جلسه امروز شما که ترکیبی از قشر معلّم و کارگر است، هر سال برای من یک مجلس مغتنم به حساب میآید. ترکیب هم ترکیب متناسبی است؛ ممکن است در نگاه اوّل به چشم نیاید، اما این دو عنصر کاملاً با هم ارتباط دارند. بنای مدنیّت و زندگی انسان بر استفاده از منابع طبیعی و انسانی است. اگر منابع طبیعی باشد، اما منابع انسانی نباشد و یا رشد نیافته باشد، مثل این است که چیزی در دست نیست. به کشورهای عقب افتاده آسیا و آفریقا در دوران تسلّط استعمار نگاه کنید! اینها منابع طبیعی داشتند؛ اما فرصت تربیت منابع انسانی پیدا نکرده بودند. از آن طرفِ مرزهایشان، از راههای دور، آدمهای زرنگ، حیلهگر و بیانصاف سر اینها ریختند و منابع طبیعیشان را غارت کردند و آنها را به کار زندگی خودشان زدند و قدرت خود را روزبهروز افزایش دادند. اگر منابع انسانی باشد، اما منابع طبیعی نباشد، باز هم یک جای کار لنگ است. کشوری که تولید ندارد، خودش سازنده و پرورنده نیست؛ دسترنج خود را مصرف نمیکند و همیشه متّکی به دیگران، تابع دیگران و در نتیجه مطیع دیگران خواهد بود. این هم بلای دیگری است که مستبّدان و حامیان بینالمللیشان بر سر کشورهای استبداد زده دوره قبل و امروز در برخی از نقاط عالم آوردهاند. چشم به دروازهها بدوزند تا از آن طرفِ مرزها برای آنها همه چیز بیاورند؛ افتخار هم بکنند کهپول میدهند و خارجیها برای آنها کار میکنند و اجناسشان را برای آنها میفرستند! این افتخار کردن را من از یکی از متنفّذان رژیم طاغوت شنیدم. منطق را ببینید؛ چقدر کودکانه و ابلهانه است! همین میشود که یک کشور برای نان و گوشت و اوّلیات زندگی و لباس و مصارف زندگی باید به تولیدکننده خارجی چشم بدوزد؛ چون خود در صدد تربیت نیروی انسانی ماهر برنیامده است؛ به تن خود زحمت نداده است و کارگر و معلّم را قدر ندانسته است.
بنابراین منابع طبیعی و منابع انسانی دو سرمایه اصلی انسان هستند. کارگر منابع طبیعی را مورد بهرهوری قرار میدهد و قابل استفاده میکند؛ معلّم هم منابع انسانی را استخراج میکند، رشد میدهد و مورد بهره برداری جامعه قرار میدهد. این دو، رکن اساسی جامعهاند. مهم هم این است که هم دو قشر معلّم و کارگر، هم بخصوص مسؤولان دولتی و هم آحاد مردم این ارزش والا را بشناسند و به آن به چشم تکریم نگاه کنند و بفهمند کارگر و تولید کننده یعنی چه؛ بفهمند کسی که آهنپاره را تبدیل به یک کالای زیبا و مورد استفاده میکند، چه ارزشی دارد. معلّم را بشناسند و بدانند کسی که کودک ساده هیچ ندان را به یک انسان آگاه و یک چشمه جوشانِ ابتکار، استعداد، نقشه و طرح در همه مسائل زندگی تبدیل میکند و این مادّه خام را به اینجا رسانده است، اجر و قربش کجاست؛ این را همه بفهمند.1382/02/10
لینک ثابت