به نظر من سرود یک نوعی از شعر بسیار پرتأثیر است، اثرگذار است. از بسیاری از انواع شعر، شاید بگوییم از همهی انواع شعر اثرگذاریاش بیشتر است؛ یعنی گسترش اثرگذاری و سرعت اثرگذاری آن بیشتر است. فرض کنید اگر ما یک سرود مناسبی مناسب با وضع زمان داشته باشیم که این را جوانها در اردوها بخوانند، مثلاً یک مشت جوان در کوهنوردی که میروند با همدیگر بخوانند؛ در اجتماعاتی که هست بخوانند؛ فرض کنید یک مشت جوان در راهپیمایی بیستودوّم بهمن همان سرود را بخوانند. اینها خیلی چیزهای مهمّی است، اینها تکرار معارف و گسترش دادن معارفی است که ما احتیاج به گسترش آنها داریم. سرود این کار را میکند و زود هم اثر میگذارد. فرهنگسازی میکند؛ یکی از خصوصیّات سرود این است که در جامعه فرهنگسازی میکند و سطح هم نمیشناسد؛ یعنی از سطوح بالای معرفتی و علمی و مانند اینها تا سطوح عامّهی مردم همه را با سرعت فرا میگیرد که ما این را در سرودهای مرحوم حمید دیدیم.
خدا رحمت کند شهید مجید حدّاد عادل را -برادر آقای دکتر حدّاد عادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدّ انقلاب آزاد شد -دست ضدّ انقلاب بود، مسلّط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا میآمد، بعد که ضدّ انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب، سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیدهاند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت که دیدم یکی از این آبمیوهگیریها یک بساط آبمیوهگیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همینطور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوهگیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، دو ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آبهویج میگیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض طرفدار نظام هم نبوده که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه، همینطور خودش بهطور طبیعی [میخواند]. ببینید، سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ میکند؛ هیچ لازم نیست وادار بشوند کسانی که آن را ترویج کنند، تقریظ بنویسند، شعر بگویند؛ نه، خود سرود وقتی که خوب تنظیم شد [اثر میکند]. ما این را امروز کم داریم؛ امروز به نظر میرسد که ما به این احتیاج داریم و مرحوم حمید سبزواری (رضواناللهعلیه) در این زمینه بهترین بود. حالا من درست یادم نیست، به نظرم آماری که به من دادند حدود چهارصد یا بیش از چهارصد سرود ایشان گفته؛ اینها خیلی باارزش است. اینها را نباید از نظر دور داشت.1395/03/31
لینک ثابت
تاثیر نوحه و مرثیه در مبارزات انقلاب
نوحه خیلی اثر دارد، خیلی میتواند تأثیر بگذارد؛ [البتّه] اگر مضمونی در این نوحهها وجود داشته باشد. فرض بفرمایید در کشور حالا ایّام عاشورا یا بعض ایّام عزاداری دیگر، شما ببینید میلیونها افراد و امروز غالباً جوان، میایستند به یک گویندهای که دارد نوحه میخواند گوش میکنند و آن شعر و آن آهنگ در آنها حالت هیجان به وجود میآورد؛ سینه میزنند، گریه میکنند، اعتقاداتشان، احساساتشان، عواطفشان نسبت به مفاهیم دینی بیشتر میشود، این خیلی فرصت مهمّی است؛ ما از این فرصت باید استفاده کنیم. ما که میگویم یعنی کشور باید استفاده کند، اسلام باید استفاده کند، نظام جمهوری اسلامی باید استفاده کند؛ این را من البتّه به مجموعههای مدّاح و مانند اینها هم تذکّر دادهام، به شما هم که اهل شعرید تذکّر میدهم. مثلاً ایّام انقلاب -در همان ایّام محرّم- یادم است نواری برای من آوردند از سینهزنی در جهرم -ما مشهد بودیم- به قدری این مؤثّر [بود]؛ اوّلاً زیبا بود از لحاظ خود شعر و لفظ و معنای شعر؛ ثانیاً از لحاظ آهنگ؛ ثالثاً مهیّج، محرّک، راهنما؛ خیلی ارزش داشت. بعد از آن از یزد [نواری] آوردند، که از این دو شهر من یادم است، جایی دیگری من ندیدم؛ خب مفاهیم سیاسیِ آن روز را که در مبارزه مطرح بود، در قالب نوحه منتقل کرده بودند. ما شبیه این را در دورهی دفاع مقدّس داشتیم؛ این نوحههایی که آقای آهنگران خواند -و آن شاعر محترمی که خدا رحمتش کند، آقای معلّمی، که در اهواز برای ایشان شعر میگفت- آنها هم همینجور، اینها هم شعرهایی و نوحههایی بود که آموزشدهنده بود. ما باید این کار را جدّی دنبال بکنیم؛ البتّه شعر نوحه یک خصوصیّاتی دارد؛ یعنی از لحاظ لفظ، از لحاظ ترکیب، از لحاظ ساخت شعری یک خصوصیّاتی را باید داشته باشد تا جا بیفتد، تا نوحهخوان بتواند آن را بخواند. امّا من خواهش میکنم این کسانی که اهل نوحهخوانیاند، اهل مرثیهخوانیاند، اینها توجّه کنند؛ بخواهند و بپذیرند، بگیرند استفاده کنند و شما شعرای عزیز هم در این زمینه هرچه ممکن است دنبال کنید.1395/03/31
لینک ثابت
خدا رحمت کند شهید مجید حدّاد عادل را -برادر آقای دکتر حدّاد عادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدّ انقلاب آزاد شد -دست ضدّ انقلاب بود، مسلّط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا میآمد، بعد که ضدّ انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب، سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیدهاند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت که دیدم یکی از این آبمیوهگیریها یک بساط آبمیوهگیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همینطور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوهگیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، دو ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آبهویج میگیرد.1395/03/31
لینک ثابت
در همین قضیّهی برجام، آمریکاییها کم خیانت نکردند که اینها باید گفته بشود؛ و این فقط کار سیاسیّون نیست که سیاسیّون بگویند؛ بهتر از کار سیاسیّون این است که هنرمندها اینها را بیان کنند. در بین هنرها هم آنچیزیکه از همه دَمدستتر و آسانتر و پُررونقتر و سریعالسّیرتر است، شعر است. باید اینها گفته بشود، باید اینها بیان بشود، باید اینها منتقل بشود در افکار عمومی.1395/03/31
لینک ثابت
یکی از آقایان، پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینههایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ اینجوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمدهی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.1395/03/31
لینک ثابت
و آخرین مطلب هم راجع به شعرهای آئینی است. خب، بعضی از شعرای ما که خوشبختانه بعضی از دوستان شعرای آئینی هم اینجا الان تشریف دارند، انصافاً خوب شعر میگویند؛ شعرهای مضموندار خوب راجع به ائمّه (علیهمالسّلام) -چه مراثیشان، چه مدایحشان، چه مناقبشان- و خیلی حرفهای خوبی در شعرهایشان هست لکن بعضی هم نه. کاری کنیم که شعرهای آئینی یک مجموعهای از معارف ائمّه باشد؛ یعنی وقتیکه این شعر را شما دادید به مدّاح و فرض کنید این را در جلسه خواند، این بهقدر چند منبر خوب -که همینجور هم هست- اثر بگذارد. یعنی اگر واقعاً مضامین خوب باشد -فرض کنید این شعری که آقای انسانی در جلسه میخواند- اگر شعرش شعر خوبی باشد، چون از شیوهی هنری استفاده میشود بهقدر چند منبر خوب اثر میگذارد؛ اگر نه، شعرش همین حرفهای متعارف و معمولی و مثلاً همین چیزهایی که ارزش بیان آنچنانی ندارد جز برای گریه گرفتن -که خب گریه گرفتن هم البتّه یک امتیازی است- لکن [هدف] فقط این نیست. ما نگاه کنیم به شعرهایی که امثال کُمِیت و دِعبل و مانند اینها دربارهی ائمّه (علیهمالسّلام) گفتند، ببینیم آنها چهجوری میگفتند، چه میگفتند، چه مضامینی را در آن قصاید بلند میگنجاندند؛ اگر انسان بخواهد شعر خوب بگوید باید اینجور شعری را بگوید. اگر اینها در اختیار مجموعهی ادارهکنندگان این جلسات باشد، البتّه خیلی باارزش است.1395/03/31
لینک ثابت
یکی از آقایان، پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینههایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ اینجوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمدهی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.1395/03/31
لینک ثابت
یک مسئله، مسئلهی شعرهایی است که در قضایای جاری کشور گفته شده، که خب خوشبختانه ما در این دورهی خودمان شعرایی که این شعر زنده و موضعدار را از آنها میشنویم کم نیستند؛ بحمدالله هستند؛ یعنی امروز از ده پانزدهسال پیش، از این جهت جلوتریم و بهتریم؛ منتها اینها ترویج نمیشود. فرض کنید حالا مثلاً برای شهدای غوّاص یا برای مدافعین حرم چندین شعر گفته شد یا همین شعری که امشب آقا در زمینهی مسائل مدافعین حرم خواندند؛ خب اینها شعرهای خیلی خوبی است، اینها برجسته است؛ اینها چرا ترویج نمیشود؟ سؤال من این است؛ راه ترویج اینها چیست؟ یا مثلاً برای شیخ زکزاکی شعر گفته شده؛ خب شیخ زکزاکی یک فرد مظلوم و شجاع و مصمّم در راه و طریق خودش بود که مورد تهاجم قرار گرفت و از او انتقام گرفتند. خب اگر چنانچه فرض بفرمایید ما این شعر را ترجمه کنیم، بفرستیم برای جایی که آوازهی او به آنجا برسد، شما ببینید چقدر اثر میگذارد؛ چقدر روحیّه میدهد! این کار را ما نمیکنیم؛ ما در این زمینهها انصافاً کوتاهی داریم؛ یا در زمینهی فلسطین، یا در زمینهی یمن، بحرین، و مانند اینها؛ یا در زمینهی خیانتهای آمریکا.1395/03/31
لینک ثابت
من اعتقادم این است که در زمینهی شعر کارهای نکرده زیاد است؛ همچنانکه گفتیم. یکیاش مسئلهی ترجمه است؛ حالا امشب ایشان به من گفتند که شعرهایی را به زبان اردو ترجمه کردیم. بسیار کار خوبی است؛ این کار، کار لازم است. شعر فارسی در زمینههای مختلف [ترجمه شود]. حالا مثلاً شعر فلسطین، شعر دفاع مقدّس، شعر زنان، شعر مربوط به مسائل منطقه؛ شعر یمن، اینها تدوین بشود، ترجمه بشود، ترجمه به عربی، ترجمه به اردو و انگلیسی و ترجمه به بعضی از زبانهای دیگر، ترجمههای خوب، و منتشر بشود، منعکس بشود و [به خارج از کشور] برود. حالا مثلاً فرض بفرمایید که «فلسطین در شعر فارسی» من باب مثال؛ یک موضوع است دیگر. یا در جنگ هشتسالهی بین ایران و عراق چه گذشت، یا ماجرا چه بود. خب نمیدانند دیگر. آن خانم دکتر عراقی، به این دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانیای که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص]، دو برادر من را که در جنگ کشته شدهاند، کشته [است]، با این چشم نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنبالهی حرفش هم این است- تا اینکه «سلیمانی» را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی آمده و اینجور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد. حالا من این بخش اخیرش مورد نظرم نبود، آن بخش اوّل [مورد نظرم است.] یعنی یک جوان عراقی، یک زن عراقی، یک مادر عراقی که خب آن هم نمیداند قضیّه چه بود، نمیداند چه اتّفاقی افتاد. خب ما در خانهمان نشسته بودیم، هواپیماها آمدند ما را بمباران کردند، ما چه کار کنیم؟ دست بسته بمانیم؟ آمدند از مرز ما عبور کردند، چند هزار کیلومتر از مرز ما را گرفتند، ما چه کار میکردیم؟ باید همینطور مینشستیم تا بیایند جلو یا میرفتیم دفاع میکردیم؟ خب ما این کار را کردیم. این حقیقتی است، این حقیقت برای جوان عراقی، مادر عراقی، یتیم عراقی، خواهر عراقی چرا نباید روشن بشود؟ برای دیگران چرا نباید روشن بشود؟ اینها چیزهایی است که در زبان شعر میتواند اتّفاق بیفتد و انجام بگیرد.1395/03/31
لینک ثابت
شعر را باید ارتقا بخشید؛ تشخیص ارتقای شعر هم با صاحبنظران شعری است. من شنیدهام که حالا بعضیها شعر را در این فضای مجازی که خیلی رایج شده منتشر میکنند، [مثلاً] یک نفری یک چیزی نوشته، ارزش [ندارد]، آنوقت مثلاً فرض کنید که نسبت به این شعر چند هزار [نفر] لایک میکنند؛ آن لایک ارزش ندارد؛ آنچه به شاعر و به شعر ارزش میدهد نظر صاحبنظر است؛ کسی که اهل شعر باشد و بفهمد شعر یعنی چه، اصلاً شعر خوب یعنی چه، شعر بد یعنی چه؛ یعنی آنها ملاک خوبیِ شعر نیست. بههرحال در ارتقای شعر باید کوشید.1395/03/31
لینک ثابت
مراسم عزاداری امام حسین (علیهالسلام)
