newspart/index2
روشنفکری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
روشنفکری

اولین کسانی که با موج به اصطلاح مدرنیته مواجه شدند، چه کسانی بودند؟ شاهزاده‏ها، رجال دربار قاجاری و شخصیتهای متنفذ سیاسی آن روز. عامه‏ی مردم که خبری نداشتند، علما که اطلاعی نداشتند و دیگران که چیزی نمی‏دانستند. این‏ها هم به جز خیلی افراد معدود، عموماً- تقریباً می‏شود گفت بدون استثنا- در مواجهه‏ی با این فرهنگ و پیشرفتهای غربی مات و مبهوت شدند؛ دست و پای خودشان را گم کردند و نتوانستند ذهن و عقل خودشان را به کار بگیرند و از پیشرفت طرف مقابل، به فکر پیشرفت خود بیفتند.
نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در دوران مشروطیت و بعد از استقرار آن، روشن‏فکرهای درجه‏ی اول ما عقیده‏شان این شد که اگر ایران بخواهد پیشرفت کند، باید از فرق سرتاپا غربیِ کامل بشود! این، یعنی تقلید محض. و همین‏طور هم عمل کردند و این روند تا حکومت پهلوی ادامه داشت.

حکومت پهلوی آمد این را برنامه‏ریزی کرد تا با سرعت بیشتری این کار انجام بگیرد. به آن مقداری که در دوره‏ی قاجار بود، قانع نبودند. پهلوی را برای این سرِ کار آوردند؛ چند تا روشن‏فکرِ دست‏نشانده‏ی مورد اعتماد خودشان از ایرانی‏های تحت تأثیر غرب را هم به عنوان عناصر فرهنگی، دوروبرِ آن گذاشتند تا همین کار را بکنند. مسئله‏ی کشف حجاب، مسئله‏ی تغییر لباس و مسئله‏ی حذف کردن نشانه‏های ایرانیِ اسم: میرزا، سید، خان، آقا، دادن امتیازات فراوان در زمینه‏های نفت و آوردن مستشارهای خارجی- که روز به روز هم بیشتر شد- از این قبیل است. بعد هم که- انگلیسی‏ها رضا خان را کنار گذاشتند، در دوره‏ی بعد، آمریکاییها از سال 1332 همه‏کاره‏ی کشور شدند؛ این سرگذشت تحولات ما در دوران طاغوت است که با همان مدیریت خطرناک که گفتم، به سمت نابود کردن اصالتها رفت.

ای‏کاش در مقابل چیزی می‏گرفتند! نه، هیچ‏چیز هم نگرفتند. یعنی ایرانیها در طول سالهای متمادی- بیش از شصت، هفتاد سال- که در اختیار انگلیسی‏ها و غربی‏ها بودند، این قدرت را پیدا نکردند که مثلًا یک مرکز تحقیقات علمی در کشور به وجود آورند که ظرف پنجاه سال دوتا اختراع درست کند؛ دانشمندانی را تربیت کنند که دو، سه تا کشف جدید علمی بکنند؛ یعنی این‏ها این اندازه از غرب استفاده نکردند. آن‏ها چه می‏خواستند؟ مصرف‏کننده می‏خواستند. مصرف‏کننده‏ی اقتصادی‏ای که به طور طبیعی با خودش مصرف فرهنگی و تسلیم سیاسی را هم همراه دارد. آن‏ها این را می‏خواستند؛ این‏ها هم راحت تسلیم شدند و دادند.
همه‏ی این تشنجها، درگیریها و چالشهایی که شما در دوران حکومت قاجاریه از زمان تنباکو تا دوران رضا خان و تا بعد از آن می‏بینید که بین جبهه‏ای از مؤمنین به رهبری علما از یک طرف و حکام جائر از یک طرف انجام گرفت، نشأت گرفته از این قضیه است. در قضیه‏ی امتیاز «رژی»، میرزای شیرازی در مقابل دادن امتیازِ مفت و مجانیِ یک منبع درآمد بزرگ در کشور به غربی‏ها و خارجیها، مخالفت کرد. در قضیه‏ی امتیاز «رویتر» همین‏طور، و در قضیه‏ی قراردادِ 99- قرارداد معروف به «قرارداد وثوق الدوله» که در واقع طبق آن، همه‏ی کشور را به دست انگلیس‏ها می‏دادند- هم همین طور بود، که مدرس، آن روحانی برجسته، مخالفت کرد. در قضیه‏ی ملی شدن صنعت نفت هم که مرحوم آقای کاشانی (رضوان اللَّه علیه) دخالت کرد، همین طور بود. این چالشهایی که علما با حکام دورانهای مختلف داشتند- که مردم و بسیاری از روشن‏فکرها هم با این‏ها همراهی کردند- همه در این مرز است؛ مرز منافع ملی، و آن طرف هم که تحول ناشی از اراده و تصمیم‏گیری قدرتهای بیگانه است. پس نسخه‏های پیشرفت و نسخه‏های غربی و بیگانه، بعضاً حتّی خائنانه است.1385/08/18

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی