من چند سال پیش، به یکی از دوستان این را گفته بودم که یکی از خلأهای موجود، در مورد جانبازهاست؛ همین جانبازهایی که در آسایشگاه زندگی میکنند. شما خودتان را بگذارید جای آنها! البته این هم ممکن نیست که آدم خودش را جای آنها بگذارد؛ اما اگر مقداری زندگی آنها را فرض کنید، تا حدودی میتوانید درکشان کنید. این جانباز، جوانی بوده مثل بقیهی مردم. راه میرفته؛ بازی میکرده؛ رانندگی میکرده؛ کتاب میخوانده؛ درس میخوانده. و حالا تبدیل شده به موجود ناتوانی که در آسایشگاه افتاده است؛ اما احساسات او باقی است؛ ذهن او باقی است؛ توقعات او باقی است. واقعیتها این است. ایمان او، تنها چیزی است که میتواند زندگی را برای او شیرین کند. اگر واقعاً ایمانی داشته باشد، این ایمان به او امید میدهد و زندگی بر او شیرین خواهد شد؛ والّا زندگی بر او تلخ خواهد شد، جهنّم خواهد شد. این ایمان را شما چگونه میخواهید حفظ کنید؟ چگونه ما باید این ایمان را حفظ کنیم؟ این، نکتهی مهمی است! او دائم با واقعیتهای تلخ روبهروست. ما باید کاری کنیم که این ایمان، در او زنده بماند. باید برای جانبازها کتاب نوشته شود. البته معنایش این نیست که این کتابها را فقط جانبازها میخوانند؛ نه. ما هم میخوانیم. اما مخاطب اصلی این کتاب، در واقع باید جانباز باشد و به او امید بدهد. هدف اصلی کتاب، باید این باشد. هدف باید این باشد که به او امید بدهد؛ به او ایمان بدهد و واقعیتهای تلخی را که پیرامون او هست، قدری به او تفهیم کند و بتواند از او یک موجود مفید برای خودش، انقلاب و ادامهی راه بسازد. این جانباز، امتحان خودش را داده است. البته نمیخواهم بگویم همه جانبازها چنینند. یکی هم، تصادفاً ممکن است جانباز شده باشد. اما اغلب جانبازان، آنانند که برای دادن جان به جبهه رفتهاند. حالا یکی، اتفاقاً نخاعش قطع شده و برگشته است. پس، امتحانش را داده است. برای اینها کتاب باید نوشته شود و از این کتابها، ما نداریم.... من چند سال پیش، به یکی از برادرانی که میشناسید - از همین برادران اهل قلم - گفتم شما برو به یکی از این آسایشگاهها، دو ماه، سه ماه، لباس پرستاری بپوش. اصلاً بمان آنجا. زن و بچه را ول کن؛ خیال کن جبهه است. برو آنجا، میان جانبازان. آنها هم نفهمند که شما چه کسی هستی. همه خیال کنند شما یک پرستاری. لباس پرستاری بپوش و همان جا بمان، تا خوب بفهمی که زندگی جانباز، یعنی چه. بعد زندگی او را، رنجهای او را، غمهای او را، تألمات او را، توقعات او را، کسریهای او را، بیاور در یک کتاب بنویس تا علاج درد او باشد. مرهمی باشد بر زخمهای دل او.1371/04/22
بیانات در دیدار اعضاى «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزهى هنرى سازمان تبلیغات اسلامى
جانبازان
فیش موضوعی
لینک ثابت
جانبازان
فیش موضوعی