یقیناً یکی از عناصری که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احکام الهی بود: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن بااللَّه و ملائکته و کتبه و رسله». خود پیامبر و مؤمنینِ صدر اوّل، از اعماق دل به پیام اسلام معتقد بودند و شعارهای اسلامی، حقایق اسلامی و کافی بودن اسلام را برای نجات بشریت، حقیقتاً از بن دندان قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمّی است. .1378/08/15
لینک ثابت
هر کدامِ ما که در نظام اسلامی مسؤولیتی داریم - مسؤولیتهای اجرایی، مسؤولیتهای مشورتی، مسؤولیتهای تحقیقی، تقنینی - بایستی سعیمان بر این باشد که آن عنصر قوّت و قدرت را که در تاریخ اسلام سراغ داریم و در زندگی خودمان هم تجربه کردهایم، در خودمان زیاد کنیم؛ آن، اعتماد به خدا، اعتماد به آنچه که از اسلام در دست داریم، و از محوریت خارج کردن من؛ یعنی کم کردن منیّتهای شخصی، منیّتهای قومی، منیّتهای گروهی و منیّتهای سیاسی.1378/08/15
لینک ثابت
اعتماد به خدا عامل پیشرفت اسلام
[سؤالی که راجع به بعثت در ذهنهای مردم شکل میگیرد این است که راز پیشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عمومیت جهل، که همه دنیا را پر کرده بود، چه بود؟] یقیناً یکی از عناصری که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احکام الهی بود: «امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن بااللَّه و ملائکته و کتبه و رسله».(1) خود پیامبر و مؤمنینِ صدر اوّل، از اعماق دل به پیام اسلام معتقد بودند و شعارهای اسلامی، حقایق اسلامی و کافی بودن اسلام را برای نجات بشریت، حقیقتاً از بن دندان قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمّی است.1378/08/15
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 285
آمَنَ الرَّسولُ بِما أُنزِلَ إِلَيهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ ۚ وَقالوا سَمِعنا وَأَطَعنا ۖ غُفرانَكَ رَبَّنا وَإِلَيكَ المَصيرُ
ترجمه:
پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملاً مؤمن میباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ (و میگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمیگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوی توست.»
لینک ثابت
حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
پیامبر در بالاترین نقطهی تعالی وجودی انسان است .1378/08/15
لینک ثابت
همیشهی سالهای گذشته، وقتی مسألهی مبعث و خاطرهی بزرگ بعثت مطرح میشده است، هم ملت ما حرکت و بعثت عمومی و برانگیختگی ملیِ تاریخی خود را در انقلاب، ادامهی آن بعثت عظیم نبوی دانسته، هم این سؤال لااقل در ذهنهای افرادی از مردم از خواص و اهل نظر پیش آمده است که راز پیشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عمومیت جهل، که همهی دنیا را پر کرده بود، چه بود. فقط در منطقهی عربی نبود که جاهلیت حاکم بود. در دو امپراتوری عظیم آن روز یعنی امپراتوری ایران ساسانی و امپراتوری روم همین جاهلیت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبری نبود؛ در آن مناطق هم تبعیض بود. در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامهی مردم حق نداشتند درس بخوانند. بردهداری به بدترین شکلش، معاملهی با ضعفا به بدترین شکل، مسألهی زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشتترین و تحقیرآمیزترین شکل. همه جا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقّیِ انسانی با سرعت پیش رفت. نیم قرن از دوران بعثت نگذشته بود که بیش از نیمی از دنیای آباد عالم، در حیطهی تصرّف اسلام قرار گرفت. این چیز کمی نیست. هرجا اسلام رفت، تودههای مردم از آن استقبال کردند و قدرتهای پوشالیِ مانع و مزاحم، به آسانی کنار گذاشته شدند. این چه عاملی بود که توانست اینطور اقتدار اسلام را پیش ببرد و بعد هم تمدّن اسلامی را پایهگذاری کند که این تمدّن اسلامی، حتی در دوران انحطاط قدرت سیاسی اسلام هم در اوج تلألؤ و اقتدار باقی ماند؛ فرهنگ دنیا را تحت تأثیر قرار داد؛ علم را گسترش داد و فرهنگ اسلامی را رایج کرد؟ اینها تجربیات خیلی عجیبی در تاریخ است. عامل اینها چیست؟ این، موضوع یک بحث خیلی طولانی است. محقّقان و نویسندگان روی این مسئله کار کردند؛ بازهم باید کار کنند.1378/08/15
لینک ثابت
زهد ، شرط خدا برای دادن مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی
یک عامل دیگر[در پیشرفت اسلام]، لااقل در رأس این حرکت این بود که به خود - آنچه که به شخص و به بهرهمندیهای مادی برای خود انسان برمیگردد - بیاعتنا بودند. این عامل بسیار مهمّی است. این همه که ما در روایات،(1)در نهجالبلاغه،(2) در کلمات نبیّاکرم و ائمه علیهمالسّلام و بزرگان دربارهی بیرغبتی به دنیا و بیاعتنایی به زخارف دنیا برای شخص خود تأکید و توصیه داریم]، بهخاطر تأثیر عظیم این عامل است. البته دشمنان اسلام و کج فهمان مسلمین، گمان کردند یا وانمود کردند که اگر در اسلام گفته شده است زهد؛ یعنی دنبال دنیا به معنای مظاهر عالم وجود و مظاهر زندگی نروید. در حالیکه مسأله این نبود؛ بلکه دنیای بد و دنیای مذموم و اینکه من و شما، خود و منافع مادّی خودمان را هدف قرار دهیم و دنبال آن باشیم، مورد نظر بود. این، آن چیزی است که بیچاره کننده و ویران کننده و اساس بدبختیهاست .اولیای خدا - کسانیکه توانستند آن پرچم را محکم در دست گیرند و این راه دشوار را راحت، بدون خستگی و بدون از پا افتادن پیش ببرند - کسانی بودند که از این گردنه گذشتند. لذا در دعای بسیار خوش مضمون ندبه که در ابتدای آن، خدای متعال را بر آنچه که برای اولیایش پیش آورده است، حمد میکند؛ که یکی از آن زیباترین و پرمغزترین مفاهیم، بخصوص در این عبارات و جملات اوّل دعا مندرج است - میفرماید: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها»؛آنها را به بالاترین مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی رساندی؛ به آن نعمتهایی که «لا زوال له و لا اضمحلال». این نعمتها را به آنها دادی و انتخابشان کردی؛ اما این شرط را برایشان گذاشتی. پیامبر در بالاترین نقطهی تعالی وجودی انسان است. این بدون کمک الهی که ممکن نیست؛ بدون زمینه دادن خدا که ممکن نیست؛ اما خدا این امتیاز را در مقابل یک شرط میدهد: «الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک»(3)؛ قبول کردم و عمل کردم. لذا عنصری مثل پیامبر و امیرالمؤمنین بهوجود میآید؛ پولادین، خستهنشو. تمامنشو. باری را بر دوش میگیرند که این بار، فقط مخصوص زمان خودشان نیست؛ حرکتی را به وجود میآورند که با پایان عمر خودشان، پایان پیدا نمیپذیرد.1378/08/15
1 )
كافی،كلینی ج 2 ص 128 ارشاد القلوب ، حسن بن محمد دیلمی: ج 1 ص 16 بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 67 ص 309
مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ
ترجمه:
ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر كس زاهد شود و مهر دنيا را پشت سر اندازد، خداوند تعالى، حكمت و كاردانى را در قلب او مستقر سازد و زبانش را به حكمت گويا سازد، و از كاستى و كژى دنيا با خبرش سازد تا آنجا كه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند. و بالاخره با سلامت جسم و جان وارد بهشتش سازد
2 )
خطبه 81 :از سخنان آن حضرت است در باره زهد
أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِكَ عَنْكُمْ فَلَا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ .
ترجمه:
اى مردم، زهد عبارت از كوتاهى آرزو، شكر نزد نعمت، و كناره گيرى از محرمات است. اگر (جمع) اين سه واقعيت از شما دور شد حد اقل اينكه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و به فراموشى شكر نعمت دچار نشويد، زيرا خداوند به وسيله حجتهاى آشكار و روشن، و كتابهايى كه عذر بين و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است
2 )
قصار 4 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى .
ترجمه:
آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت،
پايدارى شجاعت،
زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست.
و رضا به قضا همنشينى نيكوست
2 )
قصار 28 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: برترين زهد نهان داشتن زهد است
3 )
إقبالالأعمال،سید بن طاووس ص 295
مزار ، محمد بن المشهدی : ص 578
بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 99 ص 106
«الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا .....فقال أنا مدينة العلم و علی بابها فمن أراد الحكمة [المدينة] فليأتها من بابها ثم قال له أنت أخی و وصيی و وارثی لحمك من لحمی و دمك من دمی و سلمك سلمی و حربك حربی و الإيمان مخالط لحمك و دمك كما خالط لحمی و دمی و أنت غدا على الحوض خليفتی و أنت تقضی دينی و تنجز عداتی و شيعتك على منابر من نور مبيضة وجوههم حولی فی الجنة و هم جيرانی و لو لا أنت يا علی لم يعرف المؤمنون بعدی و كان بعده هدى من الضلال و نورا من العمى و حبل الله المتين و صراطه المستقيم لا يسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دين و لا يلحق فی منقبة من مناقبه يحذو حذو الرسول صلى الله عليهما و....».
ترجمه:
لینک ثابت
حاكميت جاهليت بر امپراتوری ايران و روم به هنگام بعثت پیامبر(ص)
[هنگام بعثت]فقط در منطقهی عربی نبود كه جاهلیت حاكم بود. در دو امپراتوری عظیم آن روز - یعنی امپراتوری ایران ساسانی و امپراتوری روم - همین جاهلیت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبری نبود؛ در آن مناطق هم تبعیض بود. در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامهی مردم حق نداشتند درس بخوانند. بردهداری به بدترین شكلش، معاملهی با ضعفا به بدترین شكل، مسألهی زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشتترین و تحقیرآمیزترین شكل. همهجا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. . اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این كاروانِ رشد و ترقّیِ انسانی با سرعت پیش رفت. نیم قرن از دوران بعثت نگذشته بود كه بیش از نیمی از دنیای آباد عالم، در حیطهی تصرّف اسلام قرار گرفت. این چیز كمی نیست. هر جا اسلام رفت، تودههای مردم از آن استقبال كردند و قدرتهای پوشالیِ مانع و مزاحم، به آسانی كنار گذاشته شدند.1378/08/15
لینک ثابت
اعتماد به خدا, احکام شرعی, الگوهای اسلامی, اسلام
یكی از عناصری كه عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احكام الهی بود.1378/08/15
لینک ثابت
توقّعی که ما داریم، این است که بزرگان عالم اسلام - چه سیاسیّون و چه بزرگان دینی - منافع خودشان را در درجه اوّلِ اهمیت قرار ندهند. توقّعی که ما از مردم و بزرگان زمان خودمان داریم، توقعی نیست که با رفتار پیامبر در دل ما بهوجود آمده است؛ نه، آن که فاصلهی خیلی زیادی است. ما از خودمان هم همین انتظار را داریم. از دیگران هم در دنیای اسلام این انتظار را داریم که منافع خود و این «من» را در رأس هدفها قرار ندهند؛ بر همهی چیزهای دیگر غلبه ندهند؛ بلکه اسلام و رسیدن به قوّت اسلامی و قدرت اسلامی و تعالی و کمال اسلامی را بر منافع خود مقدّم بدارند. اگر این بشود، امروز بلاشک بخش عظیمی از نیروی باطنی و نیروی ذاتی اسلام به امّت اسلامی برخواهد گشت. در اینجا، آن عنصری که توانست این بار عظیمِ توجّه و ایمان و باور و محبّت و حرکت مردم را بر دوش خودش تحمل کند و کار را به اینجا برساند - یعنی امام بزرگوار ما - مهمترین نکته در وجودش این بود که خود را حذف کرد و ندیده گرفت؛ تکلیف را محور کار و حرکت قرار داد؛ لذا موفّق شد. البته باضافه امتیازات فراوان دیگری که در آن بزرگوار بود. اساس کار این است. ما در جمهوری اسلامی در این بیست سال، هر جا که توانستهایم تکلیف و اهداف را مقدّم بداریم و خودمان را، اشخاص را، خودها و هواها را تضعیف کنیم، پیش رفتهایم؛ اما هر وقت عکس این شده است، ضربه خوردهایم. در طول دوران هشت سال جنگ تحمیلی، کسانی که در جزئیات ماجراها قرار داشتند، بهتر میدانند، هر جا که روح وظیفه حاکم بود و منیّتها در دستاندرکاران امر کم بود، پیش رفتیم؛ اما هر جا که منیّت آمد، آسیبپذیری هم آمد. امروز هم همینطور است.
...
نشانههای رحمت و بشائر الهی، جابهجا و قدم به قدم، در مسائل گوناگون و در آفاق مختلف، مشاهده میشود. آینده، آینده روشنی است. ما باید تکلیفمان را بفهمیم و به آن عمل کنیم. سعی کنیم که از قافله مسابقه الهی و نعمت الهی و رحمت الهی دور نمانیم.1378/08/15
لینک ثابت
در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامه مردم حق نداشتند درس بخوانند. بردهداری به بدترین شکلش، معامله با ضعفا به بدترین شکل، مسأله زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشتترین و تحقیرآمیزترین شکل. همهجا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقّىِ انسانی با سرعت پیش رفت.1378/08/15
لینک ثابت
عزیزان من! آنچه که امروز برای ما مسؤولان نظام جمهوری اسلامی - اوّل من، بعد هم همه - در درجه اوّل، اهمیت دارد، بایستی آن مسؤولیت عظیمی باشد که امروز این انقلاب و این نظام بر دوش ما گذاشته است. اگر این نظام نبود، اگر ما در این نظام مسؤولیتی نداشتیم، شاید خیلی از این خطابها به ما جا نداشت و خیلی از این مسؤولیتها بر دوش ما نبود؛ اما امروز این حجّت الهی بر ما تمام شده است. امروز نظام اسلامی بهوجود آمده است. امروز در این کشور چیزی تحقّق پیدا کرده است که آرزوی تمام مصلحان اسلامی - از روز اوّلی که حرکت اصلاحی در دنیای اسلام بهوجود آمد - وجود چنین چیزی بوده است. همه مصلحان بزرگی که ما میشناسیم - در ایران، در آفریقا، در مغرب، در هند، در مناطق اسلامی، در کشورهای عربی و در هر نقطهای از دنیای اسلام - تلاششان این بوده است که چنین بنایی را بهوجود آورند: حکومت اسلامی، حاکمیت اسلام، حاکمیت قرآن، حاکمیت ارزشهای الهی. خوشبینترینشان هم گمان نمیکرده است که بتواند در دوران عمر خود چنین چیزی را ببیند. ما با آثار و نوشتههای تقریباً همه اینها آشنا هستیم؛ میدانیم اینها چه میخواستند و چه میگفتند. بهعنوان یک آرزوی دور، در این جهت کار میکردند. خدای متعال تفضّل کرد؛ امام بزرگوار ما با این خصوصیات و ویژگیهای حقیقتاً منحصر بهفرد ظهور کرد؛ این ملت در شرایط ویژهای قرار گرفت و حقیقتاً مجاهدت کرد؛ دنیای استکبار غافلگیر شد و این حرکت پیروز شد و این نظام سرِ پا گردید.1378/08/15
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
امام بزرگوار ما یعنی عنصری که توانست این بار عظیمِ توجّه و ایمان و باور و محبّت و حرکت مردم را بر دوش خودش تحمل کند و کار را به اینجا برساند1378/08/15
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
مهمترین نکته در وجود امام این بود که خود را حذف کرد و ندیده گرفت؛ تکلیف را محور کار و حرکت قرار داد؛ لذا موفّق شد.1378/08/15
لینک ثابت
همیشه... وقتی مسألهی مبعث و خاطره بزرگ بعثت مطرح میشده است، هم ملت ما حرکت و بعثت عمومی و برانگیختگی ملىِ تاریخی خود را در انقلاب، ادامهی آن بعثت عظیم نبوی دانسته، هم این سؤال لااقل در ذهنهای افرادی از مردم - از خواص و اهل نظر - پیش آمده است که راز پیشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عمومیت جهل، که همه دنیا را پر کرده بود، چه بود. فقط در منطقه عربی نبود که جاهلیت حاکم بود. در دو امپراتوری عظیم آن روز - یعنی امپراتوری ایران ساسانی و امپراتوری روم - همین جاهلیت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبری نبود؛ در آن مناطق هم تبعیض بود. در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامه مردم حق نداشتند درس بخوانند. بردهداری به بدترین شکلش، معامله با ضعفا به بدترین شکل، مسأله زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشتترین و تحقیرآمیزترین شکل. همهجا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقّىِ انسانی با سرعت پیش رفت.1378/08/15
لینک ثابت
سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
پیامبر در بالاترین نقطه تعالی وجودی انسان است. این بدون کمک الهی که ممکن نیست؛ بدون زمینه دادن خدا که ممکن نیست؛ اما خدا این امتیاز را در مقابل یک شرط میدهد: «الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک»؛ قبول کردم و عمل کردم. لذا عنصری مثل پیامبر و امیرالمؤمنین بهوجود میآید؛ پولادین، خسته نشو. تمام نشو. باری را بر دوش میگیرند که این بار، فقط مخصوص زمان خودشان نیست؛ حرکتی را به وجود میآورند که با پایان عمر خودشان، پایان پیدا نمیپذیرد.1378/08/15
لینک ثابت
هر کدامِ ما که در نظام اسلامی مسؤولیتی داریم - مسؤولیتهای اجرایی، مسؤولیتهای مشورتی، مسؤولیتهای تحقیقی، تقنینی - بایستی سعیمان بر این باشد که... به سمت آن اتّحاد حقیقی در زیر سایه احکام الهی برویم؛ آن اتّحادی که شرطش ایمان واحد، عشق واحد و هدف واحد است. این اتّحاد، با اختلاف نژاد و اختلاف رنگ و پوست هم میسازد؛ چه برسد با اختلاف مذاق سیاسی. میتوان این اتّحاد را بهوجود آورد. بحمداللَّه ملت ما زمینههای چنین وحدتی را همیشه نشان داده و عمل کرده و حرکت نموده است.1378/08/15
لینک ثابت