ما به این منطق قوی در درون خودمان و در دانشگاههای خودمان نیاز داریم. با زبان دانشگاهی، با زبان دانشجوئی بایستی این منطق توسعه پیدا کند. بعضی از اساتید محترمی که اینجا صحبت کردند، اشاره کردند که اساتید عزیزمان هم به این مسائل احتیاج دارند. اساتید هم خودشان را از آشنائی با معارف دینی بینیاز ندانند. چند سال قبل یکی از محققان کتاب نویس در زمینهی مسائل اسلامی که کتابهایش به زبانهای گوناگون ترجمه میشود و مشتریهای زیادی در اروپا و جاهای دیگر دارد و ما اطلاع داریم- من نمیخواهم اسم بیاورم- برای من ذکر میکرد که وقتی به کشورهای عربی و از جمله به کشورهای خلیج فارس که میروم، روشنفکرها و اساتید دانشگاههای آنجا با قرآن و حدیث آشناترند تا روشنفکرها و اساتید ما. این آقا این مطلب را حدود ده سال قبل به من میگفت. البته علت این است که زبان قرآن، زبان آنهاست؛ مثل اینکه شما ضربالمثلی از سعدی، فردوسی یا حافظ در ذهنتان هست؛ چون کتابهای آنها را خواندید و زبان خودتان بوده، در ذهنتان مانده، که حالا میبینید این ناطقان محترم هم که میآیند، بعضی از آنها با شعر و ادبیات شروع میکنند. آنها چون زبانشان با زبان قرآن یکی است- یکی از اقبالهای آنها این است که زبان قرآن، زبان خودشان است- این زبان را راحت میفهمند؛ لذاست که با معارف قرآنی آشنا هستند.1386/07/09
لینک ثابت