یك مسأله این است كه امروز، موضوع علم برای كشور ما یك موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متكی است. امروز دانشگاه باید احساس بكند كه كشور در یك نقطهی عطفی قرار گرفته است كه با دو گونه حركتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یك طور عمل كنیم به یك سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل كنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یك چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتكاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است كه زورگوئی آنها را به راحتی قبول میكنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی كه داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چكار كنیم، امریكا میگوید! یعنی این یك حجت قاطع است كه چون امریكا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت - كه امروز محور همهی تحركات بینالمللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریكا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللیِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است كه یك كشور را به یك اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای كشورها مهم است.1386/02/25
لینک ثابت