نوحه خیلی اثر دارد، خیلی میتواند تأثیر بگذارد؛ [البتّه] اگر مضمونی در این نوحهها وجود داشته باشد. فرض بفرمایید در کشور حالا ایّام عاشورا یا بعض ایّام عزاداری دیگر، شما ببینید میلیونها افراد و امروز غالباً جوان، میایستند به یک گویندهای که دارد نوحه میخواند گوش میکنند و آن شعر و آن آهنگ در آنها حالت هیجان به وجود میآورد؛ سینه میزنند، گریه میکنند، اعتقاداتشان، احساساتشان، عواطفشان نسبت به مفاهیم دینی بیشتر میشود، این خیلی فرصت مهمّی است؛ ما از این فرصت باید استفاده کنیم. ما که میگویم یعنی کشور باید استفاده کند، اسلام باید استفاده کند، نظام جمهوری اسلامی باید استفاده کند.1395/03/31
لینک ثابت
مراسم عزاداری امام حسین (علیهالسلام)
نوحه خیلی میتواند تأثیر بگذارد؛ [البتّه] اگر مضمونی در این نوحهها وجود داشته باشد.1395/03/31
لینک ثابت
بعضی از شعرای ما که خوشبختانه بعضی از دوستان شعرای آئینی هم اینجا الان تشریف دارند، انصافاً خوب شعر میگویند؛ شعرهای مضموندار خوب راجع به ائمّه (علیهمالسّلام) -چه مراثیشان، چه مدایحشان، چه مناقبشان- و خیلی حرفهای خوبی در شعرهایشان هست لکن بعضی هم نه. کاری کنیم که شعرهای آئینی یک مجموعهای از معارف ائمّه باشد؛ یعنی وقتیکه این شعر را شما دادید به مدّاح و فرض کنید این را در جلسه خواند، این بهقدر چند منبر خوب -که همینجور هم هست- اثر بگذارد. یعنی اگر واقعاً مضامین خوب باشد -فرض کنید این شعری که آقای انسانی در جلسه میخواند- اگر شعرش شعر خوبی باشد، چون از شیوهی هنری استفاده میشود بهقدر چند منبر خوب اثر میگذارد؛ اگر نه، شعرش همین حرفهای متعارف و معمولی و مثلاً همین چیزهایی که ارزش بیان آنچنانی ندارد جز برای گریه گرفتن -که خب گریه گرفتن هم البتّه یک امتیازی است- لکن [هدف] فقط این نیست. ما نگاه کنیم به شعرهایی که امثال کُمِیت و دِعبل و مانند اینها دربارهی ائمّه (علیهمالسّلام) گفتند، ببینیم آنها چهجوری میگفتند، چه میگفتند، چه مضامینی را در آن قصاید بلند میگنجاندند؛ اگر انسان بخواهد شعر خوب بگوید باید اینجور شعری را بگوید. اگر اینها در اختیار مجموعهی ادارهکنندگان این جلسات باشد، البتّه خیلی باارزش است.1395/03/31
لینک ثابت
آن خانم دکتر عراقی، به این دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانیای که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص]، دو برادر من را که در جنگ کشته شدهاند، کشته [است]، با این چشم نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنبالهی حرفش هم این است- تا اینکه «سلیمانی» را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی آمده و اینجور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد.1395/03/31
لینک ثابت
آن خانم دکتر عراقی، به دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانیای که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص]، دو برادر من را که در جنگ کشته شدهاند، کشته [است]، با این چشم نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنبالهی حرفش هم این است- تا اینکه «سلیمانی» را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی آمده و اینجور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد.1395/03/31
لینک ثابت
عزیزان من! شاعر، سرمایهی کشور است؛ جزو فاخرترین و عزیزترین سرمایههای هر کشوری شاعر است؛ البتّه همهی هنرمندها سرمایهاند منتها شاعر یک خصوصیّاتی دارد و شعر در بین انواعواقسام هنرها یک خصوصیّتی دارد و این خصوصیّات موجب میشود که ارزش شاعر در جامعه بالا برود؛ سرمایه است و ذخیره است. خب، این سرمایه باید در بزنگاهها مورد استفادهی کشور قرار بگیرد؛ این یک استنتاج خیلی روشن و طبیعی است دیگر: آنجایی که کشور -چه در زمینهی مسائل فرهنگیاش، چه در زمینهی مسائل سیاسیاش، چه در زمینهی مسائل اجتماعیاش، چه در زمینهی ارتباطات مردمی و پیوندهای اجتماعیاش، چه در زمینهی مواجههی دشمنان خارجیاش- احتیاج به یک کمکی دارد، خب این ذخیره مثل همان ذخیرهی صندوق توسعهی ملّی که ما اینجا ذخیره میکنیم از پول نفت برای اینکه یک جایی، یک وقتی به درد کشور بخورد و در آنجا استفاده بشود [باید به درد بخورد]. بنابراین اگر چنانچه ما شعری داشته باشیم که نسبت به مسائل جاری کشور هیچ موضعی نداشته باشد، این شعر به کار نیاز کشور نمیآید؛ باید موضع داشته باشد.1395/03/31
لینک ثابت