ملت ایران با انقلابِ خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دو قطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آنطور معارضه داشتند، در مقابلهی با این طرحِ نو با هم همدست شدند. پس معلوم میشود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید میکرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرتطلبی و سلطهطلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی اینکه در دنیا یک امپراتوریِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آنها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطهی بین این دو قطب، رابطهی سلطه است؛ سلطهگر و سلطهپذیر. او سلطهگری میکند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفتشان، یا منابعشان، یا موقعیت سوقالجیشیشان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطهپذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین میشود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سومِ بهاصطلاحِ رایج؛ یعنی کشورهای عقبافتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم میکردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ اینها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همهی امور حرف آنها را گوش میکردند؛ نه، در برخی از امور اختلافنظر هم داشتند، اما خواستهی آنها را برآورده میکردند. آنها میگفتند قرارداد نفت اینطوری باشد، اینها قبول میکردند؛ در اپک آنطوری تصمیم بگیرید، اینها میگفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم اینگونه عمل کنید، اینها میگفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه اینگونه عمل کنید، اینها میگفتند چشم؛ موضعگیریتان در سازمان ملل اینطوری باشد، اینها میگفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها میشدند و میگفتند دولتِ آنطوری بهکار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور بهوجود بیاورید، اینها هم میگفتند چشم.1383/08/06
لینک ثابت