اتّفاق دیگری که در حال رخ دادن است- که آن هم عمدتاً به دست آمریکاییها و بعضی همکارانشان است- این است که تمدّن غرب، حقیقت و هویّت خود را نشان میدهد و تجربهای برای بشریّت به وجود میآورد. جنگها تمام میشوند، اما تجربهها میمانند. حوادث بزرگ، برای ملتها درس دارند. این درس در سینه و حافظهی زوالناپذیر بشریّت خواهد ماند که تمدّنی با این زرق و برق و با این همه ادّعا، اینطور در بوتهی امتحان، ناموفّق از آب درآمد. در کاری که اینها میکنند، جنگافروزی و ظلم و بیعدالتی و غرور و سرمستی و رفتارهای غیر خردمندانه وجود دارد. به راه انداختن جنگ، تهدید کردن صلح، کشتن مردم بیدفاع، مصرف کردن سرمایههای زیاد برای آتشافروزی، آن هم به یک بهانهی غیر قابل اعتماد؛ اینها تجربههای یک تمدّن است. این را شما تطبیق کنید با تمدّن اسلامی که وقتی در زمان خلفای راشدین، مسلمانها مناطق غرب دنیای اسلام- یعنی مناطق روم و سوریّهی فعلی- را فتح کردند، با یهودی و مسیحیشان چنان رفتاری کردند که بسیاری از آنها به خاطر رفتار مسلمانان به اسلام گرویدند. در همین کشور ما، ایران، بسیاری از مردم بدون مقاومت تسلیم شدند؛ چون مروّت و رحمت و مدارای مسلمانها را با دشمنان مشاهده کردند؛ بنابراین خودشان آمدند مسلمان شدند. در روم- آنچنان که در تاریخ نوشته شده است- وقتی مسلمانها آمدند، یهودیها گفتند: «و التّوراة»؛ قسم به تورات، ما در طول زندگی خود، مثل امروز، روز خوشی را ندیده بودیم. حکومت مسیحی بود و بر آنها ستم روا میداشت؛ وقتی اسلام آمد، عطوفت اسلامی را احساس کردند. اینهاست که در تاریخ میماند؛ اینهاست که جهتگیریِ تاریخ را مشخص میکند؛ اینهاست که ماندگاریِ یک فکر و تمدّن و فرهنگ را تضمین میکند.1380/07/23
لینک ثابت