فرض کنید اگر پانزده هزار طلبه در قم وجود داشته باشد، بر اساس ضابطهی قبلی، حدود هزار نفر از آنها را گزینش کنیم تا فقیه و مجتهد بزرگ تربیت شوند. البته این کار باید در زمان و وقت خودش انجام گیرد. مثلاً یک دورهی بیست ساله را در نظر بگیریم که طبیعتاً هر سال، جمع جدیدی اضافه خواهند شد و جمع دیگری هم خارج خواهند گردید؛ ولی میانگین تقریباً همین بیست سال است. این افراد باید افراد مستعدی باشند که استعداد و شوق فقاهت داشته باشند و اهل انصراف از فقاهت نباشند. باید اینها را گزینش کرد و روی آنها کار ویژهی فقاهتی انجام داد. از بین اینها، مدرّسین و مؤلّفینِ بزرگِ فقه و مراجع تقلید در خواهند آمد. هزار نفر فقیه، کم نیست که این حوزه بتواند در ظرف مدت بیست سال بیرون بدهد. این، خیلی زیاد است.1374/09/13
لینک ثابت
جلوتر بودن حوزهى علمیه گذشته از دنیاى زمان خود
حوزه نسبت به گذشته خیلى پیشرفت کرده است و هیچ کس نمىتواند این حقیقت را منکر شود. یعنى اگر ما قدر مطلق را حساب کنیم، قابل مقایسه با گذشته نیست. همانطور که حضرت «آیةاللَّه مشکینى» فرمودند، این حوزه کمّاً و کیفاً پیش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت، ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصیلند. فضلاى امروز از فضلاى آن روز کمتر نیستند. بعضى از طلاّبِ امروز از طلاّبِ آن روز کم شوقتر نیستند. کارى که فضلا و طلاّبِ امروز مىکنند، بعضى اوقات دهها برابر کارى که آن روز طلاّب و فضلا مىکردند، اهمیت عملى و بعضاً علمى دارد.
کسى نمىتواند بگوید که حوزه دچار عقبگرد است؛ نه. از این جهتى که بررسى مىکنیم، حوزه پیشرفت کرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز، این کتاب مکاسبى که شما مىخوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست. کفایهاى که شما مىخوانید، اوج افکار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبهى کفایه خوان ما، کفایه را که مىخواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند که امروز پلّهى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّهى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در کار حوزهاىِ کمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى که بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى کرده است.
امّا از لحاظ یک دیدگاه دیگر، حوزه دو اشکال اساسى دارد که یکى از آنها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگرى هم به احتمال زیاد، این گونه است. امّا اشکالى که حوزهى ما، دیروز آن را نداشت و امروز دارد، این است که حوزهى دیروز از دنیاى زمان خود عقبتر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود.
شما نگاه کنید در آن روز علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و کلامى براى مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّهى کمى که در گذشته بودند، کارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصى نقاط دنیاى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگى مىکردند و سؤال فقهى یا کلامى داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایى مىکرد. یعنى «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود.
یا در زمان «شیخ طوسى»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت مىگفت : «أن لا مصنَّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسى» خودش به تنهایى وارد میدان مىشد و بزرگترین کتاب رجالى را تلخیص مىکرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالى دیگر مىنوشت. یعنى بدون معطّلى، رجال «کشّى» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت!
هنوز پاسخ در خانهى اشکال کننده بود که مىگفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پر تحقیق - به حسب سطح تحقیق آن روز - مبسوط از آب در مىآمد. اگر «محمدبن زکریاى رازى»، چهار کلمهى الحادى بر زبانش جارى مىشد، فوراً «سید مرتضاى رازى» در ردّ او کتاب مىنوشت و نمىگذاشت حرف او بىجواب بماند. اگر فلان نویسندهى معاند اهل بیت، کتابى مىنوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره مىکرد، بلافاصله «عبدالجلیل رازى قزوینى» حقّش را کف دستش مىگذاشت و کتاب «النقض» را مىنوشت. بنابراین، هرکسى که در زمینههاى فقهى و کلامى - بخصوص - چیزى به شیعه مىگفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمى به او جواب مىداد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمىبرد.
تا اواخر هم وضعیت این گونه بوده است. در هند یک نفر پیدا شد و کتاب «تحفهى اثنى عشریه» را که بر ضدّ و ذّم شیعه و در قدح اهل بیت است، نوشت. «سید حامد حسین»، کتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آنطور که به نظرم مىرسد، شاید حدود ده ردّ بر کتاب «تحفهى اثنى عشریه» نوشته شده است.
من فهرستى را نگاه مىکردم که متعلّق به کتب علماى هندىِ شیعه بود که البته بزرگان و اَعلام درجهى یک هم در میان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شاید هم بیشتر علیه این کتاب نوشتند. بنابراین، حوزه هاى علمیه از زمان خودشان عقب نبودند. یک نفر پیدا مىشد حرفى را در یک کتاب خطّى مىزد و یک نسخه مىنوشت و دیگرى پخش مىکرد و دیگرى مىخواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع مىشدند؛ عالم شیعه هم برمىداشت همین کار را عیناً جواب مىداد و گاهى تندتر و سریعتر و بهتر از او اقدام مىکرد و عقب نمىماند.
تا زمان «شهید اوّل» کتب فقهى ما غالباً متضمّن آراى فقهاى اهل سنّت - مثل کتب «علاّمه» و «فخرالمحقّقین» - هم بوده است؛ ولى بعد از آن زمان، کتب شیعه غالباً دیگر آراى اهل سنّت را ذکر نمىکنند. وقتى شما نگاه مىکنید، مىبینید که در آن کتابها، رأى فقهاى اهل سنّت، با اَدلّهى متعدّد جواب گفته شده است. فقط کتاب «خلاف» را نگاه نکنید که «شیخ طوسى» در آنجا فقط به اجماع تمسّک کرده است. غالباً استدلالهاى محکمِ کتب «علاّمه» و دیگران و نیز کتاب خودِ«شیخ»، مبسوط است.
اما امروز، این گونه نیست. امروز، حوزهى علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادى اى همراه یکدیگر بروند و یکى اسبش از دیگرى تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعى است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمىرسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان برگردیم، خیلى فاصله داریم.
حتّى در «اخلاق» هم این گونه است. یکى از اَعلام حوزه (عَظماللَّه بقائه) - که الان در اینجا تشریف دارند - چند سال قبل از این، سفرى به انگلستان کرده بودند و در آنجا کتابخانهاى را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقى بود که فرنگیها در چند سالِ اخیر نوشتهاند»! در آن چند سال، حوزهى علمیهى قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که مىدانید غرب با اخلاق، چندان سرآشتى ندارد. البته کتب اخلاقى آنها بیشتر، فلسفهى اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیرمعنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه هایمان، چه کتابى نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزى که بشود به عنوان یک کتاب علمى ارائه کرد.
عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده مىشود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیاى اسلامِ غیرشیعه شده است. ما در این زمینه ها انصافاً باید بگویم خیلى عقبیم. حال، این رشتهى تخصّصى ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزهها تقریباً فقه است.
چقدر در زمینهى فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفهى دین و مباحث دین شناسى و سایر زمینهها، مطلب نوشتهاند و چقدر کار کردهاند! ممکن است همهى اینها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مىخواهید با اینها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبدالجلیل رازى قزوینى» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده هزار کتاب در این زمینه ها نوشته شود.
امروز دنیا، دنیاى امواج است. با امواج و رایانه، همهى مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مىشود. الان دورترین کتابخانههاى دنیا مىتوانند در ظرف مدّت پنچ دقیقه، مطالب کتابى را که در کتابخانهى کنگرهى امریکاست، روى صفحهى کاغذ خود چاپ کنند! این گونه، مطالب منتقل مىشود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزهى امروز ما، آن را دارد.1374/09/13
لینک ثابت
استفاده بهینه علامه حلی ازاستعدادها به وسیله ایجاد مدرسه سیار
حوزه نسبت به گذشته خیلى پیشرفت کرده است و هیچ کس نمىتواند این حقیقت را منکر شود. یعنى اگر ما قدر مطلق را حساب کنیم، قابل مقایسه با گذشته نیست. همانطور که حضرت «آیةاللَّه مشکینى» فرمودند، این حوزه کمّاً و کیفاً پیش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت، ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصیلند. فضلاى امروز از فضلاى آن روز کمتر نیستند. بعضى از طلاّبِ امروز از طلاّبِ آن روز کم شوقتر نیستند. کارى که فضلا و طلاّبِ امروز مىکنند، بعضى اوقات دهها برابر کارى که آن روز طلاّب و فضلا مىکردند، اهمیت عملى و بعضاً علمى دارد.
کسى نمىتواند بگوید که حوزه دچار عقبگرد است؛ نه. از این جهتى که بررسى مىکنیم، حوزه پیشرفت کرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز، این کتاب مکاسبى که شما مىخوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست. کفایهاى که شما مىخوانید، اوج افکار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبهى کفایه خوان ما، کفایه را که مىخواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند که امروز پلّهى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّهى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در کار حوزهاىِ کمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى که بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى کرده است.
امّا از لحاظ یک دیدگاه دیگر، حوزه دو اشکال اساسى دارد که یکى از آنها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگرى هم به احتمال زیاد، این گونه است ... عیب دوم که احتمال مىدهم این عیب هم مخصوصِ ما باشد و در گذشته نبوده است، این است که از موجودى انسانى کنونى حوزه، استفادهى بهینه نمىشود. همین حالا در همین حوزهى علمیهى قم، هزاران استعداد برجسته و طلاّب فاضل و جوانان خوب وجود دارد که اگر اندکى به آنان توجّه شود و در جاى خود قرار گیرند و کار بایستهاى از آنان خواسته شود و از تضییع وقتشان به زواید، جلوگیرى شود، هر کدامشان خواهند توانست بخشى از این خلأ را پر کنند. البته این عیب، زمانِ ما هم بود. آن زمان که ما ساکن حوزه بودیم، همین عیب وجود داشت؛ اما احتمال مىدهم که در گذشته ها این گونه نبوده است. مثلاً «علاّمهى حلّى»، مدرسهى سیار درست کرده بود و با «الجایتوى خدابنده» به اطراف راه مىافتاد و طلبه ها را با خودش به مدرسه مىبرد. بعضى از قضایاى تاریخى، واقعاً انسان را به شک مىاندازند که شاید در آن وقت، واقعاً از موجودىِ انسانىِ خود، استفادهى درست مىکردند.1374/09/13
لینک ثابت