عنصر پنجم، گسترش موج بیداری اسلامی در دنیاست. اینکه متظاهرانه بگویند ما اسلام را قبول داریم، بنیادگرایی را قبول نداریم، این ناشی از همان سطحینگری و تحلیلهای ناشیانهای است که اینها غالباً از دنیای اسلام داشتند و چوبش را هم خوردهاند. امروز موج بیداری اسلامی یک واقعیت جدّی و یک حقیقت غیرقابل انکار است. امروز مسلمانها احساس میکنند که میتوانند در دنیا، در وضعیت بشر، در سرنوشت خود، اثرگذار باشند. وقتی این احساس در ملتها به یک نقطهی معیّنی برسد، تبلور و تجسّم خواهد یافت و تبدیل به واقعیتها خواهد شد. این را میدانند و از این نگرانند. یک نمونهاش همین حادثهی بسیار بیسابقهی انتفاضهی فلسطین است. شوخی است؟! مردمی بدون سلاح، بدون امکانات، در مقابل یکی از مجهّزترین قدرتهای این منطقه، بدون هیچ قید و شرطی مورد کشتار و قتلعام و فشارهای گوناگون جسمی و روحی و اقتصادی قرار میگیرند؛ درعینحال ایستادهاند و هفده ماه است که این انتفاضه را ادامه میدهند. با کدام تحلیل عادی و معمولی و سیاسی میشود این را تحلیل کرد؟ چرا ایستادهاند؟ چرا تسلیم نمیشوند؟ چرا دشمن با همهی فشارش نمیتواند این ملتِ بهجانآمدهی فلسطین را به زانو درآورد؟ این ملت کوچک و محدود و محاصره شده را، که از هیچ جا به اینها کمکی نمیرسد. آن انگیزه و چشمهی جوشانی که در دلهای اینها وجود دارد که نمیگذارد اینها خسته شوند، کدام است؟ از کجا سرچشمه گرفته؟ آن عاملی که مادر فلسطینی را وادار میکند که فرزند خودش را ببوسد و برای کشته شدن بفرستد و بعد بگوید اگر صد تا بچه هم داشتم آنها را میفرستادم، این عامل چیست؟ این عامل، عامل بسیار مهمی است. این چه عاملی است که در محاسبات سیاسی، در گفتگوها، در مذاکرات دیپلماتیک و در معادلات کمپانیها نمیگنجد؟ اینها میبینند این را و از آن بهشدّت واهمه دارند. دنبال خشک کردن آن سرچشمهاند؛ دنبال نابود کردن آن عامل برانگیزاننده و به وجود آورندهاند.1380/12/27
لینک ثابت