مسئلهی لبنان، یک مسئلهی معمولی و عادی نبود. این جنگ سی و سه روزه، یک پدیدهی تاریخی بود. ما حادثهای شبیه آن در کل این منطقه به یاد نداریم و دشمنان ملتهای مسلمان و بیداری اسلامی هم هرگز انتظار و توقع چنین چیزی را نداشتند؛ اما اتفاق افتاد.
این جنگ سی و سه روزه، یک طرف پیروزمند داشت، یک طرف شکست خورده. خوب معلوم است طرف پیروزمند، حزباللَّه لبنان، مقاومت لبنان، ملت لبنان و درواقع امت اسلامی بودند. همهی ملتها خوشحال شدند. شنیدید و واقعیت همین است که امروز نام حزباللَّه و رهبر آن در دنیای اسلام و کشورهای عربی و بین ملتها، جزوِ شیرینترینِ نامهاست. افرادشان جزوِ محبوبترین انسانهایند. در کشور خود ما هم همینطور است. در ترکیه، مصر، شمال آفریقا و در کشورهای اسلامی، همهجا همینطور است. این نشاندهندهی این است که همهی دنیای اسلام خودشان را در این پیروزی سهیم میدانند. طرف شکست خورده، البته صهیونیستها بودند؛ دولت جعلی اسرائیل بود؛ اما هیچکس در دنیا نماند که امریکا را هم جزوِ طرفهای شکست خورده نداند. اروپاییها هم این را تصریح کردند، دیگران هم گفتند، خود امریکاییها هم با زبان بیزبانی به شکلهای مختلف، گفتند. امریکا هم در این قضیه شکست خورد. بدیهی است اینها در سطوح مختلف، وابستگانی هم در منطقه دارند؛ آنها هم جزوِ جناح شکست خورده محسوب میشوند. همان که عرض کردیم، این پیروزی از یک طرف و شکست از یک طرف، یک حادثهی بزرگ بود و عبرتهایی هم با خودش دارد که ملتها - چه دشمنان بخواهند، چه نخواهند - از این عبرتها استفاده خواهند کرد؛ یعنی ملت فلسطین، ملت عراق، ایران و ملتهای دیگر، همه به چشم خودشان دیدند که راه مقاومت و ایستادگی، تنها راه پیروزی است؛ راه دیگری وجود ندارد؛ ولو مقاومت کننده یک گروه کوچک باشد؛ ولو آن قدرتی که در مقابل آن مقاومت میشود، ارتش درجهی یک دنیا باشد و از طرف امریکا هم حمایت بشود. هرچه باشد، این یک راز و سنّت الهی است.
ایستادگی وسیلهی پیروزی است، منتها کسانی که مقاومت میکنند، باید از خطرات مقاومت نترسند. اگر ترسیدند، در مقاومتشان اختلال پیدا خواهد شد و پیروزی به دست نخواهد آمد و این، آفت اغلب ملتها و جماعات است، که وسط راه دچار ترس میشوند. اگر آن گروه، ملت و جماعتی که میخواهد مقاومت کند، از فقدان لذایذ زندگی، از فقدان حیات و از فقدان راحتی نترسد و ناراحت و آشفته نشود و پیش برود، بدون تردید مقاومت با پیروزی همراه است. این مقاومت وقتی با ایمان باشد، ادامه پیدا خواهد کرد. لذا میگوییم و همیشه گفتیم که ایمانِ همراه با مقاومت، به دنبالش پیروزی است. مراد ما فقط ایمان دینی هم نیست؛ ایمان به هر اصلی. البته اگر ایمان دینی باشد، آن وقت خدای متعال وعده کرده است که همهی قوانین طبیعت و تاریخ در خدمت این مقاومان قرار خواهد گرفت: «من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها و نشاء لمن نرید»؛ این مربوط به کسانی است که دنیا را میخواهند، نیّتشان دنیایی است؛ اما اراده دارند، میخواهند و خدا میدهد؛ و کسی که ارادهی دین دارد، همینطور است. «کلّاً نمد، هؤلاء و هؤلاء». این سنّت الهی است.
این حادثهی لبنان، درسی به همهی مسلمانها داد و شما برادران و خواهران عزیز بدانید که بعد از قضیهی لبنان، صفحهی حوادث در این منطقه ورق خورده است و ممکن است آثارش بهزودی معلوم نشود؛ اما بتدریج و در بلند مدت برای همه روشن خواهد شد. ملتها یک بار دیگر بعد از انقلاب اسلامی - که پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا تجربه شده بود - به چشم خودشان دیدند و تجربه کردند که راه پیروز شدن و راه نجات، جز مقاومت در مقابل زورگویان، متجاوزان و ستمگران نیست.
آن چیزی که من میخواهم عرض بکنم این است که شکست خوردگان این حادثه بیکار نماندهاند و نخواهند ماند؛ ماجرا پایان نیافته است. آنها مشغول فعالیت و تلاشند تا بتوانند نتایج این ناکامی و شکست را مهار کنند؛ چون ضربهای که بر آنها وارد شده است، ضربهی سختی است. ضربه بر دولت مجعولِ اسرائیل است که غرب یکپارچه - اروپا، امریکا و دیگران - همیشه در طول این پنجاه سال، سعی کردهاند این را سرپا نگه دارند. قوام این دولت هم به ارتش آن است. ارتش باید مورد اعتماد مردمش باشد. آنچه در این حادثه مفتضح شد، ارتش اسرائیل بود که دولت و تشکیلات و همهی روحیات ملی آنها وابستهی به آن است. این ارتش پا در گل ماند و از یک گروه غیرنظامىِ با امکانات بسیار محدود و کم شکست خورد. لذا تکان شدید است و امریکا و فعالان صهیونیست بینالملل و بقیهی پشتیبانانشان، همه در تلاشند که به شکلی این شکست را مهار و جبران کنند و ترمیم کنند. ما باید مراقب باشیم و ببینیم آنچه را که علیه دنیای اسلام، علیه امت اسلامی و علیه ملتهای مختلف مسلمان - به تنهایی یا با هم - تدارک شده است، چیست؛ ما باید هوشیار و بیدار باشیم. اولاً برنامهی اینها در خود لبنان، تضعیف حزباللَّه است. نتوانستند، لیکن رها نکردند. از لحاظ سیاسی در صددند هر چه بتوانند حزباللَّه را تضعیف کنند. میخواهند از قدرتمند و قویتر شدنِ حزباللَّه جلوگیری کنند؛ فشارهای سیاسی روی آن وارد کنند. این نیروهای سازمان ملل به نام «یونیفل» که از کشورهای مختلف آمدند و مأموریتشان این است که از مردم لبنان در مقابل تجاوز بیگانه حمایت کنند، میخواهند مأموریت اینها را تغییر بدهند و اینها را در مقابل حزباللَّه - که نیروی زندهی لبنان است - به حرکت وادار کنند. این کارها جزوِ برنامههایشان است. البته آن کشورهایی که این نیروها را فرستادهاند، حواسشان هست که نباید با ملت لبنان در افتاد و نباید با حزباللَّه مواجه شد، لیکن سیاستهای امریکایی دنبال این چیزهاست.
ملت لبنان حزباللَّه را دوست میدارند. اغلب سیاستمداران برجستهی لبنانی - چه شیعه، چه سنی و چه مسیحی - به حزباللَّه علاقهمندند و به آن افتخار میکنند، لیکن دشمنانی هم هستند و تلاش میکنند.
یکی از کارهایی که دنبال میکنند، مسائل فلسطین است. آنچه که دارد در فلسطین اتفاق میافتد، مقداری برای جبران بیآبرویی اسرائیل در قضیهی لبنان است. بخش مهمی از این فشارها، این کشتار روزانهی مردم در فلسطین، این حملهی به نقاط مختلف - چه در ساحل شرقی، چه در غزّه - به خاطر جبران آن بیآبرویی است و سعی دارند دولت حماس را ساقط کنند. آنچه که من در اینجا میخواهم برادران فلسطینی را به آن توجه بدهم - که آن در بیانات عربی هم آمده است - این است که ما و مردم فلسطین و همهی ملتهای مسلمان باید توجه کنند که واقعیت مردم علیه اشغالگر را به مردم علیه مردم تبدیل نکنند. سعی دشمن این است؛ فلسطینیها در مقابل فلسطینیها؛ در عراق هم عراقیها در مقابل عراقیها. این را باید همه مواظب و مراقب باشند. امروز اتحاد، مهمترین نیاز مردم فلسطین است مثل بقیهی مناطق عالم.
از جمله کارهایی که دشمنان دنبال آن هستند، مسائل عراق است. البته مسائل عراق قبل از قضیهی لبنان هم بود و حالا هم شدت پیدا کرده است. عراق و لبنان و حوادثی که اتفاق افتاده است، حلقههای یک زنجیرهی از هم گسیختهی امریکایی است. میخواستند یک کاری را بکنند، از عراق شروع کردند، نشد؛ در لبنان دنبالش رفتند، بدتر شد؛ حالا رها شده است؛ لیکن امریکاییها و همراهانشان همهی تلاش خود را میکنند تا بلکه بتوانند تا حدی آن سیاستها را جلو ببرند.1385/07/21
لینک ثابت