newspart/index2
روشنفکری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
روشنفکری

قبل از انقلاب وقتی ما با جوانهای مؤمن دانشجو مواجه می‏شدیم- که آن وقت با ما در ارتباط بودند، مسجد ما می‏آمدند، خانه‏ی ما می‏آمدند و در مجامع ما شرکت می‏کردند- می‏دیدیم به برکت روشن‏فکریِ نو و پیشرفته‏ی اسلامی، در محیط دانشگاه حرف برتر را این‏ها می‏زنند. فعالان چپِ آن روز در مواجهه‏ی با این‏ها می‏ماندند؛ این یک واقعیت بود. می‏دانید که آن روز تفکرات چپ و مارکسیستی به شکل ملایم‏ترش در محیطهایی مثل کشور ما به عنوان حرفهای نو ترویج می‏شد. البته نو هم نبود، اما به عنوان حرف نو ترویج می‏شد. به دانشگاه‏ها می‏آمدند و ماتریالیسم دیالکتیک و دیگر بحث‏های مارکسیستی را برای بچه‏ها شرح می‏دادند. بچه‏های مذهبی که ریشه‏ی فکرشان در پایه‏های قرآنی و تفسیری مستحکم شده بود، در دانشگاه‏ها مثل سدی در مقابل این‏ها بودند و مثل فولادی در دل حصار این‏ها نفوذ می‏کردند. این هم از میدان‏های چالش‏برانگیز ماست. پس در این چالش‏ها، چالش دانایی و علمی هست؛ چالش تولید فکر هست؛ چالش سازندگی و خدمت‏رسانی به مردم هست؛ چالش دفاع سیاسی هست؛ چالش تهاجم سیاسی هست؛ چالش دفاع نظامی هست. در این صحنه‏های متنوع چه کسی می‏تواند وارد شود؟ اگر کسی وارد این صحنه‏ها شد، پس فرزانه و کارآمد و توانا و پیشرفته است.

من چند سال قبل در یکی از دانشگاه‏ها گفتم روشن‏فکری در ایران بیمار متولد شد. اگر شما به تاریخچه‏ی روشن‏فکری نگاه کنید، این را تصدیق خواهید کرد. اصلًا روشن‏فکری در کشور ما از اول بیمار و وابسته به بیگانه متولد شد. الآن هم عرض می‏کنم که مفهوم تجدد نیز در کشور ما بیمار و معیوب و معلول متولد شد. تجدد در کشور ما به چه معنا بود؟ اینکه عرض می‏کنم، مربوط به اواخر دوران قاجار است؛ بعد در دوره‏ی رضا خان و بقیه‏ی دوره‏ی پهلوی هم اوج حرکتی بود که الآن دارم می‏گویم. در قاموس متجددین کشور ما «تجدد» به معنای تقلید از غرب بود. تقلید یعنی چه؟ یعنی شما بروید لباس کهنه‏ی کسی را بخرید و در روز عید به عنوان لباس نو تنتان کنید. تفکرات قرن نوزدهمیِ فرانسه و انگلیس و بقیه‏ی مناطق اروپا وارد ایران شد. صد سال از بروز این تفکرات گذشته بود، اشکالات و خدشه‏ها و نسخ‏ها و ردهای فراوانی هم بر آن وارد شده بود؛ تازه آقایان متجدد ایرانی، آن روز رفتند سراغ همان تفکرات، همان روش‏ها و حتّی همان منش‏های شخصیتیِ ظاهری؛ یعنی لباس پوشیدن، ریش گذاشتن، سبیل گذاشتن و زلف گذاشتن. داگلاسْ نامی در یک گوشه‏ی فرنگ پیدا شده بود و سبیلش را به شکل خاصی اصلاح کرده بود؛ در ایران این سبیل شد مُد! زمان جوانی ما بیتل‏ها خط ریش کج می‏گذاشتند؛ جوانهای ما بعد از آنکه سالها از بروز چنین پدیده‏ای گذشته بود، از آن‏ها تقلید می‏کردند! این، تجدد است؟! این، قهقرا رفتن و عقبگرد است؛ اینکه تجدد نیست.1384/03/05

لینک ثابت
روشنفکری

کسانی که معتقد به نظام و قانون اساسی نیستند و دلشان برای بیگانگان و نفوذ آن‏ها پر می‏زند و منتظر آمدن بیگانگان هستند، درصد بسیار کمی‏اند. خیلی‏ها ممکن است پای صندوق‏ها نیایند؛ به‏خاطر اینکه حوصله‏اش را ندارند، وقتش را ندارند، درست اهمیت قضیه را نمی‏دانند، متوجه تأثیر رأی خودشان نیستند یا به کسی که به او اطمینان و اعتماد کنند، نرسیده‏اند؛ یا کسی را هم که شناخته‏اند، نپسندیده‏اند؛ لذا نمی‏آیند. تلاش شما باید این باشد که مشارکت را به معنای حقیقی کلمه حد اکثری کنید. شما دانشجویید، فرزانه‏اید، روشن‏فکرید و معیارها را هم می‏دانید؛ بنابراین نگاه کنید ببینید با معیارهای جمهوری اسلامی، در میان نامزدهای انتخاباتی چه کسی کفایت و نشاط و توانایی لازم را دارد و می‏تواند وارد این میدان شود و با چالش‏های گوناگون دست و پنجه نرم کند و تحت تأثیر دشمن نیست و دشمن از آمدن او خوشحال نمی‏شود.1384/03/05
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی