دین در آغاز، یك جهانبینی است. شناخت جهان به معنای اینكه این مهندسی عظیم، با دست صنع و قدرت لایزال الهی بهوجود آمده است و انسان به عنوان یكّهسواری است كه میتواند در این محدوده عظیم، تلاش فكری كند؛ خرد را به كار اندازد؛ مناطق ناگشوده را فتح كند. به عنوان كسی است كه میتواند تكامل حقیقی خودش و رسیدنش به مرتبه قرب را در این دنیا بهدست آورد؛ و نگاه كردن به اشیای عالم، به عنوان ابزارهایی است كه در دست انسان است برای این تكامل. این پایه است. بعد بر اساس این، یك مجموعه بنای زندگی به وجود میآید؛ زندگی فرد، زندگی جمع. البته در زندگی فرد، تكلیف هست؛ در زندگی جمع هم تكلیف هست. تكلیف، از «كُلفَت» است؛ یعنی سختی. هر تكلیفی، نوعی سختی دارد. انسان میتواند سختی ورزش را بر تن خودش هموار نكند. بسیاری از این ورزشكارها سختیهایی را تحمّل میكنند. رفتن به قلّه سبلان، كوهنوردی، یا كُشتی، یا بقیه رشتههای ورزش، همه سختیهایی را دارد. یك نفر هم این سختی را بر خودش هموار نمیكند؛ اما محصول آن ورزش هم دیگر گیرش نمیآید؛ آن قدرت جسمی، آن توانایی عصبی، آن زیبایی اندام و بقیه چیزهایی كه ممكن است از ورزش حاصل شود. تكالیف دینی نیز همینطور است: انسان ممكن است نماز نخواند، روزه هم نگیرد، صدقه هم ندهد، تلاش هم نكند؛ راحتتر خواهد بود؛ این كُلفَت را نخواهد داشت؛ اما آن محصولهایی را هم كه برای زندگی و سرنوشت انسان لازم است، نخواهد داشت. نظام اسلامی، نظامی است كه اساس آن بر تأمین خواستهای جسمی، روحی، مادّی و معنوی انسان است. وقتی این برداشت را از نظام اسلامی داریم، آنوقت برای ایجاد این نظام و برای حفظ این نظام، بزرگترین ارزش را در همهی كارهای دینی قائل میشویم. لذا امام فرمودند: «حفظ نظام اسلامی از واجبترین واجبات است»؛ حقیقت نیز همین است.1379/05/05
لینک ثابت