newspart/index2
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) / انقلاب اسلامی/وصیتنامه امام/جمهوری اسلامی/راه امام / امام/رهبر کبیر انقلاب/معمار انقلاب/خمینی کبیر/ سید روح الله مصطفوی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

پیوندی... بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزی که امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحی بودم؛ شاید بعضی از شما هم در آن‌جا بودید. فاصله‌ی بین آزادی خرمشهر و وضعیتی که آن روز ما آن‌جا داشتیم، یک فاصله‌ی ناپیمودنی بود. دشمن به منطقه‌ی غرب اهواز و شمال غربی و جنوب غربی آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهای زُبده‌اش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمی‌شد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره‌ی نسبتاً کاملی را درست کرده بود؛ به‌طوری که افراد ما وقتی می‌خواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و می‌شد رفت - از جاده‌ی معمولی نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمی‌شد بروند؛ از جاده‌ی ماهشهر هم نمی‌شد بروند؛ باید مسیر مثلّثی را طی می‌کردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»...
همیشه حمله کردن سخت‌تر از دفاع کردن است. اگر نیرویی بخواهد حمله کند، بر اساس روشهای نظامی، توان آن باید سه برابر نیرویی باشد که مورد حمله قرار می‌گیرد. ما باید سه برابر نیروهای عراقی توان و نیرو می‌داشتیم تا می‌توانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروی ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبی را در خودش دارد که باید روی آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانی هم به‌دست نمی‌آید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانی به نور الهی و نور ایمانِ حقیقی متمرکز باشد تا آن‌طور قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود. امام نمی‌گفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفی را که بداند زمین می‌افتد، به زبان نمی‌آورد؛ آن هم به این قرصی. می‌گفتند و می‌دانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.1382/03/03

لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

ما که از امام تجلیل می‌کنیم، برخلاف نظر خیلی از آدمهای سطحی‌نگر و احیاناً مغرض، صرفاً این نیست که بخواهیم پیکری را که روح ندارد، به زور سرِ پا نگه داریم. بعضی از بزرگداشتها این‌گونه است؛ کسی که روی زمین افتاده، می‌خواهند با بزرگداشت، زیر بغلش چیزی بدهند و او را سرپا نگه دارند! نه؛ امام زنده و سرِ پا هستند و هنوز هم مثل اوایل انقلاب، این انقلاب و عوامل دست‌اندرکار آن می‌توانند با کمک امام بسیاری از کارهای خود را انجام دهند. امام احتیاج ندارند که ما ایشان را احیاء کنیم؛ ایشان حقیقتاً زنده‌اند. امروز در امتداد این انقلاب، حضور امام را در کشورهای اسلامی می‌شود مشاهده کرد.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

زمانی به یکی از کشورهای معروفِ نام و نشاندار منطقه‌ی عربی رفته بودم. رئیس جمهور آن کشور از فرودگاه که نزدیک من در ماشین نشسته بود تا محلّی که قرار بود برسیم، آن چنان خود باخته، مرعوب و سه کنجی به طرف من نشسته بود که واقعاً حیرت‌انگیز بود. هیبتی که از انقلاب در دل او بود، اجازه نمی‌داد حرف معمول خودش را بزند! بنده سرِ حرف را باز کردم و از آب و هوا و وضعیت خیابانها پرسیدم تا یواش یواش به حرف آمد. وقتی به ایران آمدم، آن را برای امام نقل کردم؛ گفتم این حضور و هیبت شما بود که او را می‌ترساند؛ ما که چیزی نیستیم. ما وقتی به جایی می‌رویم، مردمِ آن‌جا چهره‌ی امام، حقیقت امام، حضور امام و اراده‌ی قوی و راسخ ایشان را در هر جزئی از اجزای این نظام می‌بینند. بعد از رحلت امام، وزیر ما به بعضی از کشورها می‌رفت و می‌رود. آن جایی‌که دولتها مانع می‌شوند، نمی‌شود شور و شعف را دید؛ اما آن جایی‌که می‌گذارند، آن‌چنان نسبت به امام اظهار ارادت و اخلاص و شور و شعف می‌کنند که بی‌سابقه است. این به‌خاطر آن است که امام زنده هستند. بزرگداشتهایی که ما برگزار می‌کنیم، برای این است که این سیره‌ی مجسّم را - که به فضل پروردگار در بین ما تحقّق داشت - بازخوانی کنیم و خود را به یاد آوریم.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است. معنای شجاعت این نیست که انسان خطر را نفهمد، چشمش را ببندد و بگوید ان‌شاءلله چیزی نیست و بی‌حساب به آب و آتش بزند. بعضیها موذیانه سعی می‌کنند شجاعت را به معنای بی‌حساب عمل کردن و بی‌کلّه واردِ یک ماجرا شدن بگیرند؛ بعد آن را بمباران کنند و بگویند امروز روز شجاعت نیست؛ امروز این همه تهدید ما را احاطه کرده است؛ تهدید امریکا، تهدید تبلیغاتی، تهدید فرهنگی و تهدید نظامی. فرق است بین ترسیدن و حزم. حزم صفت خوبی است. خوف که نقطه‌ی مقابل شجاعت است، صفت بدی است. معنای حزم این است که انسان وقتی می‌خواهد اقدامی بکند، آن را درست برآورد کند و بفهمد واقعیت و وضعیت چیست و در چنین وضعیتی با این واقعیت چگونه یابد پیش برود.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

یکی از خصوصیاتی که امام ممتاز به آن بودند، شجاعت بود. شجاعت، صفت خیلی بزرگ و خوبی است... فرق است بین ترسیدن و حزم. حزم صفت خوبی است. خوف که نقطه‌ی مقابل شجاعت است، صفت بدی است. معنای حزم این است که انسان وقتی می‌خواهد اقدامی بکند، آن را درست برآورد کند و بفهمد واقعیت و وضعیت چیست و در چنین وضعیتی با این واقعیت چگونه یابد پیش برود... بعضیها دل خودشان را می‌بازند؛ اما برای توجیه ترس خود، اسم آن را تدبیر می‌گذارند؛ در حالی‌که ترسیدن غیر از تدبیر کردن است. عراق به ما حمله کرد و جنگِ به آن وسعت را به‌وجود آورد. در مقابل این قضیه، دوگونه می‌شد عمل کنیم: یکی این‌که با حزم عمل کنیم، دیگر این‌که با ترس عمل کنیم. با ترس عمل کردن، یعنی خود را ببازیم و بگوییم بیچاره شدیم و از دست رفتیم. شوروی که با عراق است، امریکا که با عراق است، ناتو که با عراق است، نیروهایش که قبلاً آماده بودند، ما آماده نبودیم، تجهیزات و تانک و هواپیمایش هم که بیشتر از ماست، روزبه‌روز هم که بیشتر کمک می‌گیرد، قطعات یدکی هم که نمی‌خواهد؛ پس ما معطل چه هستیم؛ به گونه‌ای برویم بلا را از سر خودمان دفع کنیم. چه‌کار کنیم؟ بنشینیم مذاکره کنیم؛ همان توجیهی که خیلی از میانجیها آن روز می‌کردند و متأسفانه بعضی از مسؤولان رسمی کشور هم طرف همینها را داشتند و الان هم وقتی مصاحبه می‌کنند، به آن حرف مباهات می‌کنند؛ یعنی در حالی‌که چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ما زیر پای عراق بود، اینها توصیه می‌کردند آتش بس را بپذیریم و با آنها مذاکره کنیم! یعنی همان کاری که عربها با اسرائیل کردند و سالهای متمادی صحرای سینا و جولان و نقاطی از لبنان و اردن و بقیه‌ی مناطقشان در دست اسرائیل ماند؛ چون آتش بس را در حالی قبول کردند که دشمن در خانه‌ی آنها بود. ما می‌گفتیم نه، موافق آتش‌بس هستیم؛ اما آتش بس را وقتی می‌پذیریم که دشمن از خانه‌ی ما بیرون رفته باشد. دعوا سرِ همین دو کلمه بود. امام آن موقع محکم روی این موضع ایستاده بودند که نه، تا وقتی دشمن در داخل خانه‌ی ماست، ما آتش بس را قبول نمی‌کنیم.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

معرفت قرآنی در دل امام زنده بود. امام خیلی قرآن می‌خواندند. از جمله کارهای امام، اُنس با قرآن بود. خیلی اوقات وقتی ما خدمت ایشان می‌رفتیم، قرآن دم دستشان بود و مشغول خواندن بودند. تصمیماتی که امام می‌گرفتند، با الهام از مضامین قرآنی بود. می‌دانید جنگ اُحد سه مرحله را پشت‌سر گذاشت: یک مرحله، مرحله‌ی پیروزیِ اوّل بود که به اردوگاه دشمن ریختند و دشمن پا به فرار گذاشت. مرحله‌ی دوم، مرحله‌ی شکست بود؛ ناشی از این بود که این پیروزی، عدّه‌ای را که باید از تنگه حراست می‌کردند، به طمع انداخت؛ بنابراین تنگه را رها کردند و دشمن در حالی‌که مؤمنین مشغول جمع کردن غنائم بودند، از پشت به آنها حمله کرد و وضع سختی را به‌وجود آورد. بالاخره هر طور بود، مؤمنین خود را بالا کشاندند و رفتند. مرحله‌ی سوم هم این بود که دشمن دید این‌جا دیگر نمی‌تواند کاری بکند؛ چون دید مسلمانان با این حمله‌ی غافلگیرانه نابود نشدند؛ کشته دادند، زخمی شدند، حتّی پیغمبر اکرم مجروح شدند، امّا خودشان را به بالای بلندی کشاندند. دشمن دید اگر بخواهد جنگ را ادامه دهد، باز اینها با روحیه مجدّداً حمله می‌کنند؛ بنابراین او نمی‌تواند کاری بکند. این بود که دشمن مصلحتِ خود را این دانست که برود و رفت. یعنی در نهایت اگرچه مؤمنین خسارتی متحمّل شدند و ضربه‌ی سختی خوردند، اما پیروزیِ آن‌چنانی هم نصیب دشمن نشد. این سه مرحله‌ی جنگ اُحد بود. وقتی دشمنان مقداری از مدینه دور شدند، به ذهنشان رسید که مسلمانان دیگر آمادگیِ روی کوه را ندارند؛ به مدینه رفته‌اند و زخمی و کشته داده‌اند و از لحاظ جسمی و روحی خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند؛ بنابراین الان وقت حمله است... در این‌جا پیغمبر چه‌کار کردند؟ فرمودند: کسانی که امروز در جنگ اُحد شرکت داشته‌اند و زخمی شده‌اند، حق ندارند سلاح را از خود دور کنند؛ همینها جمع شوند، می‌خواهیم حمله کنیم. کسانی که در جنگ اُحد نبودند، نباید بیایند. با این‌که یک عدّه تازه نفس هم در شهر بودند، اما پیغمبر گفتند تازه نفسها نباید بیایند؛ کسانی که امروز در جنگ بوده‌اند و خسته شده‌اند و زخم خورده‌اند، باید بیایند؛ می‌خواهیم به کسانی که بیرون شهر جمع شده‌اند، حمله کنیم. دستورِ پیغمبر بود؛ لذا اطاعت کردند و جمع شدند و پیغمبر دستور حمله دادند. آنها به‌وسیله‌ی جاسوسان خود فهمیدند که پیغمبر با این عزمِ راسخ دستور داده‌اند که حمله کنند؛ لذا با خودشان گفتند: نه، با اینها نمی‌شود جنگید؛ بگذاریم برویم؛ یک فرصت دیگر به سراغشان می‌آییم. «فزادهم ایماناً و قالوا حسبُناالله و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمةٍ من‌الله و فضلٍ لم یمسسهم سوء». مسلمانان، هم توانستند از جنگِ ناشده‌ی دوم برگردند و هم نعمت خدا را داشتند. در روایت دارد که چیزهایی هم در آن‌جا به دستشان آمد و توانستند برگردند. «و فضلٍ لم یمسسهم سوء»؛ هیچ بدی هم به آنها نرسید. این درسِ اسلام است؛ یعنی خسته نشدن، ناامید نشدن، خود را کم ندیدن، قوّه‌ی خود را ناچیز ندیدن و دشمن را بزرگ نکردن. این معنای شجاعت است؛ همان چیزی است که امام داشتند؛ همان چیزی است که ترکیبی از آن و چند خصوصیت دیگر، این حادثه‌ی عظیم را به‌وجود آورد. اگر امام همه‌ی خصوصیاتی را که شما می‌دانید - یعنی علم، تقوا و معرفت - می‌داشتند، ولی این یکی را نمی‌داشتند، هیچ کار نمی‌شد؛ نه این انقلاب پیروز می‌شد، نه در این جنگ می‌توانستیم کاری انجام دهیم، نه می‌توانستیم حمله‌ی دشمن را دفع کنیم، نه می‌توانستیم در طول زمان حیات امام در مقابل عربده‌های امریکا و دیگران بایستیم. همین یک خصوصیت به همه‌ی خصوصیات دیگر امام جان داد. عالم، عارف، انسانِ خوب و آدمِ باخدا خیلی هست؛ اما وقتی شجاعت نباشد، همه‌ی اینها مثل اجناسی است که در انبار می‌ماند تا یک وقت غارت شود یا بپوسد یا از بین برود! وقتی شجاعت وجود دارد، همه‌ی اینها به عناصرِ مؤثّر و کارآمد تبدیل می‌شود: علم، دنیا را روشن می‌کند؛ عرفان، عطر معنویت را به همه‌ی جامعه می‌بخشد؛ آرمانهای الهی و معارفِ صحیح و سیاست اسلامی، همه‌ی دنیا را به خودش متوجّه می‌کند و برای دنیا شعار می‌شود و نهضت بیداری اسلامی به راه می‌افتد. این به برکت شجاعت است. امروز هم ما به شجاعتی که امام به فضل پروردگار از آن برخوردار بودند، احتیاج داریم.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

خدای متعال؛ [امام بزرگوار]، این انسان بزرگ را برای چنین موقعیتی [نقلاب] ذخیره کرد. امام وقتی وارد ایران شدند، هفتادونه سال داشتند. در این سن، آدمهای قوی یک عمر کار کرده‌اند؛ امام هم که یک عمر کار کرده بودند؛ بیکار که نبودند. علاوه بر درس و بحث و تألیف و تحقیق و تربیت شاگرد، سالهای متمادی هم این همه کار سیاسی کرده بودند؛ آن موقع وقت استراحت بود. اینها معجزات الهی است؛ خدای متعال می‌خواهد قدرت‌نمایی کند. در آن سالهای بازنشستگی و پیری و وقتی که هیچ کار از انسان برنمی‌آید، نوترین شکوفه‌ها و برگهای زیبا از این درخت کهن رویید و توانست دنیا را منوّر و معطّر کند.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

خداوند ان‌شاءالله توفیق دهد تا ما پیش امام شرمنده نباشیم و بتوانیم بگوییم ما وظیفه‌ی خود را انجام دادیم و راه شما را تعقیب کردیم.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود و چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی، باید در دل بزرگ و نورانی امام باشد تا قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

ما که از امام تجلیل می‌کنیم، برخلاف نظر خیلی از آدمهای سطحی‌نگر و احیاناً مغرض، صرفاً این نیست که بخواهیم پیکری را که روح ندارد، به زور سرِ پا نگه داریم.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

امام زنده و سرِ پا هستند و هنوز هم مثل اوایل انقلاب، انقلاب و عوامل دست‌اندرکار آن می‌توانند با کمک امام بسیاری از کارهای خود را انجام دهند.1382/03/03
لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

ما وقتی به جایی می‌رویم، مردمِ آن‌جا چهره‌ی امام، حقیقت و حضور امام و اراده‌ی قوی و راسخ ایشان را در هر جزئی از اجزای نظام می‌بینند.1382/03/03
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی