط خودش قرار می‌دهد. این غیر از نفاق است. «فی قلوبهم مرض» یک مقوله‌ی دیگری است غیر از مقوله‌ی نفاق که البته در مواردی به نفاق هم منتهی می‌شود. «أ فی قلوبهم مرض أم ارتابوا»؛ یا نه، شک کردند در مبانی اسلامی. «أم یخافون أن یحیف اللَّه علیهم و رسوله»؛ می‌ترسند خدا و رسول به آن‌ها ظلم کنند. حالا چرا اصل حق و سخن حق را قبول نمی‌کنید؟

تفکر اسلامی این حرف‌ها را ندارد. تفکر اسلامی بر مبنای یک پایه‌ی محکم، برخاسته از ولایت اللَّه، با شیوه‌ی مشخص و تدوین شده‌ی در قانون اساسیِ جمهوری اسلامی که خدای متعال به انسان‌ها حق داده که یک حقی را به کسی بسپرند، بنا شده که بگویند آقا! شما بیا برای ما این کار‌ها را انجام بده. مردم هم این حق را در آراء خودشان در مجلس، در ریاست جمهوری، در آن چیزهایی که به آراء مردم وابسته است، به افراد می‌دهند. بنابراین پایه‌ی مردم‌سالاری دینی این است؛ یعنی یک پایه‌ی اصیل و عمیق که حقیقتاً مورد اعتقاد است.1387/03/21


1 ) سوره مبارکه النور آیه 48
وَإِذا دُعوا إِلَى اللَّهِ وَرَسولِهِ لِيَحكُمَ بَينَهُم إِذا فَريقٌ مِنهُم مُعرِضونَ
ترجمه:
و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می‌شوند!
1 ) سوره مبارکه النور آیه 49
وَإِن يَكُن لَهُمُ الحَقُّ يَأتوا إِلَيهِ مُذعِنينَ
ترجمه:
ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوی او می‌آیند!
2 ) سوره مبارکه النور آیه 50
أَفي قُلوبِهِم مَرَضٌ أَمِ ارتابوا أَم يَخافونَ أَن يَحيفَ اللَّهُ عَلَيهِم وَرَسولُهُ ۚ بَل أُولٰئِكَ هُمُ الظّالِمونَ
ترجمه:
آیا در دلهای آنان بیماری است، یا شکّ و تردید دارند، یا می‌ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند!
لینک ثابت
امامت و ولایت

در بینش اسلامی، ولایت متعلق به خداست؛ یعنی هیچ احدی بر دیگری ولایت ندارد. این که زیدی که بنده باشم، به عمروی که ‌شما باشید، بگوید آقا شما باید آنجور که من می‌گویم عمل کنید؛ نه، این را در اسلام نداریم. هیچکس بر کس ‌دیگری ولایت ندارد‌. ‌ولایت مال خداست. اگر خدای متعال برای این ولایت مجرایی مشخص کرد و روشن کرد، این مجرا می‌شود ‌همان مجرای الهی و مورد قبول و قابل اتّباع، که این مجرا را خدای متعال مشخص کرده است؛ در اسلام مشخص شده است‌.‌‌ قانون ‌و اجرا بایستی با معیارهای خدایی و با مقررات الهی باشد؛ یعنی با احکام اسلامی یا با احکام مشخص یا با کلیات و آنچه که از ‌اسلام دانسته شده و فهمیده شده است، منطبق باشد و معارض نباشد.‌1387/03/21
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی