قرآن در آموزش و پرورش حقیقتاً مهجور واقع شده است. یکوقتی- چند سال قبل از این- یکی از روحانیون محترم و مطلع از بسیاری از مسائل تبلیغی، یک نکتهای را به من گفت و من دقت کردم دیدم درست است و با تجربههای خود من هم کاملًا سازگار است. ایشان گفت که من در کشورهای اسلامیِ عمدتاً عربی با روشنفکرها که برخورد میکنم، حتّی روشنفکرهایی که اهل دین و دینداری نیستند، میبینم اینها با قرآن آشنایند. روشنفکرهای کشور خودمان را که نگاه میکنم (غیر از روشنفکران دینی؛ که حالا یک عده روشنفکران دینیاند؛ کم هم نیستند و بحمد اللّه بیشتر هم شدهاند و با مفاهیم اسلامی و با قرآن آشنایند) بسیاری از آنها ما با قرآن اصلًا آشنا نیستند و مفاهیم قرآنی را نمیدانند؛ اما در کشورهای عربی میدانند. این نکته را آن آقا به من گفت. من دیدم راست میگوید؛ ما با این سیاستمداران، نخبگان سیاسی و نخبگان فرهنگی و روشنفکری کشورهای عرب از سالهای متمادی قبل تا امروز ارتباط داشتهایم. اینها در اظهارات و حرفهایشان از آیات قرآن استفاده میکنند؛ مثلًا ما در حرفهایمان چطور از شعر سعدی استفاده میکنیم؛ همهی مردم «توانا بود هرکه دانا بود» را میدانند، از اشعار سعدی و حافظ در محاورات خودمان، در سیاست، مسائل گوناگون و اظهار نظرهای روشنفکری استفاده میکنیم؛ آنها از قرآن همینطور استفاده میکنند؛ ولی ما استفاده نمیکنیم. علت این است که در دورانی طولانی، قرآن در آموزش و پرورش ما، بهخصوص در آن سنین یادگیری مهجور بوده یا اصلًا وجود نداشته است. آن قدیم- زمان کودکی ما- یک چیزهای مختصری بود و بعد به تدریج همینطور کمرنگ شد و بالأخره حذف شد. بعد از پیروزی انقلاب، توقع این بود که یک کارِ کارستانی انجام بگیرد. کارهایی هم شده است، لیکن جای حضور قرآن در دورههای گوناگون- چه دبستان، چه دبیرستان و چه راهنمایی- واقعاً خالی است. باید فکر بشود. نه به شکل تحمیلی، نه به شکل بیزارکننده و دورکننده؛ بلکه به شکل صحیح.1385/02/12
لینک ثابت