newspart/index2
سلطه‌پذیری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
سلطه‌پذیری

امروز هرکس به جغرافیای سیاسی و فرهنگیِ عالم نگاهی بیندازد، حقیقتی را مشاهده می‏کند. آن حقیقت این است که امروز جهان از قطبهای سلطه تشکیل شده است؛ مجموعه‏هایی که بر روی هم متأسّفانه یک نظام سلطه‏ی جهانی را در این دوران به وجود آورده‏اند. نظام سلطه چیست؟ نظام سلطه این است که بعضی از کشورهای دنیا سلطه‏گر و بعضی از کشورهای دنیا سلطه‏پذیرند. رسم بر این است که امروز کشورهای جهان را به شمال و جنوب تقسیم می‏کنند. کشورهای شمال یعنی کشورهای ثروتمند و کشورهای جنوب یعنی کشورهای مثلًا فقیر یا کشورهای توسعه یافته و کشورهای رو به توسعه. در دوره‏های قبل هم تقسیماتِ دیگری می‏کردند. من در آن زمان که شوروی سابق هنوز بود و دنیا را به بخشهای سه‏گانه تقسیم می‏کردند، در یک مجمع جهانی این حرف را زدم؛ امروز هم که شوروی‏ای وجود ندارد و قطبهای دوگانه‏ی متضاد قدرت در دنیا به آن صورت نیست، همان عقیده را دارم. هرچه زمان می‏گذرد، این حرف بیشتر تأیید می‏شود؛ و آن حرف این است که جهان دو بخش دارد: یک بخشِ سلطه‏گر، یک بخشِ سلطه‏پذیر. بخش سلطه‏گر لزوماً کشورهایی نیستند که از ثروتهای طبیعی برخوردار باشند؛ بخش سلطه‏پذیر هم لزوماً کشورهایی نیستند که همه فقیر باشند. کشورهای آفریقایی بر روی دریاهایی از منابع طبیعیِ بسیار لازم برای مردمانشان زندگی می‏کنند. در آنجا الماس هست، مواد معدنی بسیاری هست که بشر به آن احتیاج یا اشتیاق دارد. این ثروت طبیعی مال آن‏هاست؛ بنابراین فقیر نیستند؛ اما ابزار سلطه از این جادوگری‏ها بسیار می‏کند؛ یک ملت فقیر را به صاحب ثروت کلان تبدیل می‏کند؛ اما ملتهایی را که از ثروتهای بزرگ طبیعی برخوردارند، به کشورهایی که به نان شبشان محتاجند، تبدیل می‏نماید! امروز در آفریقا، در بسیاری از مناطق آسیا، در بسیاری از مناطق امریکای لاتین، در خود اروپا، از این‏گونه ملتها هستند. این تقسیم دوگانه است؛ یک بخش، قدرتهای سلطه‏گرند که در کشورهایی حکومت می‏کنند؛ یک بخش، سلطه‏پذیرند. من نمی‏خواهم بگویم همه‏ی کسانی که سلطه‏گر نیستند، سلطه‏پذیرند؛ نه، کشورهایی هستند که سعیشان بر این است که سلطه‏پذیری نکنند و سلطه‏ی سلطه‏گران را نپذیرند؛ اما اگر بتوانند، بیشتر در جنبه‏ی اقتصادی از تسلّط بیگانه فرار می‏کنند؛ یا اگر بتوانند، در جنبه‏ی سیاسی از تسلط بیگانگان می‏گریزند؛ اما در جنبه‏ی فرهنگی، سلطه‏ی سلطه‏گران را پذیرفته‏اند. این واقعیتی است که باید انسان آن را درست درک کند. با انکار واقعیتها هیچ‏کس نمی‏تواند به نتیجه برسد.

من به شما عرض کنم: تسلّط فرهنگی از تسلّط اقتصادی و از تسلّط سیاسی هم خطرناک‏تر است. چرا؟ چون وقتی یک ملت بر ملت دیگر تسلّط فرهنگی پیدا کرد، هویّت ملتی که زیر سلطه است، از بین می‏رود. شما فرض کنید یک انسان اصیلِ نجیبِ خانواده‏داری که دارای نیاکان و خانواده‏ی بسیار باشرافتی است. اگر کسی بخواهد از او نوکری بگیرد، به آسانی نمی‏تواند؛ چون او به شرافت خانوادگی خود متّکی است و حاضر نیست کارهای پست انجام دهد. راه اینکه بتوانند او را به کارهای پست وادار کنند و از او نوکریِ بی‏مزد و منّت بگیرند، این است که شخصیت او را، خانواده‏ی او را، سابقه‏ی او را، هویّت او را و تاریخ او را از یاد او ببرند تا فراموش کند کیست و چه شخصیتی دارد. آن‏گاه همه‏گونه می‏توانند در او تصرّف کنند؛ همه‏گونه می‏توانند بر سر او دست دراز کنند. یک ملت نیز همین‏طور است. اگر یک ملت را از تاریخش، از گذشته‏اش، از فرهنگش، از شخصیتش، از مفاخر علمی و دینی و سیاسی و فرهنگی‏اش جدا کردند و از یادش بردند زبانش را از او گرفتند، الفبایش را از او گرفتند، کتابش را از او گرفتند، سابقه‏ی فرهنگی‏اش را از او گرفتند این ملت آماده خواهد شد که هرچه می‏خواهند بر سرش بیاورند. این ملت دیگر جان پیدا نمی‏کند؛ مگر اینکه شخصیتهای برجسته‏ای در آن ظهور کنند. این بلا را بر سر بسیاری از کشورها آورده‏اند.
محور سلطه در دنیا، امروز دستگاه‏های بسیار خطرناک و بسیار بی‏رحمی هستند که مجموعه‏ی کارتلها و تراستها یعنی شرکتها و کمپانیهای اقتصادی را در سرتاسر دنیا تشکیل می‏دهند و بیشترین تسلّط را هم این‏ها بر دولت امریکا دارند. اینکه ما امریکا را یک دولت مستکبر می‏دانیم؛ اینکه ما وقتی می‏گوییم استکبار جهانی، به ذهن همه دولت امریکا خطور می‏کند؛ این به خاطر آن است که تسلّط دستگاه‏های استکباریِ سودجویِ قدرت‏طلبِ زرسالارِ عالم بر آن حکومت از همه جا بیشتر است و همه‏ی ابزارهای علمی و تسلیحاتی و سیاسی آن دولت در راه استثمار ملتها به کار می‏رود.

نکته‏ی اصلی‏ای که مورد نظر من است، این است: برادران و خواهران عزیز من! بخصوص جوانان عزیز! توجّه داشته باشید، امروز در دنیا دولتی که در کنار ملت خود با سلطه‏ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگیِ استکبار مقابله و در مقابل آن مقاومت می‏کند، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران است. امروز همه‏ی خصومت و منازعه‏ای که شما علیه ایران در مراکز قدرت جهانی مشاهده می‏کنید، به خاطر همین است. بقیه‏ی حرفها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است؛ حرفهایی که با تبلیغاتِ خودشان در داخل منتشر می‏کنند، بهانه است؛ میل به دمکراسی و اشاعه‏ی مردم‏سالاری که آن‏ها ادّعا می‏کنند دروغ و بهانه است. اصل قضیه همین است؛ دستگاه سلطه در دنیا نمی‏تواند ببیند که دولتی در کنار ملت خود با سلطه‏ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استکبار مبارزه می‏کند.

البته ملتها در همه جای دنیا همین احساسات شما را کم‏وبیش دارند. ملتهایی که آگاهی داشته باشند، همین احساسات را دارند؛ مگر اینکه آگاه نباشند یا بسیار غرق در فساد باشند؛ و الّا این احساسات در بسیاری از ملتها هست. بعضی از دولتها هم می‏خواهند با ملتهای خودشان همراهی و همکاری کنند؛ اما نمی‏توانند و جرأت نمی‏کنند. حکومتهایی که از پشتوانه‏ی مردم برخوردار نیستند، به وسیله‏ی همین دستگاه سلطه‏ی جهانی تهدید می‏شوند. به آن‏ها می‏گویند علیه‏تان تبلیغات می‏کنیم، شما را ساقط می‏کنیم. آن‏ها هم برای حفظ قدرت خود چون به ملتهایشان متّکی نیستند تسلیم خواسته‏های استکبار می‏شوند. امروز خصوصیت ایران اسلامی این است که ملت و دولت و مسئولان و همه‏ی آحاد کشور با یکدیگر در یک جهت حرکت می‏کنند. نظام جمهوری اسلامی چون متّکی به مردم است، لذا نه از امریکا و نه از هیچ قدرت استکباری دیگری هیچ واهمه‏ای ندارد.

سؤال اوّل این است که چرا در مقابل سلطه‏گران ایستادگی و مقاومت می‏کنیم؟ چرا تسلیم آن‏ها نمی‏شویم؟ البته جواب این سؤال ساده است. جواب این است که اگر استکبار و دستگاه سلطه توانست بر کشوری تسلّط یابد و در آن نفوذ پیدا کند، منافع آن ملت، دیگر نادیده گرفته خواهد شد. منافع مادّی، منافع اقتصادی، خواسته‏های معنوی و رشد و اعتلای فرهنگی از بین خواهد رفت و مثل وضعیت دوران قبل از انقلاب خواهد شد که یک حکومت دست‏نشانده در اینجا حاکم بود. بنابراین ملت ایران ناگزیر است برای آینده و برای سعادت خود، در مقابل دشمن سلطه‏گر، مقاومت و ایستادگی کند و راهی را که به سوی کمال و سعادت اوست، با قدرت بپیماید.

سؤال بعدی این است که آیا ملت ایران این قدرت را دارد یا نه؟ آیا ملت ایران می‏تواند بی‏اعتنا به فشارهای مراکز سلطه‏ی جهانی، با تکیه بر هویّت و بر تواناییهای خود ایستادگی کند و راه کمال و تعالی مادّی و معنوی خود را بپیماید؟ این سؤال مهمی است. جواب این سؤال از نظر ما بسیار مسلّم و قطعی است و در آن تردید نداریم. جواب این است که بله، می‏تواند. علی‏رغم تبلیغاتی که دشمن به وسیله‏ی دهها رسانه‏ی مکتوب و مسموع و تصویری در سرتاسر دنیا می‏کند و می‏خواهد اصرار بورزد بر اینکه ملت ایران و هیچ ملتی نمی‏توانند در مقابل ما بایستند؛ ملت ایران می‏تواند. به چه دلیل؟ به دو دلیل: اوّل اینکه تواناییهای ذاتی و استعدادهای درونی این ملت بسیار زیاد است که من به بعضی از آن‏ها مختصراً اشاره خواهم کرد. دلیل دوم این است که دشمن با همه‏ی تظاهر به قدرت‏نمایی، ضعیف است؛ دلیل این را هم خواهم گفت و به نمونه‏های ضعف دشمن اشاره خواهم کرد.1379/08/24

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی