newspart/index2
روشنفکری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
روشنفکری

حضور در جمع شما جوانان عزیز؛ جوانانی که بدون هیچ مبالغه و اغراقی، باید بگویم ستارگان درخشانی هستید که آسمان آینده‏ی این کشور را نورباران کرده‏اید، بسیار شیرین و زیباست. امیدوارم هرکدام از شما در طول دهها سالی که إن شاء اللّه در این دنیا و در این کشور و در میان مردمتان زندگی موفّقی خواهید داشت، بتوانید همچنان نورانی‏تر، به دلها و جانهای مردم خوب این کشور مدد برسانید. برای یک مجموعه‏ی جوان، انسان نمی‏تواند هیچ آمیزه‏ای را زیباتر از آمیزه‏ی علم و معرفت و تحقیق و روشن‏فکری و دین و احساسات معنوی و شور دینی و انقلابی فرض کند.1379/12/09
لینک ثابت
روشنفکری

انقلاب هم به دانشگاه خدمات بزرگی کرد. به نظر من بزرگترین خدمت انقلاب به دانشگاه دو چیز بود: یکی اینکه احساس هویّت مستقل ملی را به دانشگاه داد و دانشگاه را از رو به بیگانه داشتن و مجذوب و مبهوت بیگانه بودن و منفعل در مقابل بیگانه بودن نجات داد. قبل از انقلاب این‏گونه بود. دوم اینکه دانشگاه را با مردم آشتی داد. دانشگاهِ قبل از انقلاب، یک جزیره‏ی تک‏افتاده در میان اقیانوس خروشان مردم بود. از عناصر استثنائیِ استاد و دانشجوی مؤمن و متعهّد و خوب که بگذریم، در آن موقع محیط غالب دانشگاه این‏گونه بود که اگر شما به دانشگاه وارد می‏شدید، باید به فرهنگ عمومی، به ایمان عمومی، به باورهای عمومی و به دل‏بستگیهای مردمی پشت می‏کردید. محیط دانشگاه برای اکثریت بزرگی از استاد و دانشجو، محیط دغدغه‏های صرفاً شخصی بود. غیر از عدّه‏ای که سیاسی و مبارز بودند، دغدغه‏ی سایر افراد، دغدغه‏های شخصی بود. دغدغه‏های اجتماعی نداشتند و دردهای جامعه‏ی خودشان را حس نمی‏کردند. مهم‏ترین آرزو برای یک دانشجو در آن هنگام این بود که بتواند وسیله‏ای به دست آورد و خودش را به خارج از مرزها برساند. دانشگاه مجذوب غرب بود و نمی‏خواست نوآوری کند. نه اینکه استاد و دانشجو میل به این معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، این فرهنگ نبود. فرهنگ وابستگی بود که رژیم شاه هم آن را به شدّت‏ ترویج می‏کرد. کسانی هم که در داخل دانشگاه داعیه‏ی روشن‏فکری داشتند، روشن‏فکران مردمی نبودند؛ روشن‏فکرهای کافه‏ای و بریده‏ی از مردم بودند! بسیاری از آن‏ها بعد از انقلاب رفتند و امروز در کشورهای اروپایی بازهم کافه‏ای‏اند و بیشترین محیطشان، محیط کافه‏هاست! دانشگاه چنین وضعی داشت. انقلاب، دانشگاه را از این دو آفت بزرگ نجات داد؛ دانشگاه را خوداندیش، مستقل، دارای اعتماد به نفس، دارای قدرت تولید تولید فکر و تولید علم مرتبط با قشرهای مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمی و متّصل به دل‏بستگیها و عشقها و جاذبه‏های موجود میان مردم قرار داد. این اهمیت بسیار زیادی دارد.1379/12/09
لینک ثابت
روشنفکری

امروز تئوریسین‏ها و تبلیغاتچی‏های غربی در صددند خطّ ارتجاع به غرب خط برگشتِ به همان تحمیل‏پذیری غربی را دوباره برگردانند. البته همان‏طور که گفتم، تحت عنوان یک تئوری شبه روشن‏فکرانه؛ به عنوان یک حرف نو؛ تئوری جهانی شدن و تئوری تغییر گفتمان. می‏گویند دانشجوی این دوره دیگر نمی‏تواند دانشجوی دوران ضدّ استعماری باشد. می‏گویند دوران ضدّیت با استعمار و استکبار و مرگ بر استکبار گفتن، گذشته است؛ دوران عدالت‏خواهی و مبارزه‏ی با سرمایه‏داری سرآمده است؛ دوران آرمان‏خواهی و تبرّی و تولّای سیاسی تمام شده است؛ گفتمان جدید دانشجویی عبارت است از گفتمان جهانی، جهانی شدن، گفتمان واقع‏بینی، گفتمان پیوستن به نظم نوین جهانی؛ یعنی سیاهی لشکر امریکا شدن! این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش امریکایی شدن است. معنایش این است که ملت ایران علی‏رغم مجاهدتهایی که کرده، علی‏رغم پرچمهایی که بر قلّه‏های پیروزی کوبیده، علی‏رغم بیداری عظیمی که در ملتهای مسلمان به وجود آورده، باید دوباره مثل دوران قبل از انقلاب، سیاهی لشکر و عمله و ابزار تأمین منافع آمریکاییها شود. هدف به صورت لخت و پوست‏کنده جز این چیز دیگری نیست؛ اما می‏خواهند در زیر نامهای زیبا جهانی شدن و تحوّل و پیشرفت این هدف را پنهان کنند.1379/12/09
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی