برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکنتر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتّکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که میخواهند با قدرت متمرکز، همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه میکنند. در نقطه مقابلش، سعی میکنند با راهها و شیوههای مختلف، افکار و باورها و جهتگیریهایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونهای بیندیشد که آنها میخواهند. وقتی آنطور اندیشید، آنگونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئوریسازی استعماری. این کار را از اوّلِ انقلاب در ایران کردهاند و امروز هم میکنند. در جاهای دیگر دنیا هم انجام دادهاند؛ مخصوص این دوران هم نیست.
در قرن نوزدهم، انگلیسیها جنگها و لشکرکشیهای استعماری را شروع کردند. آنها به آفریقا و آسیا و هند و جاهای دیگر میرفتند و کشورها را تصرف میکردند و انسانها را به بردگی میگرفتند. امروز دهها میلیون سیاهپوست امریکایی که در آن شرایط زندگی میکنند، از اولاد همان بردگانی هستند که همین آقاهای متمدّن قرن نوزدهم، آنها را از آفریقا و از میان خانوادهها و از آغوش پدران و مادرانشان بیرون کشیدند و برای کارگری و مزدوری و نوکری به آنجا بردند. این کارها جنایتهای آشکار بود. برای اینکه بتوانند این کارهای خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همه قوانین بشری را به گونهای توجیه کنند، برایش تئوریهای به اصطلاح روشنفکری و روشنفکرپسند درست میکردند. خود نام «استعمار» یکی از همین تئوریهاست؛ یعنی برای آبادی این مناطق میرویم! عیناً همین مطلب امروز در دنیا وجود دارد. کسانی که میخواهند بر روی زندگی و منابع انسانی ملتها کار کنند و از آن بهرهبرداری نمایند، یکی از کارهایشان تئوریسازی برای ملتهاست1379/12/09
لینک ثابت