تحولگرایی / مدیریت تحول/ تحول در نظام آموزشی/ تحول در حوزه/ / تحولآفرینی
یکى از آن مبانى اساسى و ارزشهاى اساسى عبارت است از اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحول، به تکامل، و تعامل با محیط، البتّه با پرهیز از انحرافها و خطاهایى که در این راه ممکن است وجود داشته باشد. تحول و تکامل؛ هم فقه ما، هم جامعهشناسى ما، هم علوم انسانى ما، هم سیاست ما، هم روشهاى گوناگون ما باید روزبهروز بهتر بشود، منتها به دست آدمهاى خبره، به دست آدمهاى وارد، به دست انسانهاى اهل تعمّق و کسانى که اهلیّت ایجاد راههاى نو را دارند؛ نیمهسوادها و آدمهاى ناوارد و مدّعى نمیتوانند کارى انجام بدهند. به این باید توجّه داشت؛ اینها همه یک صراطى است که چپ و راست دارد؛ از وسط جادّه باید حرکت کرد.1395/03/14
لینک ثابت
براى انقلابى بودن شاخصهایى وجود دارد. من پنج شاخص را در اینجا ذکر میکنم. البتّه بیش از اینها میشود خصوصیّاتى را گفت لکن من فعلًا پنج شاخص براى انقلابیگرى ذکر میکنم که ما باید سعى کنیم در خودمان این پنج شاخص را ایجاد کنیم و حفظ کنیم، هرجا هستیم؛ یکى در کار هنر است، یکى در کار صنعت است، یکى در کار فعّالیّت سیاسى است، یکى در کار فعّالیّت علمى است، یکى در کار فعّالیّت اقتصادى و بازرگانى است؛ فرقى نمیکند؛ این شاخصها در همهى افراد ما ملّت ایران میتواند وجود داشته باشد. پنج شاخص که اینها را شرح خواهم داد [عبارتند از]: شاخص اوّل، پایبندى به مبانى و ارزشهاى اساسى انقلاب ... یکى از آن مبانى اساسى و ارزشهاى اساسى عبارت است از اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحول، به تکامل، و تعامل با محیط، البتّه با پرهیز از انحرافها و خطاهایى که در این راه ممکن است وجود داشته باشد. تحول و تکامل؛ هم فقه ما، هم جامعهشناسى ما، هم علوم انسانى ما، هم سیاست ما، هم روشهاى گوناگون ما باید روزبهروز بهتر بشود، منتها به دست آدمهاى خبره، به دست آدمهاى وارد، به دست انسانهاى اهل تعمّق و کسانى که اهلیّت ایجاد راههاى نو را دارند؛ نیمهسوادها و آدمهاى ناوارد و مدّعى نمیتوانند کارى انجام بدهند. به این باید توجّه داشت؛ اینها همه یک صراطى است که چپ و راست دارد؛ از وسط جادّه باید حرکت کرد.1395/03/14
لینک ثابت
براى انقلابى بودن شاخصهایى وجود دارد. من پنج شاخص را در اینجا ذکر میکنم. البتّه بیش از اینها میشود خصوصیّاتى را گفت لکن من فعلًا پنج شاخص براى انقلابیگرى ذکر میکنم که ما باید سعى کنیم در خودمان این پنج شاخص را ایجاد کنیم و حفظ کنیم، هرجا هستیم؛ یکى در کار هنر است، یکى در کار صنعت است، یکى در کار فعّالیّت سیاسى است، یکى در کار فعّالیّت علمى است، یکى در کار فعّالیّت اقتصادى و بازرگانى است؛ فرقى نمیکند؛ این شاخصها در همهى افراد ما ملّت ایران میتواند وجود داشته باشد. پنج شاخص که اینها را شرح خواهم داد [عبارتند از]: شاخص اوّل، پایبندى به مبانى و ارزشهاى اساسى انقلاب ...شاخص دوّم، همّت بلند براى رسیدن به آرمانها، صرفِنظر نکردن از آرمانها و منصرف نشدن از هدفهاى بزرگ [است]. نقطهى مقابل آن، تنبلى و محافظهکارى و ناامیدى است. بعضى سعى میکنند جامعه را و جوانهاى ما را دچار ناامیدى کنند، بگویند «آقا فایدهاى ندارد، نمیشود، نمیرسیم؛ چهجورى ممکن است با اینهمه مخالفت، با اینهمه دشمنى»؛ این نقطهى مقابل آن شاخص دوّم است. شاخص دوّم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهاى بلند؛ تسلیم نشویم در مقابل فشارها. البتّه شما وقتىکه در یک راهى میروید که دشمنى بر سر آن راه هست، براى شما مانع ایجاد میکند؛ [امّا] این مانع بایستى مانع نشود از رفتن شما، از ادامهى حرکت شما؛ تسلیم فشارها نشویم، رضایت بهوضع موجود ندهیم، که اگر رضایت بهوضع موجود دادیم نتیجهاش عقبگرد است. بنده بارها تکرار کردهام؛ جوانها باید به سمت پیشرفت حرکت کنند؛ به سمت تحول مثبت حرکت کنند؛ اینکه ما به همان چیزى که داریم قانع بشویم- فرض کنید ما در زمینهى علمى به یک پیشرفتهایى رسیدهایم که البتّه مورد قبول همهى دنیا است؛ قبول دارند که ما پیشرفت کردهایم- اگر به همین اندازه قانع شدیم، عقب خواهیم ماند؛ عقب خواهیم رفت؛ نه، راه پیشرفت تمامشدنى نیست؛ باید رفت تا رسید به آرمانهاى بلند.1395/03/14
لینک ثابت
مسئلهى دوّمى که مسئلهى اساسى است، مسئلهى معاد است؛ قضیّهى معاد، قضیّهى محاسبه، قضیّهى تمام نشدن قضایا با زوال جسم، با مرگ. این خیلى مسئلهى مهمّى است؛ اینکه حساب و کتابى در کار است. ملّتى که این اعتقاد را داشته باشد و در برنامهى عملىاش این معنا باشد که « فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَه{ * وَ مَنـ یَعمَل مِثقـالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه»، این، تحول اساسى در زندگىِ [او] به وجود خواهد آورد.
یکى از آن مبانى اساسى و ارزشهاى اساسى عبارت است از اعتقاد به پیشرفت، اعتقاد به تحول، به تکامل، و تعامل با محیط، البتّه با پرهیز از انحرافها و خطاهایى که در این راه ممکن است وجود داشته باشد. تحول و تکامل؛ هم فقه ما، هم جامعهشناسى ما، هم علوم انسانى ما، هم سیاست ما، هم روشهاى گوناگون ما باید روزبهروز بهتر بشود، منتها به دست آدمهاى خبره، به دست آدمهاى وارد، به دست انسانهاى اهل تعمّق و کسانى که اهلیّت ایجاد راههاى نو را دارند؛ نیمهسوادها و آدمهاى ناوارد و مدّعى نمیتوانند کارى انجام بدهند. به این باید توجّه داشت؛ اینها همه یک صراطى است که چپ و راست دارد؛ از وسط جادّه باید حرکت کرد.1395/03/14
لینک ثابت