امروز مصادف است با سالگرد شهادت امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام). بین حركت امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) و بهطور كلی حركت عمومی ائمهی هدی (علیهمالسّلام)، بخصوص نُه امامی كه از بعد از حادثهی عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولیعصر (أرواحنا فداه) این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حركت بسیجیِ امروز ملت ما، رابطهای وجود دارد. وقتی شما به تاریخ اسلام نگاه میكنید، مقطعی را میبینید كه در آن، خلافت- یعنی حكومت مبتنی بر پایههای دین- تبدیل شده است به سلطنت، كه یكی از مقاطع بسیار خطرناك تاریخ اسلام است. البته بعضی از صحابهی بزرگ پیغمبر در همان اوقات، جامعهی اسلامی را از اینكه این حادثه پیش بیاید، برحذر میداشتند؛ اما پیش آمد. چرا پیش آمد و علل و عواملش چه بود و چه كسانی بودند؟ اینها فعلًا مورد بحث من نیست، ولی این حادثه اتفاق افتاد. نتیجهی این اتفاق این بود كه جامعهای كه بر اساس ارزشهای دینی و اسلامی و در جهت سعادت و صلاح انسان و انسانیت پدید آمده بود، مسیر خودش را به صورت فاحشی تغییر داد. وقتی از منبع و مركز حكومت یك جامعه، تقوا نتراود، صلاح و دین و معرفت و هدایت سرازیر نشود، بلكه بهعكس، از رأس قلهی جامعه، دنیاطلبی، اشرافیگری، مادهگرایی، شهوتپرستی صادر شود و بروز كند، معلوم است كه در یك چنین جامعهای، چه بر سر ارزشهای اصیل و والا خواهد آمد. و این اتفاق در یك برههای، سالها بعد از وفات نبیّ مكرّم اسلام، در تاریخ صدر اسلام پیش آمد. در چنین شرایطی، دلسوزان و مؤمنان صادق، چه وظیفهای دارند؟ در رأس همه، آن كسانی كه بیش از همه وظیفه دارند، امامان معصوم هستند؛ زیرا خدای متعال به آنها از علم خود، از روح خود، از هدایت خود، نصیب وافری داده است؛ آنها را عالم و معصوم و هدایتكننده و هدایتشونده قرار داده است. ائمهی ما در این دوران، وظیفهی خودشان دانستند كه در مقابل این انحراف عجیب بایستند. آنها مدتی با ایستادگیِ رویاروی و واضح سیاسی- مثل دوران امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) كه اثر خود را گذاشت- كار خود را كردند. آن كار، شعلهی اعتراضِ عمیقی را به وضعیت تازهی پدیدآمدهی انحرافی در جامعهی اسلامی برافروخت و بعد از آن، در دوران ائمهی بعدی، این كار با دشواری بسیار پیچیده و پُررنجی ادامه پیدا كرد. ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) وظیفهی خود میدانستند كه هم پایهی ارزشها و تفكر اسلامی را در ذهنیت جامعه مستحكم و عمیق نمایند و هم سعی كنند كه بنای آن سلطنت پدید آمده و بهناحق بر جای نبوت نشسته را منهدم و ویران كنند و یك بنای حقیقی و صحیحی به وجود بیاورند. ائمه (علیهمالسّلام)، این دو كار را میكردند. آنچه عرض میكنم، موضوع یك بحث بسیار طولانی و ریز است كه كتابها خواهد شد؛ این، یك تصویر اجمالیِ از دور است.
ائمه (علیهمالسّلام)، مبارزهی بسیار پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیری را میكردند؛ هم در زمینهی معنوی و فرهنگی؛ برای حفظ پایههای اعتقاد اسلامی و جلوگیری از انحرافی كه در جهت بنای حكومت سلطنتی ممكن بود به وجود بیاید، كه به وجود آمده بود؛ هم در جهت مبارزهی سیاسی. اوج این حركت در زمان امام صادق بود. نمیشود گفت در زمانهای دیگر، این حركت اوج نداشت؛ چرا، در زمان امام رضا (علیهالسّلام) و در زمانهای دیگر هم همینطور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق (علیهالسّلام) یك فرصت و فسحتی را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند كاری بكنند كه با پایههای معرفت اسلامیِ صحیح در جامعه، آنچنان مستحكم بشود كه تحریفها دیگر نتواند این پایهها را از بین ببرد. ایشان این كار را كرد، تا این زمینه بماند و در هر دورهیی از دورههای تاریخ، كسانی كه لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده كنند و نظام اسلامی و مبنای مبتنی بر ارزشهای اسلامی را به وجود بیاورند و این بنای رفیع را بسازند. این، كارِ امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است. آنچه كه ما امروز در عرصهی نظام جمهوری اسلامی با آن مواجه هستیم، شباهتی به این حركت عظیمِ عمیقِ نیازمند به صبر و حوصلهی ائمه (علیهمالسّلام) دارد؛ به همان اندازه هم تأثیرات عمیقی را دارد.1384/09/07
لینک ثابت