newspart/index2
روشنفکری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
روشنفکری

شما نگاه کنید که در سرتاسر کشور، چه کسانی انجمن‏های ملی را می‏گرداندند؟ درست است که در تکوین مشروطیت، هم جریان روحانیت و هم جریان روشن‏فکری، هر دو، دخیل بودند- این را نمی‏شود انکار کرد و این مقدماتِ همان چیزی بود که بعد اسمش شد مشروطیت، و اول، عدالت‏طلبی و قانون‏گرایی و قانون‏طلبی بود- اما در عمل، آن کسانی که وارد میدان شدند و حقیقتاً بارهای سنگین مثل همین انجمن‏های ملی- نه بارهای نان و آب‏دار مثل نمایندگی مجلس از تهران و وزارت- را به دوش گرفتند، چه کسانی بودند؟ شما اگر به جاهایی که انجمن فعالیت داشته نگاه کنید، خواهید دید که در رأس انجمن، یک یا دو یا سه روحانی بوده‏اند.
این قضیه در مشهد بود؛ کمااینکه در تبریز، در اصفهان، در شیراز و در لار هم همین‏طور بود. بنابراین، می‏بینید که این شخصیت‏های روحانی بودند که وارد میدان شدند. ما یک نمونه‏ی دیگر آن را در کمیته‏های بعد از انقلاب می‏بینیم. این کار، نان و آبی نداشت؛ خطرِ کشته شدن و ترور شدن و متهم شدن هم داشت؛ اما اگر روحانیون نبودند، کمیته‏ها را اداره نمی‏کردند، به مساجد نمی‏آمدند، افراد مسلح و سلاح‏ها را جمع نمی‏کردند و تا چند ماه، همه‏ی‏ وظایف یک دولت را به‏قدر مقدور خودشان انجام نمی‏دادند، چه کسی می‏خواست این کار را بکند؟ ما هیچ‏کس را نداشتیم؛ نه روشن‏فکرها این ظرفیت را داشتند، نه این همت را به خرج می‏دادند و نه هرگز این خطرپذیری را مجموعه‏ی روشن‏فکری، حقاً و انصافاً از خودش نشان داده است. به‏هرحال، به روحانیت ظلم شده است. یک‏قدری شما روی این مسئله تکیه کنید.1384/05/15

لینک ثابت
روشنفکری

مرحوم حاج آقا نور اللّه انصافاً از یک نظر، قله‏ی این خاندان است. ایشان از لحاظ علمی، شاگرد میرزا و اصحاب سامره است که چند سالی در آنجا زندگی کرده و برگشته و شاگرد پدرش- یعنی همان مکتبِ مرحوم شیخ محمد تقی، صاحب حاشیه- است که در اصفهان رواج پیدا کرد و مکتب علمی شد و علمای بزرگی را هم تربیت کرد.
از لحاظ فهم سیاسی هم بسیار مرد فهیم و جلوتر از زمان خودش بود؛ هم در قضیه‏ی مشروطه، انسان این مسئله را مشاهده می‏کند، هم در قضیه‏ی رضا شاه. این حرکتی که ایشان در 1345 و 1346 شروع کرد که قم را پایگاه خودشان قرار داد و انتظاراتی را از رضا شاه مطرح کرد، کارهای خیلی بزرگی است؛ منتها آن استبداد رضاخانی و سرنیزه و قلدریِ رضاخانی نگذاشت این قضیه موج پیدا کند؛ و الّا اگر یک مقدار آن فشار دیکتاتوری رضاخانی نبود، این قضیه در همه‏ی ایران موج پیدا می‏کرد و شاید نتایج بسیار مهمی را انسان می‏توانست حدس بزند که بر آن مترتب می‏شد؛ لیکن نگذاشتند، بعد هم که به شهادت و مسموم کردن ایشان منتهی شد. بنابراین، از لحاظ فهم سیاسی هم ایشان خیلی مهم بوده است.
نکته‏ی دیگری که در مورد ایشان هست، روشن‏بینی و روشن‏فکری است. ببینید این مبارزاتی که با فرنگی‏ها و با خارجی‏ها و با نفوذ اجانب در کشور از طرف علما انجام گرفته، که یک نمونه‏اش خودِ میرزای شیرازی است، یک نمونه‏اش دو طرف مشروطیت هستند در نجف؛ یعنی هم آسید محمد کاظم، هم آخوند ملّا کاظم خراسانی، که هر دوی این‏ها مخالف حضور بیگانه بودند.1384/05/15

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی