رهبر یعنی آن انسان والا و بزرگی که میتواند در لحظه های مناسب، خواهشهای طبیعی تاریخ را بفهمد، خواسته های طبیعی انسان را بداند، دردها را مانند طبیبی بشناسد و برای آنها درمان مناسب را بفهمد و پیشنهاد کند؛ رهبر یعنی این. رهبر یعنی آن انسان والایی که میداند و برطبق بینش و دانش خود عمل میکند؛ آنکه میفهمد در هر زمانی به چه احتیاج هست، در هر لحظهای از لحظات تاریخ چه عملی، عمل صالح است. و امام خمینی بدرستی و براستی رهبری کرد و در لحظهی مناسب آن تکان مناسب را به این امّت داد، پاسخ مناسب را به خواستههای این امّت داد. رهبری یک امر قراردادی نیست که جمعی بنشینند و کسی را بهعنوان رهبر خود انتخاب کنند. در یک کاروان آن که صبح زودتر از همه از خواب برمیخیزد، و دیگران را بیدار میکند، و راه را بهتر از همه میشناسد، از خطرها نمیهراسد، جلوتر از همه حرکت میکند، یک میدان از همه پیشی میگیرد، شب دیرتر از همه فرود میآید، دیرتر از همه میخوابد، غم همه را میخورد، رنج همه را بر دوش تحمّل میکند، راه را میگشاید، خفتگان را بیدار میکند، در راه ماندگان و از راه افتادگان را تشویق میکند، به حرکت تحریک میکند، او رهبر است؛ چه بگویند و چه نگویند، چه نام رهبر به روی او بگذارند و چه نگذارند، چه دشمنان تحمّل بکنند یا نکنند. رهبری یک امر طبیعی و قهری است و امام رهبری خود را در عمل ثابت کرد، رهبری خود را بر همهی ذهنها ثابت کرد؛ دشمن را، آن کسی را که نمیتوانست روحانی را ببیند و رهبریاش را بفهمد و بشناسد، امام را ببیند یا رهبریاش را بشناسد، در مقابل رهبری خود خاضع کرد؛ امّت را به حرکت در آورد. از ملّت، یعنی از این جمع پریشان و متشتّت، یک امّت ساخت؛ یک امّت، جمعی انسان در خطّی روشن، به سوی هدفی واضح با گامی استوار در حرکت. او امّت ساخت؛ پس براستی امام امّت بود و این امامت ادامه پیدا کرد. این رهبری لحظه به لحظه مردم را بیدارتر و مصمّمتر کرد1358/07/30
لینک ثابت