مسئلهی حضور ملت ایران در صحنههای مختلف ادارهی کشور، یک پدیدهی بسیار برجسته و ممتاز است. خطاست اگر خیال کنیم که حضور ملت ایران، فقط در صحنهی انتخابات نمایان و نشاندار است. بله، انتخابات در نظام جمهوری اسلامی همیشه در طول این بیست و هفت سال، یک مقطع درخشان برای ملت بوده است و نشاندهندهی عمق اعتقاد این ملت و این نظام به دخالت مردم در سرنوشت خود محسوب شده است؛ ولی عمق، برکات، گستره و آثار حضور ملت ایران بیش از اینهاست. امروز اگر در صحنهی داخلی و پیشرفتهای گوناگون علمی و فنی و اجتماعی و اقتصادیای که در کشور مشاهده میشود و همچنین در صحنهی بینالمللی، عزت ملت ایران و برجستگی و شاخص شدن سیاستهای این ملت در منطقه و سطح جهان یک پدیدهی مهمی است و همهی تحلیلگران و چشمهای بینا و کاوشگر را به خود جلب کرده است، همهی اینها محصول حضور مردم در صحنههای گوناگون است.
همین شعار انرژی هستهای- که مردم ما در هر نقطهی کشور و به هر مناسبتی آن را مطرح میکنند و یک خواست ملی را اینطور در صحنه تجسم و عینیت میبخشند- نشاندهندهی حضور آگاهانهی مردم در صحنه است. حضور مردم در صحنه، معنایش این است که آحاد مردم- پیر و جوان، قشرهای مختلف، مرد و زن در هر نقطهای از کشور- مسائل اساسی کشور را مسائل خودشان بدانند؛ مسائل علمی و پیشرفت علمی و فنی را مسئلهی اساسی خودشان به حساب آورند؛ پایبندی کشور و نظام و مسئولان به ارزشهای اساسی انقلاب را به عنوان یک خواست حقیقی خودشان همه جا مطرح و مطالبه کنند؛ اینها حضور مردم در صحنه است. حضور مردم در صحنه یعنی بیتفاوت نبودن؛ سرنوشت کشور را رها نکردن؛ بیرغبت نبودن نسبت به حوادثی که در کشور میگذرد؛ این معنای حضور در صحنه است.
وقتی یک ملت- پیر و جوانش، بزرگ و کوچکش، قشرهای مختلفش- نسبت به مسائل گوناگون کشور خود دارای انگیزه و فکر است، آن فکر را بر زبان میآورد، بر آن پای میفشرد و از آن دفاع میکند، این ملت، ملت زندهای است و آیندهی آن تضمین شده است.
مشکل ملت بزرگ ما- قبل از پیروزی انقلاب اسلامی- فقط در این نبود که بیگانگان، مسئولان سیاسی کشور را بدون اطلاع آنها روی کار میآوردند و کنار میگذاشتند؛ این البته مصیبت بزرگی بود، اما مسئله این بود که مردم از جریانات کشور، پیشرفت کشور، مقایسهی کشور با کشورهای دیگر، اندازهگیری میزان سرعت حرکت کشور به سوی اهداف، بکلی بیخبر و بیگانه بودند. اگر کسی اهل کار بود، برای خودش اهل کار بود؛ دنبال کار خودش بود؛ کار کشور مسئلهی آحاد مردم محسوب نمیشد. نتیجه هم همان شد که ملاحظه میکردید؛ جوانها هم یا در تاریخ میخوانند یا از بزرگترها میشنوند؛ بعضی هم که یادتان هست، و میدیدید که کشور به دست عدهی معدودی- که خود آنها بازیچهی سیاستهای بینالمللی بودند- چگونه اداره میشد. ملت به یک ملت عقبافتادهی در زمینههای گوناگون تبدیل شده بود؛ چون مردم کاری به کار کشور و مسائل کلان آن نداشتند؛ خبر هم از آنها نداشتند که در کشور چه میگذرد، چه سیاستی بر کشور حاکم است، چه آیندهای در انتظار کشور است، چه کسانی دارند در کشور دخالت میکنند؛ مردم به اینها توجهی نداشتند و کسی هم آنها را وارد میدان معرفت و علم نمیکرد. نتیجه هم همان بود که میدیدیم: یک عده در رأس کارهای کشور قرار میگرفتند که نه به ایمان مردم، نه به دنیای مردم و نه به آخرت آنان هیچ دلبستگی نداشتند. دلبستگی آنها به زندگی شخصی خودشان و به خاطر حفظ زندگی شخصی، به بند و بست با اربابهای خارجی منحصر میشد؛ این وضع زندگی ملت ما در پیش از انقلاب بود. انقلاب صفحه را برگرداند؛ مردم شدند صاحب کشور، صاحب اختیار کشور و تصمیمگیر در مسائل کشور. حضور مردم در صحنه به این معناست. بعضی نگویند که مردم را فقط برای انتخابات میخواهند؛ نه، انتخابات یک نشانه است. انتخابات یک مقطع از مقاطع حضور مردم است. مطالبهی خواستها، مطالبهی هدفها، دلبستگی به این اهداف، دغدغهی اینکه چقدر پیش رفتیم و تا کجا پیش رفتیم و چه خواهیم کرد؛ با مشکلات چگونه دست و پنجه نرم خواهیم کرد؛ امروز این دغدغهها در بین مردم ما عمومیت دارد. مردم نسبت به مسائل خاورمیانه حساسند. امروز شما در بارهی مسئلهی عراق، در بارهی مسئلهی لبنان، در بارهی مسئلهی مردم مظلوم فلسطین و در بارهی مسائل مسلمانان، جوان و پیرتان نسبت به این مسائل حساسید، سؤال دارید، استفهام دارید و انگیزه دارید. دنبال این انگیزه، اقدام است. این، خاصیت حضور مردم در صحنه است و این خدمت بزرگی است که انقلاب اسلامی به کشور ما کرد و این ملت، یک ملت زنده است. نشانهی زنده بودن هم پیشرفت کردن در میدانهای مختلف است. و میبینید که ملت ایران در طول مدت انقلاب، در میدان مختلف به سرعت پیشرفت کرده است. همان ملتی که سرنوشت خود او را هم دیگران دور هم مینشستند و برایش تصمیمگیری میکردند و ملت ایران حتّی در تعیین رؤسای خود و مدیران کشور دخالتی نداشت؛ همان ملت، امروز به جایی رسیده است که نقش او در مسائل منطقه تعیینکننده است. اینکه دیگر حرف ما نیست. این حرف مستکبران و قدرتمداران دنیا و صاحبان امر و نهی در مسائل جهانی است که اعتراف میکنند بدون حضور و خواست ایران، مسائل مهم منطقهی خاورمیانه قابل حل شدن نیست؛ باید نظر ایران را خواست؛ باید نظر ملت ایران را دانست. عملًا هم آنجایی که ملت بر یک چیزی پافشاری میکند، همهی دستگاههای قدرت جهانی- بر روی هم- نمیتوانند در مقابل خواست ملت ایران حرف خودشان را پیش ببرند. در همین قضیهی انرژی هستهای، همه بر این متفق شدند که ایران باید این فناوری و پیشرفت را نداشته باشد؛ اما ملت ایران یکپارچه بر دارا شدنِ این حق پافشاری کردند؛ و نتیجه این شده است که خود را به مراحل بسیار پیشرفتهی این کار رساندهاند؛ و البته این پایان کار نیست؛ بازهم إن شاء اللّه پیشرفتهای بیشتری خواهند داشت.1385/09/22
لینک ثابت