اقتدار ملی، هم زمینهی نظامی دارد، هم زمینهی اقتصادی دارد، هم زمینهی سیاسی دارد، هم زمینهی سازمانی دارد. در همهی زمینهها مسئولان میتوانند کاری کنند که ملت احساس اقتدار کند. وقتیکه دشمنی به مرز حمله میکند، اگر مسئولانِ دفاع از مرزها وظیفهی خودشان را خوب به انجام رسانند، ملت احساس اقتدار میکند. هنگامی که سیاستمداران زورگوی جهانی با انواع بازیهای سیاسی خواستند بر کشور و ملتی چیزی را تحمیل کنند، اگر دستگاه سیاسی آن کشور توانست هوشیارانه و مدبّرانه تحمیل دشمن را پس بزند، ملت احساس اقتدار میکند. وقتیکه همهی سرمایهاندوزان بینالمللی سعی میکنند یک ملت و یک کشور را در چنبرهی اختاپوس اقتصادیِ خودشان درآورند و با نامهای فریبنده و بهناحق، منابع یک ملت را جذب کنند، اگر مسئولان اقتصادی کشور توانستند با تدبیر و هوشیاری و با سرعت عمل متناسب، تدابیر لازم را پیش گیرند و مانع از نفوذ پنجهی دشمن در اقتصاد کشور شوند و اقتصاد ملی را شکوفا کنند، ملت احساس اقتدار میکند. اقتدار ملی یک مفهوم و مقولهی کاملًا پیچیده و مرکّب است که نه به معنای نظامیگری است و نه نظامیگری نبودن آن باید بهانهای برای منزوی کردن کار نظامی شود. نظامیان هم به نوبهی خود در اقتدار ملی شریکند. در یک مجموعهی نظامی، اقتدار ملی با کارایی نظامی و رشد خُلقیّات جوانمردانه در آنها، خود را نشان میدهد.1380/01/28
لینک ثابت