اتومبیلی که در جاده دشوار و خطرناکی با سرعت بیش از حدّ معقول حرکت کند؛ اگر تصادف نکند، تعجب است؛ اگر آسیب نبیند و نزند، تعجب است. باید مرکزی هوشیار، مقتدر و خویشتندار وجود داشته باشد که نگذارد به آن حرکتی که میخواهد انجام گیرد، شتاب بیش از حد مفید داده شود؛ کار با میزان و بهطور صحیح انجام گیرد.در شوروی سابق وقتی که این کار را شروع کردند، درِ دروازه فیلمها و کتابها و روزنامهها و لباسها و الگوهای غربی باز شد؛ یعنی آن ادّعاها در واقعیتها، مصداقهای مشخّص غربی را مجسم میکرد. این حالت، حالت بسیار خطرناکی بود. در اینجا به نقش رسانهها توجه کنید. رسانهها مسؤولیت دارند؛ روزنامهها حسّاسند. قسمت عمده حسّاسیت من برروی روزنامهها از اینجا ناشی میشود. بحث برسر روزنامهها و مطبوعات، بحث بر سر آزادی نیست. بعضی افراد نخواهند آزادی را برای ما معنا کنند؛ حرفی نداریم، استفاده کنیم؛ اما ما معنای آزادی را میدانیم؛ برای آزادی هم بسیار دلمان میتپد. مراد از آزادی هم همان آزادی بیان و آزادی فکر است؛ منتها اگر شما رفتید بر طبق وظیفهتان درِ دکان یک قاچاق فروش را بستید، آن فرد نمیتواند بگوید شما با آزادی کسب و کار مخالفید؛ نه، بحث آزادی کسب و کار نیست - کسب و کار آزاد است - قاچاق فروشی ممنوع است. بحث بر سر آزادی بیان نیست؛ بیان و فکر آزاد است؛ سمپاشی و اضلال وگمراهگری ممنوع است.1379/04/19
لینک ثابت