ما در کشور به نقشهی جامع علمی احتیاج داریم. ما باید بدانیم که برای رسیدن به هدف چشمانداز بیست ساله - که نام آن مکرر برده میشود - نقشهی جامع علمی ما چیست؟ این را باید ترسیم کنیم. بعد، این نقشه را طبق راهبردهای عملیاتی و برنامهریزیهای زماندار و منظم، مثل یک پازل، بتدریج باید پُر و کامل کنیم. این کار انجام نگرفته و ما آن را نیاز داریم؛ و باید انجام بگیرد. این کار با زبدگان و نخبگان و صاحبان اندیشهی کشور در حوزهی دانشگاهها و آموزش و پرورش و حوزههای ذیربط عملی است و بایستی تحقق پیدا کند.1385/05/23
لینک ثابت
ذهن جوان دانشجو، ذهن پرسشگری است؛ این خیلی چیز خوبی است. بعضی خیال میکنند این نقطهی ضعف است؛ نه، این نقطهی قوّت است. گاهی اینقدر از ما نمیپرسند که دلمان میگیرد؛ میگوییم بپرسند تا بتوانیم یک چیزی را بگوییم. دانشجو باید بپرسد، تا آنچه را که میشود گفت، به او بتوان گفت. بهترین کسانی که میتوانند در مسائل دینی، اعتقادی، سیاسی، معرفتی، توحیدی، پرسشگری کنند، جوانانِ دانشجو هستند. با این زمینه و استعداد، ما بایستی برای محیط دینی دانشجو و فضای تربیتی، دینی و فرهنگی دانشگاهها تلاش کنیم. در همین زمینه، مسئلهی اعتماد به نفس ملی را - که حالا چون متداول است، میگویند غرور ملی؛ چون کلمهی غرور، کلمهی قشنگ خوشمعنایی نیست؛ اما حالا متداول است. مراد همان احساس افتخار و اعتماد به نفس ملی است - باید در دانشجو زنده کرد. ما از اول، درسهایمان اینطور بوده که اسم دانشمند یونانیِ قدیم - طالس فرض بفرمایید - تا دانشمندان گوناگون غربی در قاعدهی هندسه یا در فرمول شیمی را میشناختیم؛ و همینطور دانشمندان دیگر را تا امروز؛ اما به قدر یک تاریخ علمنویس مانند «جرج سارتُن» - من سی چهل سال پیش، هم کتاب «پیر روسو» را که تاریخ علوم است، هم کتاب «جرج سارتن» را دیده بودم - که دورههای علمی اسلامی را تقسیم میکند به دورهی جابربنحیان، دورهی خوارزمی و دورهی فلان، دانشمندان خودمان را نمیشناسیم! دانشجوی ما آنها را نمیشناسد، ولی آنها میشناسند! خیام را به عنوان یک دانشمند و یک ریاضیدان بزرگ در دنیای غرب میشناسند؛ اما دانشجوی ما خیام را مثلاً با کوزهی گلیِ می میشناسد؛ اگر هم بشناسد. نمیداند خیام که بوده است. ببینید اینها موجب میشود که آن اعتماد به نفس ملی از دست برود و دانشجوی ما سابقهی علمی، گذشتهی علمی و میراث عظیم علمی خودش را نشناسد و افتخارات علمی خودش را در گذشته نداند. این از جملهی کارهایی است که باید حتماً در محیط دانشگاه انجام بگیرد. درس میگذارید، رشته میگذارید، تبلیغات میکنید، هر کاری میکنید، من نمیدانم، این کار باید بشود.1385/05/23
لینک ثابت
ما در کشور به نقشهی جامع علمی احتیاج داریم. ما باید بدانیم که برای رسیدن به هدف چشمانداز بیست ساله - که نام آن مکرر برده میشود - نقشهی جامع علمی ما چیست؟ این را باید ترسیم کنیم. بعد، این نقشه را طبق راهبردهای عملیاتی و برنامهریزیهای زماندار و منظم، مثل یک پازل، بتدریج باید پُر و کامل کنیم. این کار انجام نگرفته و ما آن را نیاز داریم؛ و باید انجام بگیرد. این کار با زبدگان و نخبگان و صاحبان اندیشهی کشور در حوزهی دانشگاهها و آموزش و پرورش و حوزههای ذیربط عملی است و بایستی تحقق پیدا کند.
نکتهی بعدی، این است که در کلمات و اظهارات ما تکرار میشود که باید در دانشگاه به رشد کیفی دست پیدا کنیم؛ من این را قبول دارم، لیکن این به معنای نفی رشد کمّی نباشد. ما رشد کمّی هم لازم داریم. ما از زیاد شدن دانشگاه و مرکز تحقیقات و پژوهشگاه، به هر اندازهای که باشد، حالا حالاها سود خواهیم برد. توجه بکنید که در چشمانداز بیست ساله، حد ما رسیدن به رتبهی اول علمی در منطقه است. این همچنان که به حرکت کیفی و صیرورت احتیاج دارد، به حرکتهای کمّی و توسعهی کمّی هم احتیاج دارد؛ افزایش دانشجو، افزایش مراکز دانشجویی، افزایش مراکز تحقیقاتی و چیزهایی که در این زمینه روزبهروز پیش میآید و بایستی به اینها رسید. باید به حد نصابی برسیم که تأمین کنندهی سند چشمانداز باشد.1385/05/23
لینک ثابت
مسئلهی نهضت تولید علم است، که ما از شش هفت سال قبل از این، این قضیه را گفتیم، مطرح کردیم و دنبال کردیم. خوب، حالا بعضی از بحثهای پیرامون این مسئله، حقیقتاً وقت تلف کردن و خود را مشغول کردن است، که: حالا اصلًا تولید علم معنایش چیست؟ آیا علم تولیدکردنی است؟ آیا کشفکردنی است؟ (ما به یاد آن جمعی میافتیم که- البته سالها پیش برای ما نقل کردند- راجع به مسألهی سینما بحث میکردند و پیش یک نفری رفتند تا از او نظر بخواهند. ایشان گفته بود: حالا ببینیم آیا سینِماست یا سینَماست یا سینُماست؟! اول این را حل کنیم!) حالا کشفکردنی است، تولیدکردنی است، تحقیقکردنی است؛ هرچه هست، مقصود معلوم است. ما میگوییم پایهی فناوریهای پیشرفته و رشد تمدن مادی، تمدن مرتبط با مسائل زندگی، دانش است؛ اگر بخواهید این دانش را از دیگران بگیرید و خودتان مصرفکننده باشید، به هیچ جا نخواهید رسید. باید این دانش در داخل برویَد. فرق میکند که انسان یک چیزی را از دیگری در حدی که او میخواهد به ما تعلیم بدهد، یاد بگیریم و شاگردی کنیم، یا اینکه همواره شاگرد نمانیم؛ همانطور که من مکرر عرض کردهام. همیشه که نمیشود یک ملت شاگرد بماند. ما یک روزی در دنیای علم و مدنیت استاد بودیم؛ حالا به مرحلهی شاگرد تنزل پیدا کردهایم؛ یک مدت هم شاگرد بسیار تنبل بودیم! اما امروز مشغول حرکتیم و بایستی پیش برویم؛ بخصوص در زمینهی علوم پایه که در حقیقت پایهی نظری هر تحرک علمی و هر فناوری پیشرفته است؛ من تأکید کردهام و میکنم. و البته در کنار این توجه یافتن و سمتگیری دانش، باید به سوی عمل و کاربردی کردن و نیازهای کشور را در نظر گرفتن و در آن جهت حرکت کردن، توجه داشته باشیم. این نکتهی دوم که باید به این اهمیت داد. البته خوشبختانه امروز که ما در هر اجتماع دانشگاهی و دانشجویی شرکت میکنیم، میبینیم صحبت نهضت تولید علم و نهضت نرمافزاری را خیلی خوب تکرار میکنند؛ این حالا به یک عرفی تبدیل شده است. اما حالا باید ما به معنای حقیقی کلمه، این را دنبال کنیم که تحقق پیدا کند. علم را باید برویانیم؛ این چیزی نیست که بدون مدیریت کردن و سرمایهگذاری، بهخودیخود به طور مطلوب صورت بگیرد.1385/05/23
لینک ثابت
نکتهی بعد مسئلهی تحقیقات است، که حالا چون زیاد تکرار شده، به آن درست توجه نمیشود؛ مثل این اذکار عبادی که آدم تکرار میکند و همینطور عادت میکند، در حالی که ذهن انسان جای دیگر است! در برنامهی چهارم، تا سه درصد تولید ناخالص را برای بودجهی تحقیقات در نظر گرفتهاند. از قبل گفتند باید تا آخر برنامهی چهارم، بودجهی تحقیقات به سه درصد برسد. در سال گذشته هم- به نظرم یا آخر 83 بود یا اوایل 84- که در اینجا و در جمع اساتید صحبت بودجهی تحقیقات شد، یک نفر گفت بودجه تحقیقات فلان درصد شده، من گفتم نه، به یک درصد رسیده و تا آخر امسال هم به یک و نیم درصد خواهد رسید؛ اما اخیراً به من گزارش دادند که ششدهم درصد شده است! حالا ظاهراً همهی همان ششدهم را هم ندادهاند؛ چهلوپنجصدمِ درصد دادهاند! اینکه نمیشود. اولًا آن برنامهی پنجساله، برنامه و قانون است، باید تحقق پیدا بکند؛ تخلف از برنامه، تخلف از قانون است؛ وانگهی این حیات آیندهی کشور است. این همه راجع به علم و تولید علم و تحقیقات و این مسائل حرف میزنیم، آن وقت بودجهی تحقیقات کشور، اعتباراتش داده نشود، کم بشود، بیاعتنایی بشود؛ این نمیشود. خوب، حالا ما یقهی چه کسی را بگیریم؟ اگر به آقای رئیسجمهور بگوییم، میگوید در دولت مطرح کنند. باید یقهی همین دوتا آقایان وزیر را بگیریم! و از اینها بخواهیم که در دولت این مسئله را دنبال کنند؛ یعنی حقیقتاً این مسئلهی تحقیقات، قضیهی کوچکی نیست.1385/05/23
لینک ثابت
علوم پایه, پیشرفت علمی و فناوری, تولید علم, پیشرفت علمی ایران, حرکت علمی ایران, دانشگاهیان (مخاطب)
بخصوص در زمینهی علوم پایه که در حقیقت پایهی نظری هر تحرک علمی و هر فناوری پیشرفته است؛ من تأکید کردهام و میکنم.1385/05/23
لینک ثابت
ما از اول، درسهایمان اینطور بوده که اسم دانشمند یونانیِ قدیم- طالس فرض بفرمایید- تا دانشمندان گوناگون غربی در قاعدهی هندسه یا در فرمول شیمی را میشناختیم؛ و همینطور دانشمندان دیگر را تا امروز؛ اما به قدر یک تاریخ علمنویس مانند «جرج سارتُن»- من سی چهل سال پیش، هم کتاب «پیر روسو» را که تاریخ علوم است، هم کتاب «جرج سارتن» را دیده بودم- که دورههای علمی اسلامی را تقسیم میکند به دورهی جابر بن حیان، دورهی خوارزمی و دورهی فلان، دانشمندان خودمان را نمیشناسیم! دانشجوی ما آنها را نمیشناسد، ولی آنها میشناسند! خیام را به عنوان یک دانشمند و یک ریاضیدان بزرگ در دنیای غرب میشناسند؛ اما دانشجوی ما خیام را مثلًا با کوزهی گلیِ میشناسد؛ اگر هم بشناسد. نمیداند خیام که بوده است. ببینید اینها موجب میشود که آن اعتماد به نفس ملی از دست برود و دانشجوی ما سابقهی علمی، گذشتهی علمی و میراث عظیم علمی خودش را نشناسد و افتخارات علمی خودش را در گذشته نداند. این از جملهی کارهایی است که باید حتماً در محیط دانشگاه انجام بگیرد. درس میگذارید، رشته میگذارید، تبلیغات میکنید، هر کاری میکنید، من نمیدانم، این کار باید بشود.1385/05/23
لینک ثابت
ذهن جوان دانشجو، ذهن پرسشگری است؛ این خیلی چیز خوبی است. بعضی خیال میکنند این نقطهی ضعف است؛ نه، این نقطهی قوّت است. گاهی اینقدر از ما نمیپرسند که دلمان میگیرد؛ میگوییم بپرسند تا بتوانیم یک چیزی را بگوییم. دانشجو باید بپرسد، تا آنچه را که میشود گفت، به او بتوان گفت. بهترین کسانی که میتوانند در مسائل دینی، اعتقادی، سیاسی، معرفتی، توحیدی، پرسشگری کنند، جوانانِ دانشجو هستند. با این زمینه و استعداد، ما بایستی برای محیط دینی دانشجو و فضای تربیتی، دینی و فرهنگی دانشگاهها تلاش کنیم. در همین زمینه، مسئلهی اعتماد به نفس ملی را- که حالا چون متداول است، میگویند غرور ملی؛ چون کلمهی غرور، کلمهی قشنگ خوشمعنایی نیست؛ اما حالا متداول است. مراد همان احساس افتخار و اعتماد به نفس ملی است- باید در دانشجو زنده کرد. ما از اول، درسهایمان اینطور بوده که اسم دانشمند یونانیِ قدیم- طالس فرض بفرمایید- تا دانشمندان گوناگون غربی در قاعدهی هندسه یا در فرمول شیمی را میشناختیم؛ و همینطور دانشمندان دیگر را تا امروز؛ اما به قدر یک تاریخ علمنویس مانند «جرج سارتُن»- من سی چهل سال پیش، هم کتاب «پیر روسو» را که تاریخ علوم است، هم کتاب «جرج سارتن» را دیده بودم- که دورههای علمی اسلامی را تقسیم میکند به دورهی جابر بن حیان، دورهی خوارزمی و دورهی فلان، دانشمندان خودمان را نمیشناسیم! دانشجوی ما آنها را نمیشناسد، ولی آنها میشناسند! خیام را به عنوان یک دانشمند و یک ریاضیدان بزرگ در دنیای غرب میشناسند؛ اما دانشجوی ما خیام را مثلًا با کوزهی گلیِ میشناسد؛ اگر هم بشناسد. نمیداند خیام که بوده است. ببینید اینها موجب میشود که آن اعتماد به نفس ملی از دست برود و دانشجوی ما سابقهی علمی، گذشتهی علمی و میراث عظیم علمی خودش را نشناسد و افتخارات علمی خودش را در گذشته نداند. این از جملهی کارهایی است که باید حتماً در محیط دانشگاه انجام بگیرد. درس میگذارید، رشته میگذارید، تبلیغات میکنید، هر کاری میکنید، من نمیدانم، این کار باید بشود.1385/05/23
لینک ثابت
ذهن جوان دانشجو، ذهن پرسشگری است؛ این خیلی چیز خوبی است. بعضی خیال میکنند این نقطهی ضعف است؛ نه، این نقطهی قوّت است. گاهی اینقدر از ما نمیپرسند که دلمان میگیرد؛ میگوییم بپرسند تا بتوانیم یک چیزی را بگوییم. دانشجو باید بپرسد، تا آنچه را که میشود گفت، به او بتوان گفت. بهترین کسانی که میتوانند در مسائل دینی، اعتقادی، سیاسی، معرفتی، توحیدی، پرسشگری کنند، جوانانِ دانشجو هستند. با این زمینه و استعداد، ما بایستی برای محیط دینی دانشجو و فضای تربیتی، دینی و فرهنگی دانشگاهها تلاش کنیم. در همین زمینه، مسئلهی اعتماد به نفس ملی را- که حالا چون متداول است، میگویند غرور ملی؛ چون کلمهی غرور، کلمهی قشنگ خوشمعنایی نیست؛ اما حالا متداول است. مراد همان احساس افتخار و اعتماد به نفس ملی است- باید در دانشجو زنده کرد. ما از اول، درسهایمان اینطور بوده که اسم دانشمند یونانیِ قدیم- طالس فرض بفرمایید- تا دانشمندان گوناگون غربی در قاعدهی هندسه یا در فرمول شیمی را میشناختیم؛ و همینطور دانشمندان دیگر را تا امروز؛ اما به قدر یک تاریخ علمنویس مانند «جرج سارتُن»- من سی چهل سال پیش، هم کتاب «پیر روسو» را که تاریخ علوم است، هم کتاب «جرج سارتن» را دیده بودم- که دورههای علمی اسلامی را تقسیم میکند به دورهی جابر بن حیان، دورهی خوارزمی و دورهی فلان، دانشمندان خودمان را نمیشناسیم! دانشجوی ما آنها را نمیشناسد، ولی آنها میشناسند! خیام را به عنوان یک دانشمند و یک ریاضیدان بزرگ در دنیای غرب میشناسند؛ اما دانشجوی ما خیام را مثلًا با کوزهی گلیِ میشناسد؛ اگر هم بشناسد. نمیداند خیام که بوده است. ببینید اینها موجب میشود که آن اعتماد به نفس ملی از دست برود و دانشجوی ما سابقهی علمی، گذشتهی علمی و میراث عظیم علمی خودش را نشناسد و افتخارات علمی خودش را در گذشته نداند. این از جملهی کارهایی است که باید حتماً در محیط دانشگاه انجام بگیرد. درس میگذارید، رشته میگذارید، تبلیغات میکنید، هر کاری میکنید، من نمیدانم، این کار باید بشود.1385/05/23
لینک ثابت
یك نكتهی دیگر، مسئلهی جریانهای دانشجویی است. حركت سیاسی دانشجویان و كار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه، یك جملهای گفتم كه آن وقت بعضی از مسئولان هم گلهمند شدند. آن جمله راجع به تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینكه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میكنند كه تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایدهاش این است كه این جوان یك خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای ادارهی كشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینهی سیاست، مغز پخته و كارآمدی باشد؛ والّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه كه لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است؛ آن چیزی كه متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه - كه دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دستاندازی كردند - مطلقاً به این توجه نكردند. همان استثماری كه ما مدتهای طولانی در زمینهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، بخصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال كردند. این، غلط است؛ لیكن باید فكری بكنید تا این جریانهای سالم دانشجویی - چه انجمنها، چه بسیج، چه تشكلهای گوناگون دیگری كه بحمداللَّه امروز تشكلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست - در كنار حركت فكری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی كشانده شوند. قدرت تحلیل كه نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچكسی صریحاً نمیآید بگوید كه من میخواهم به تو ظلم كنم؛ نه به یك ملت، نه به یك شخص؛ اینطور كه نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» كاری میكنند كه بتوانند بر او تسلط پیدا كنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یك چشمبندی علمی - در واقع یك تردستی - منحرف میكنند. یك مغالطهی سیاسی درست میكنند، میخ خودشان را میكوبند. ما باید كاری كنیم كه این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ كما اینكه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یكی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا كنیم به اینكه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطهكننده را بگیرد. بگوید این قضیهای كه درست كردی، اینجایش اختلال و اشكال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.1385/05/23
لینک ثابت
باید تلاش كرد این اتفاق نیفتد كه این جوان را كه حالا تا اینجا با شوق و ذوق دویده، به خیال اینكه حالا یك كاری خواهد شد، ببیند كه هیچ كاری دستش نیست و هیچ مسئولیتی به گردنش نیست - مسئولیت اداری مورد نظر من نیست، مسئولیت علمی؛ یعنی كار و تلاش علمی كه او را خرسند و خوشحال كند - عدهای از جوانها به اینجا آمدند و در این حسینیه در مورد برنامههای هستهای ما نمایشگاه گذاشتند و غرفههای گوناگونی درست كردند كه بنده این بخشهای مختلف را ببینم؛ من چند ساعت این غرفهها را دیدم. یكی از چند نكتهی بسیار برجسته و خوشحالكنندهای كه بنده را متوجه خودش كرد، این بود كه من دیدم این جوانها - غالباً شاید صدی نود جوانها بین بیست و سی ساله بودند - احساس اشتغال، احساس كار كردن و احساس هویت علمی و عملی میكنند. این، چیزِ خیلی باارزش و مهمی است. ما باید این احساس را در كل مجموعهی جوانان و دانشجویانی كه مقاطع مختلف دورههای تحصیلاتی تكمیلی را میگذرانند، به وجود بیاوریم؛ اینها هم رشد میكنند، هم فایده میدهند.1385/05/23
لینک ثابت
اعتماد به نفس ملی, دانشجو, دانشگاهیان (مخاطب)
مسئلهی اعتماد به نفس ملی را باید در دانشجو زنده كرد.1385/05/23
لینک ثابت
یک نکتهی دیگر، مسئلهی جریانهای دانشجویی است. حرکت سیاسی دانشجویان و کار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه، یک جملهای گفتم که آن وقت بعضی از مسئولان هم گلهمند شدند. آن جمله راجع به تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینکه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میکنند که تحرک سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایدهاش این است که این جوان یک خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای ادارهی کشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینهی سیاست، مغز پخته و کارآمدی باشد؛ والّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه که لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است؛ آن چیزی که متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه - که دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دستاندازی کردند - مطلقاً به این توجه نکردند. همان استثماری که ما مدتهای طولانی در زمینهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، بخصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال کردند. این، غلط است؛ لیکن باید فکری بکنید تا این جریانهای سالم دانشجویی - چه انجمنها، چه بسیج، چه تشکلهای گوناگون دیگری که بحمدالله امروز تشکلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست - در کنار حرکت فکری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی کشانده شوند. قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچکسی صریحاً نمیآید بگوید که من میخواهم به تو ظلم کنم؛ نه به یک ملت، نه به یک شخص؛ اینطور که نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» کاری میکنند که بتوانند بر او تسلط پیدا کنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یک چشمبندی علمی - در واقع یک تردستی - منحرف میکنند. یک مغالطهی سیاسی درست میکنند، میخ خودشان را میکوبند. ما باید کاری کنیم که این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ کما اینکه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یکی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا کنیم به اینکه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطهکننده را بگیرد. بگوید این قضیهای که درست کردی، اینجایش اختلال و اشکال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.1385/05/23
لینک ثابت
ما به پزشک، مهندس و این علما و فنانین خدماتی و اجرایی نیاز داریم. یک پزشک مثل آب، هوا و نان برای انسان لازم است، و همینطور برخی از رشتههای دیگر؛ در این هیچ شکی نیست. من اینطور رشتهها را - که زندگی روزمرهی مردم متوقف به اینهاست - به آن پولی تشبیه کردم که انسان در جیبش میگذارد که برود خرج کند. یک جامعه این پول، این ثروت، این پزشک و این مهندس را برای توی جیبش لازم دارد که بتواند خرج و زندگی کند؛ اما این پول، سرمایه نمیشود. اگر بخواهید این پول برای شما ماندگار شود، به یک سرمایهی پولساز احتیاج دارید که پشتوانهی این پول باشد. همهی زندگی که همین پول امروزِ ما نیست؛ این، آن رشتههای پشتیبانیکننده و اساس تشکیل دهنده را احتیاج دارد که علوم پایه از این قبیل است. اینها مدتها در این کشور فراموش شد و سراغ همان رشتههایی رفتند که حکم پول توجیبی را برای خرج روزمرهی یک کشور دارد. اگر کسی اینها را دقت کند، ممکن است رگههای سوءنیت را هم در این کار پیدا کند. من میگویم نگاه به رشتههای علمی باید نگاه متوازن و برخاستهی از آن نگاه کلی باشد. مثلاً یک مدتی واقعاً علوم انسانی در کشور ما مغفولٌعنه واقع شد؛ مدتی ادبیات فارسی - هویت ملی ما به زبان و خط ماست - اصلاً مورد غفلت و بیاعتنایی قرار گرفت؛ و خیلی چیزهای دیگر. این، نباید اتفاق بیفتد.1385/05/23
لینک ثابت
پایهی فناوریهای پیشرفته و رشد تمدن مادی، تمدن مرتبط با مسائل زندگی، دانش است؛ اگر بخواهید این دانش را از دیگران بگیرید و خودتان مصرفکننده باشید، به هیچ جا نخواهید رسید. باید این دانش در داخل برویَد. فرق میکند که انسان یک چیزی را از دیگری در حدی که او میخواهد به ما تعلیم بدهد، یاد بگیریم و شاگردی کنیم، یا اینکه همواره شاگرد نمانیم؛ همانطور که من مکرر عرض کردهام. همیشه که نمیشود یک ملت شاگرد بماند. ما یک روزی در دنیای علم و مدنیت استاد بودیم؛ حالا به مرحلهی شاگرد تنزل پیدا کردهایم؛ یک مدت هم شاگرد بسیار تنبل بودیم! اما امروز مشغول حرکتیم و بایستی پیش برویم؛ ... و البته در کنار این توجه یافتن و سمتگیری دانش، باید به سوی عمل و کاربردی کردن و نیازهای کشور را در نظر گرفتن و در آن جهت حرکت کردن، توجه داشته باشیم.1385/05/23
لینک ثابت
پایهی فناوریهای پیشرفته و رشد تمدن مادی، تمدن مرتبط با مسائل زندگی، دانش است.1385/05/23
لینک ثابت