امروز در بخش قدرتمندی از جهان یک انگیزهی قوی وجود دارد که متوجه فتح و تسخیر همهی امکانات جهانی و روی زمین است. وجود ابرقدرتها همیشه به همین معنا بوده است. انحصار ابرقدرتی در یک ابرقدرت، به طور طبیعی این گرایش را شدیدتر و بیشتر میکند. مجموعهی دستگاههای اقتصادی و کانونها و بنگاههای فعال در شکل دادن اقتصاد کشورها و اقتصاد جهان که به دنبال افزایش ثروت و کسب ثروت هستند، کارشان به طور طبیعی این را ایجاب میکند و دنبال آن، حالت تسخیرطلبی وجود دارد و امروز اظهار هم میشود و چیزی نیست که مکتوم بماند. اینکه قدرتهای سلطهگر در دنیا درصدد هستند که منافع خود را در هر نقطهای از دنیا تأمین کنند، چیزی نیست که کسی امروز آن را کتمان کند و پوشیده بدارد. منافعی که بناست تأمین شود و مربوط به فلان ابرقدرت است - البته نمیخواهم فقط امریکا را بگویم؛ امریکا برترین و پرتوقعترینشان است؛ مجموعهای هستند که امریکا در رأس آنها قرار گرفته است - منافعی نیست که با منافع کشورها و ملتها و صاحبان سرزمینها تضاد نداشته باشد؛ چنین قیدی برای آن ذکر نکردهاند؛ میگویند منافع ما. این منافع اگر با منافع فلان ملت یا فلان کشور یا فلان منطقه در تضاد بود چه؟ آنها نمیگویند اگر در تضاد بود، ما در این صورت از منافع خود چشم میپوشیم؛ نه. منافع، منافع است؛ آن را میخواهند.
امروز در دنیا لازمهی این طلب استکباری - که واقعا جای کلمهی استکبار همین جاست - این شده است که حرکت تند پرشتابی برای تسخیر زمینههای متعدد - که عمدهاش سه زمینه است: اقتصاد، سیاست و فرهنگ - از بالا آغاز شود؛ مثل سیل بنیانکنی که به سمت دامنه میآید. این سیل سرازیر شده؛ مربوط به امسال و پارسال هم نیست. منتها بر حسب شرایط گوناگون عالم تشدید میشود. بعضی معتقدند در مقابل این سیل چارهای جز تسلیم نیست! امروز انسان این را مشاهده میکند. بعضیها در سطح کشورهای در حال توسعه یا به تعبیر دیگر جهان سوم - کشورهایی که در قله قرار ندارند، در دامنههای پایین قرار دارند - صریحا میگویند چارهای نیست، باید غرق و هضم و همشکل شد. بعضیها هم صریحا این را نمیگویند، اما عملا این طور رفتار میکنند. آیا واقعا واقعیت همینطور است؟ یعنی امروز در مقابل سیلی که برای قبضه کردن همهی منابع و تلاشهای اقتصادی عالم از یک نقطهی خاص شروع شده است، هیچ مقاومتی نمیشود کرد؟ آیا در مقابل سیلی که سرازیر شده و همتش این است که هویت سیاسی کشورها را به یک هویت جمعی - که در رأس آن، مراکز اقتدار بینالمللی هستند - تبدیل کند، واقعا نمیشود مقاومت کرد؟ آیا باید در هاضمهی افزونطلب و قناعتناپذیر فرهنگ سلطهگر هضم شد؟ آیا واقعا سرنوشت بشریت این است؟ بعضی اینطور تصور میکنند.1381/03/07
لینک ثابت