newspart/index2
مقاومت ملت ایران / مقاومت / استقامت ملت ایران/ ایستادگی ملت ایران
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مقاومت ملت ایران

مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه انصافاً از یک نظر، قله‌ى این خاندان است. ایشان از لحاظ علمى، شاگرد میرزا و اصحاب سامره است که چند سالى در آن‌جا زندگى کرده و برگشته و شاگرد پدرش - یعنى همان مکتبِ مرحوم شیخ محمدتقى، صاحب حاشیه - است که در اصفهان رواج پیدا کرد و مکتب علمى شد و علماى بزرگى را هم تربیت کرد.
از لحاظ فهم سیاسى هم بسیار مرد فهیم و جلوتر از زمان خودش بود؛ هم در قضیه‌ى مشروطه، انسان این مسأله را مشاهده مى‌کند، هم در قضیه‌ى رضاشاه. این حرکتى که ایشان در 1345 و 1346 شروع کرد که قم را پایگاه خودشان قرار داد و انتظاراتى را از رضاشاه مطرح کرد، کارهاى خیلى بزرگى است؛ منتها آن استبداد رضا خانى و سرنیزه و قلدرىِ رضاخانى نگذاشت این قضیه موج پیدا کند؛ والّا اگر یک مقدار آن فشار دیکتاتورى رضاخانى نبود، این قضیه در همه‌ى ایران موج پیدا مى‌کرد و شاید نتایج بسیار مهمى را انسان مى‌توانست حدس بزند که بر آن مترتب مى‌شد؛ لیکن نگذاشتند، بعد هم که به شهادت و مسموم کردن ایشان منتهى شد. بنابراین، از لحاظ فهم سیاسى هم ایشان خیلى مهم بوده است.
نکته‌ى دیگرى که در مورد ایشان هست، روشن‌بینى و روشنفکرى است. ببینید این مبارزاتى که با فرنگى‌ها و با خارجى‌ها و با نفوذ اجانب در کشور از طرف علما انجام گرفته، که یک نمونه‌اش خودِ میرزاى شیرازى است، یک نمونه‌اش دو طرف مشروطیت هستند در نجف؛ یعنى هم آسید محمدکاظم، هم آخوند ملاکاظم خراسانى، که هر دوى اینها مخالف حضور بیگانه بودند؛ هم آن که با مشروطیت مخالفت مى‌کرد، از حضور بیگانه مى‌ترسید؛ هم ایشان که مشروطه مى‌خواست، آن روح آزادى‌خواهى‌اش همراه با بیگانه‌ستیزى بود، و چه مرحوم آسیدعبدالحسین لارى، چه مرحوم آسیدعبداللَّه بلادى در بوشهر - که او هم داستان‌هاى مفصلى دارد - و چه مرحوم خیابانى و دیگرانى که در سرتاسر کشور در آن برهه بودند، منشأ مخالفت همه‌ى آنها با خارجى‌ها بود؛ یعنى صورت قضیه این بود که کفر در مقابل اسلام است؛ چون خارجى، کافر بود؛ فرنگى، کافر بود و نمى‌خواستند کفر بیاید. صورت این قضیه، صرفاً یک جنگ مذهبى را نشان مى‌دهد؛ اما وقتى انسان کاوش مى‌کند، مى‌بیند در اغلب اینها، بخصوص در قضیه‌ى مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه، مسأله فقط یک جنگ مذهبى نیست؛ یعنى دعواى این نیست که مسیحى‌ها مى‌خواهند بیایند غلبه پیدا کنند؛ مسیحى‌ها که در خودِ اصفهان با آنها داشتند زندگى مى‌کردند؛ ارامنه‌ى اصفهان همیشه بودند و با هم زندگى مى‌کردند و مشکلى هم نداشتند؛ پس دعوا، دعواى مذهبى نبود، بلکه دعوا، سر همان چیزى است که ما امروز از مسأله‌ى استقلال مى‌فهمیم؛ یعنى سلطه‌ى اقتصادى، سلطه‌ى فرهنگى، سلطه‌ى سیاسى، سلطه‌ى اجتماعى و نفوذ ویران‌کننده و خانه‌براندازى که غرب در دنیا داشته - آن دوره، دوره‌یى بود که غرب با نشاط و با سرزندگى داشت مى‌آمد و حالت تهاجمى داشت - اینها این را مى‌دیدند؛ این را مى‌فهمیدند. مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه از آن شرکتى که احداث مى‌کند، از آن حرفهایى که مى‌زند، از همان گفتگوهایى که در کتاب «مسافر و مقیم» مطرح مى‌کند - متأسفانه فرصت نشد که من درست آن کتاب را نگاه کنم؛ فقط بخش‌هایى از آن را خواندم - نشان مى‌دهد که مرد بسیار روشن‌بین، بسیار آگاه و متوجه به ابعاد سلطه‌ى بیگانه است. اگر دولت انگلیس استعمارگر، اسلام را هم آورده بود و بنا بود همین کارها را بکند، ظاهراً در موضع ایشان تغییرى پیدا نمى‌شد؛ فرقى نبود بین این‌که مسیحى باشد یا مسلمان باشد. استعمارگرى و سلطه‌ى فرهنگى و نفوذ در ارکان حیات مدنى کشور بود که این بزرگان را حساس مى‌کرد و وادار مى‌کرد به این‌که مقابله کنند و مقاومت کنند.
با رضاشاه هم که مقابله کردند، براى همین مسأله بود. درست است که مبارزات مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه در دو بخش تقسیم مى‌شود: بخشِ مقابله‌ى با خارجى؛ و بخشِ مبارزه‌ى با استبداد. این دو بخش، کاملاً در زندگى ایشان و در مبارزات ایشان محسوس و قابل تفکیک است؛ لیکن با رضاخان هم که ایشان مبارزه مى‌کند، گویى برایش کاملاً روشن است که رضاخان پیش‌کرده‌ى همان خارجى است، که آمده. این، همان چیزى است که براى نسل امروز ما، جزو واضحات است؛ اما آن روز این قضیه جزو واضحات نبود؛ روشن نبود. آن روز حتّى کسانى با شعارهاى رضاشاه جذب مى‌شدند و حرف او را باور مى‌کردند! من در یکى از همین نوشته‌ها - که انسان دلش نمى‌آید از بعضى‌ها که آدمهاى خوبى هم بودند، اسم بیاورد - تعبیرى دیدم که تعبیرِ ستایش‌آمیزى از رضاشاه بود! البته اسم نیاورده بود، اما پیدا بود که مقصودش رضاشاه است. اینها کسانى بودند که قطعاً رضاشاه مى‌خواست ریشه‌ى آنها را بِکند، و کند؛ اما از این قبیل تصورات و توهمات و اشتباهات وجود داشت؛ ولى براى ما، امروز روشن است. انسان احساس مى‌کند که مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه، آن روز مى‌فهمید که مبارزه‌ى با رضاشاه، فقط مبارزه‌ى با نظام اجبارى و کلاه فرنگى نیست؛ بحثِ این است که یک آدمى بر سر کار آورده شده و بَرکشیده شده، براى این‌که اهداف انگلیس را در ایران پیاده کند. او این را حس مى‌کرد و مى‌خواست با آن مقابله کند؛ منتها براى مقابله‌اش شعار پیدا مى‌کند؛ مثل همین شعارِ مقابله با نظام اجبارى و همین چیزهایى که ایشان وقت آمدن به قم مطرح کرده بودند. همه این‌طور نبودند. مثلاً مرحوم میرزا صادق آقا - که البته شما سید صادق آقا نوشته‌اید، که غلط است؛ چون ایشان سید نبوده - که من ایشان را از روى آثارش تا حدود زیادى مى‌شناسم، این‌گونه نبوده؛ انسان این را حس نمى‌کند که او با این نگاه متجدد و روشن‌بینانه قضایا را نگاه مى‌کرده؛ اما در مرحوم حاج‌آقا نوراللَّه، نه؛ این کاملاً محسوس است که عمیق و نافذ فکر مى‌کرده است.1384/05/15

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی