یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است. معنای شجاعت این نیست که انسان خطر را نفهمد، چشمش را ببندد و بگوید انشاءلله چیزی نیست و بیحساب به آب و آتش بزند. بعضیها موذیانه سعی میکنند شجاعت را به معنای بیحساب عمل کردن و بیکلّه واردِ یک ماجرا شدن بگیرند؛ بعد آن را بمباران کنند و بگویند امروز روز شجاعت نیست.1382/03/03
لینک ثابت
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن میخواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان میرفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام میگرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود.1382/03/03
لینک ثابت
معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن میخواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان میرفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام میگرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود. میدانید جنگ اُحد سه مرحله را پشتسر گذاشت: یک مرحله، مرحلهی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحلهی دوم، مرحلهی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّهای را که باید از تنگه حراست میکردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالیکه مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را بهوجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحلهی سوم هم این بود که دشمن دید اینجا دیگر نمیتواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حملهی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله میکنند؛ بنابراین او نمیتواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربهی سختی خوردند، اما پیروزیِ آنچنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحلهی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفتهاند و زخمی و کشته دادهاند و از لحاظ جسمی و روحی خستهاند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است... در اینجا پیغمبر چهکار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشتهاند و زخمی شدهاند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، میخواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با اینکه یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بودهاند و خسته شدهاند و زخم خوردهاند، باید بیایند؛ میخواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شدهاند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها بهوسیلهی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور دادهاند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمیشود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان میآییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ منالله و فضلٍ لم یمسسهم سوء». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشدهی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آنجا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّهی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثهی عظیم را بهوجود آورد. اگر امام همهی خصوصیاتی را که شما میدانید - یعنی علم، تقوا و معرفت - میداشتند، ولی این یکی را نمیداشتند، هیچ کار نمیشد؛ نه این انقلاب پیروز میشد، نه در این جنگ میتوانستیم کاری انجام دهیم، نه میتوانستیم حملهی دشمن را دفع کنیم، نه میتوانستیم در طول زمان حیات امام در مقابل عربدههای امریکا و دیگران بایستیم. همین یک خصوصیت به همهی خصوصیات دیگر امام جان داد. عالم، عارف، انسانِ خوب و آدمِ باخدا خیلی هست؛ اما وقتی شجاعت نباشد، همهی اینها مثل اجناسی است که در انبار میماند تا یک وقت غارت شود یا بپوسد یا از بین برود! وقتی شجاعت وجود دارد، همهی اینها به عناصرِ مؤثّر و کارآمد تبدیل میشود: علم، دنیا را روشن میکند؛ عرفان، عطر معنویت را به همهی جامعه میبخشد؛ آرمانهای الهی و معارفِ صحیح و سیاست اسلامی، همهی دنیا را به خودش متوجّه میکند و برای دنیا شعار میشود و نهضت بیداری اسلامی به راه میافتد. این به برکت شجاعت است.1382/03/03
لینک ثابت
یکی از خصوصیاتی که امام خمینی(ره) ممتاز به آن بودند، شجاعت بود.1382/03/03
لینک ثابت
معرفت قرآنی در دل امام خمینی(ره) زنده بود.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(ره) خیلی قرآن میخواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان میرفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام میگرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود.1382/03/03
لینک ثابت