رحمت الهی با مردن انسان تمام نمیشود. رحمتی است که همینطور مستمراً در دنیا هست تا دوران برزخ و شب اول قبر و قیامت و غوغای عجیب قیامت و تا انشاءالله در بهشت. همین رحمت رحیمی الهی هم به طور یکسان بین مؤمنین تقسیم نمیشود. در این مورد خاص، خدای متعال تساوی قائل نیست؛ چنان که رحمت او به بعضی کمتر و به بعضی بیشتر میرسد. من خیال میکنم از جمله کسانی که این رحمت در حد وافری به آنها میرسد - غیر از خود شهدا - پدران و مادران شهدای این روزگارند؛ زیرا پدران و مادران شهدا نقشی ایفا کردند که با نقش خود شهدا قابل مقایسه است. هیچ وقت نمیشود کسی را که در جبهه حضور دارد و جانش را میدهد، با کسی که در جبهه نیست مقایسه کرد. او کجا و این کجا! اما نقش پدران و مادران شهدای ما در این زمان، با آنها قابل مقایسه است. حتی اگر حمل بر مبالغه نشود، معتقدم که در مواردی - نه همهی موارد - نقش پدر و مادر شهید از نقش جوان شهید برجستهتر و بزرگتر است.
پدر و مادری که دو پسر داشتند و هر دو را در راه خدا دادند، چیز کمی نیست! یا پدر و مادری که یک پسر داشتند و او را در راه خدا دادند، چیز کوچکی نیست! یا کسی که دو تا سه فرزندش را در راه خدا داده، چیز اندکی نیست!
یک وقت به خانهی شهیدی رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی از همسایهها هم آمده بودند و آنجا حضور داشتند. پرسیدم بقیهی اعضای خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمیآورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان میرود و من در خانه تنها میمانم!»
نمیشود گفت که شأن چنین مادری از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی عظمت دارد!
عرض من این است که پدر و مادر و خانوادهی شهدای زمان ما، نقش بزرگی ایفا کردند. آنها کاری کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای ما در آن وهلهی اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بیصبری میکردند و این بیصبری در جامعه منعکس میشد و به والدین دیگر میرسید، شما خیال میکنید بچههای دیگران، به این آسانی عازم جبهه میشدند؟ مادران اینطور رضایت میدادند و پدران چنین استقبال میکردند؟1371/01/25
لینک ثابت
خوب؛ چه کسی این جهاد را استمرار میبخشد و دنبال میکند؟ مسلماً آنکه ایمان بالایی دارد. آن روز، جبههی جنگ مشخص بود؛ جهاد دشواری هم بود. از همه طرف مشکلات مختلف بر سر ملت میریخت و مظهرش هم جبههی جنگ بود. اگر پدران و مادران، این شجاعت، این فداکاری، این استغناء و این گذشت واقعاً عظیم را به خرج نمیدادند، مگر جهاد ادامه پیدا میکرد!؟ هیچ نفسی جز نفس امام، که گرمترین نفس بعد از معصومین است، نتوانست خیل جوانان و رزمندگان را به جبهه بکشاند. واقعاً هیچ کس بعد از معصومین نتوانست! حتماً خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن میگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الّا فرارا»؛ به آنان میگویی عازم جبههی نبرد شوید، امّا هر کدامشان بهانهای میآورند. میگویند: «خانهمان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد میشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمیتوانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجدداً عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. میخواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای اینکه جهاد استمرار پیدا کند؛ برای اینکه ملت شکست نخورد؛ برای اینکه انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابلهی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد. مسلماً اگر این همه فداکاری، این همه گذشت و این همه عزیمتهای الهی نبود، نفس معصوم هم اثر نمیکرد. این است که من معتقدم آن «کفلین من رحمته» - که در دعاها میخوانید: «و کفلین من رحمتک» - انشاءالله از آن شماهاست و البته باید حفظش کنید. همهی دستاوردهای الهی، مثل دستاوردهای دنیوی، نگه داشتن میخواهد. فرضاً شما پول کلانی به دست میآورید. اگر آن را در جایی ثبت و ضبط و نگهداری نکنید و یا در معامله با آن پول، جانب احتیاط را رها کنید، از دست میرود.
ثواب الهی نیز همینطور است. اگر انسان ثواب الهی را رعایت و مراقبت نکند و برای خود حفظش ننماید، از دست میرود. ما، در روایات خود، مسألهای به نام «حبط» داریم. در قرآن هم میفرماید: «فاحبط الله اعمالهم» خدا نکند که اعمال ما «حبط» گردد. باید مراقب بود. همه باید مراقب باشند. خداوند در قرآن میفرماید: «الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و التقوا اجر عظیم»؛ کسانی که در میدان جنگ مجروح شدند؛ یعنی به آنها ضربه وارد آمد - مثل جانبازان ما - باید کار نیکو انجام دهند و تقوا پیشه کنند تا خدا به آنان «اجر عظیم» بدهد. صرف اینکه مثلاً بنده در میدان جنگ مجروح شدم، کافی نیست. شماها بحمدالله این سرمایهی عظیم را جمع کردهاید. البته آسان هم جمع نکردهاید. دو فرزند، سه فرزند و یا یک فرزند در این راه دادهاید. واقعاً اینها مثل افسانه است. بسیار شکوهمند و با عظمت است. و خدا به شما صبر داد؛ بخصوص به مادران صبر داد. البته من نمیتوانم به شما چیزی عرض کنم؛ چون شما، پدران و مادران، اینجا نشستهاید و آدم با رودربایستی مواجه است. اما من غالباً مادران را بهتر از پدران دیدهام. بنده، به خانهی شهدا زیاد میروم. شاید صدی هشتاد و بلکه بیشتر، خانمی که مادر شهید است، قرصتر و محکمتر و قویتر و روشنتر از آقایی است که پدر شهید است!1371/01/25
لینک ثابت
نقش زنان در انقلاب اسلامی, نقش زنان در دفاع مقدس
رحمت الهی با مردن انسان تمام نمیشود. رحمتی است که همینطور مستمراً در دنیا هست تا دوران برزخ و شب اول قبر و قیامت و غوغای عجیب قیامت و تا انشاءالله در بهشت. همین رحمت رحیمی الهی هم به طور یکسان بین مؤمنین تقسیم نمیشود. در این مورد خاص، خدای متعال تساوی قائل نیست؛ چنان که رحمت او به بعضی کمتر و به بعضی بیشتر میرسد. من خیال میکنم از جمله کسانی که این رحمت در حد وافری به آنها میرسد - غیر از خود شهدا - پدران و مادران شهدای این روزگارند؛ زیرا پدران و مادران شهدا نقشی ایفا کردند که با نقش خود شهدا قابل مقایسه است. هیچ وقت نمیشود کسی را که در جبهه حضور دارد و جانش را میدهد، با کسی که در جبهه نیست مقایسه کرد. او کجا و این کجا! اما نقش پدران و مادران شهدای ما در این زمان، با آنها قابل مقایسه است. حتی اگر حمل بر مبالغه نشود، معتقدم که در مواردی - نه همهی موارد - نقش پدر و مادر شهید از نقش جوان شهید برجستهتر و بزرگتر است.
پدر و مادری که دو پسر داشتند و هر دو را در راه خدا دادند، چیز کمی نیست! یا پدر و مادری که یک پسر داشتند و او را در راه خدا دادند، چیز کوچکی نیست! یا کسی که دو تا سه فرزندش را در راه خدا داده، چیز اندکی نیست!
یک وقت به خانهی شهیدی رفته بودم. مادر شهید در خانه بود اما پدرش حضور نداشت. برخی از همسایهها هم آمده بودند و آنجا حضور داشتند. پرسیدم بقیهی اعضای خانواده کجایند؟ مادر شهید گفت: «ما کس دیگری نداریم. دو فرزند پسر داشتم، که هر دو شهید شدند.» بعد افزود: «همسرم تاب نمیآورد در خانه بماند؛ به کوچه و خیابان میرود و من در خانه تنها میمانم!»
نمیشود گفت که شأن چنین مادری از دو شهیدش کمتر است. واقعاً خیلی عظمت دارد!
عرض من این است که پدر و مادر و خانوادهی شهدای زمان ما، نقش بزرگی ایفا کردند. آنها کاری کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای ما در آن وهلهی اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بیصبری میکردند و این بیصبری در جامعه منعکس میشد و به والدین دیگر میرسید، شما خیال میکنید بچههای دیگران، به این آسانی عازم جبهه میشدند؟ مادران اینطور رضایت میدادند و پدران چنین استقبال میکردند؟
پدر شهیدی نقل میکرد: «به فرزندم گفتم یا من به جبهه میروم یا شما برو. فرزندم اصرار کرد و گفت پدر جان! از شما سن و سالی گذشته است. اجازه بدهید من اعزام شوم. نپذیرفتم و گفتم شما صبر کن، اول من اعزام بشوم، بعد که برگشتم، شما راهی شوید.» سبقت جویی پدر و پسر، برای رفتن به جبهه!
ببینید، این چه روحیهای است! این چه روحیهی عجیبی است! همین روحیهها بود که جهاد را مستمر کرد. این جهاد، بدون این روحیهها استمرار پیدا نمیکرد. جهاد ما جهاد سختی بود. اکنون نیز سخت است. اگرچه امروز جبههی رویاروی واضحی چون جبههی جنگ نداریم، اما از دشواری جهادمان کاسته نشده است. اکنون نیز خیلی سخت است؛ چون همهی دنیا با ما طرفند، و فقط اظهارات، مختلف است.1371/01/25
لینک ثابت
پدر و مادر و خانوادهی شهدای زمان ما، نقش بزرگی ایفا کردند. آنها کاری کردند تا مبارزه ادامه پیدا کند. اگر پدران و مادران شهدای ما در آن وهلهی اول - مثلاً سال اول یا دو سال اول جنگ - اظهار بیصبری میکردند و این بیصبری در جامعه منعکس میشد و به والدین دیگر میرسید، شما خیال میکنید بچههای دیگران، به این آسانی عازم جبهه میشدند؟ مادران اینطور رضایت میدادند و پدران چنین استقبال میکردند؟1371/01/25
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
هیچ نفسی جز نفس امام، که گرمترین نفس بعد از معصومین است، نتوانست خیل جوانان و رزمندگان را به جبهه بکشاند. واقعاً هیچ کس بعد از معصومین نتوانست! حتماً خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن میگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الّا فرارا»؛ به آنان میگویی عازم جبههی نبرد شوید، امّا هر کدامشان بهانهای میآورند. میگویند: «خانهمان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد میشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمیتوانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجدداً عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید... نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.1371/01/25
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
هیچ نفسی جز نفس امام، که گرمترین نفس بعد از معصومین است، نتوانست خیل جوانان و رزمندگان را به جبهه بکشاند.1371/01/25
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
نفس امام، گرمترین نفس بعد از معصومین است.1371/01/25
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.1371/01/25
لینک ثابت
اثر خانوادهها در حضور پر شور مردم در جبههها
چه کسی این جهاد را استمرار میبخشد و دنبال میکند؟ مسلماً آنکه ایمان بالایی دارد. آن روز [زمان هشت سال دفاع مقدس]، جبههی جنگ مشخص بود؛ جهاد دشواری هم بود. از همه طرف مشکلات مختلف بر سر ملت میریخت و مظهرش هم جبههی جنگ بود. اگر پدران و مادران، این شجاعت، این فداکاری، این استغناء و این گذشت واقعاً عظیم را به خرج نمیدادند، مگر جهاد ادامه پیدا میکرد!؟ هیچ نفسی جز نفس امام، که گرمترین نفس بعد از معصومین است، نتوانست خیل جوانان و رزمندگان را به جبهه بکشاند. واقعاً هیچ کس بعد از معصومین نتوانست! حتماً خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن میگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الّا فرارا (۱)»؛ به آنان میگویی عازم جبههی نبرد شوید، امّا هر کدامشان بهانهای میآورند. میگویند: «خانهمان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد میشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمیتوانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجدداً عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. میخواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای اینکه جهاد استمرار پیدا کند؛ برای اینکه ملت شکست نخورد؛ برای اینکه انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابلهی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد. مسلماً اگر این همه فداکاری، این همه گذشت و این همه عزیمتهای الهی نبود، نفس معصوم هم اثر نمیکرد. این است که من معتقدم آن «کفلین من رحمته» - که در دعاها میخوانید: «و کفلین من رحمتک (۲)» - انشاءالله از آن شماهاست و البته باید حفظش کنید. همهی دستاوردهای الهی، مثل دستاوردهای دنیوی، نگه داشتن میخواهد. فرضاً شما پول کلانی به دست میآورید. اگر آن را در جایی ثبت و ضبط و نگهداری نکنید و یا در معامله با آن پول، جانب احتیاط را رها کنید، از دست میرود.1371/01/25
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 13
وَإِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعوا ۚ وَيَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ إِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَما هِيَ بِعَورَةٍ ۖ إِن يُريدونَ إِلّا فِرارًا
ترجمه:
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب (ای مردم مدینه)! اینجا جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است!»، در حالی که بیحفاظ نبود؛ آنها فقط میخواستند (از جنگ) فرار کنند.
2 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 596؛
إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 76؛
مفاتیح الجنان ، دعای ابوحمزه ثمالی
رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ ص يُصَلِّي عَامَّةَ اللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا كَانَ السَّحَرُ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاء...َ اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بَصِيرَةً فِي دِينِكَ وَ فَهْماً فِي حُكْمِكَ وَ فِقْهاً فِي عِلْمِكَ وَ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ وَرَعاً يَحْجُزُني عَن مَعَاصِيكَ وَ بَيِّضْ وَجْهِي بِنُورِكَ وَ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَوَفَّنِي فِي سَبِيلِكَ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه ...
ترجمه:
اى خدا!مرا بصيرتى در دين خود و فراستى در حكم خود و فهم و هوشى در علم كتاب خويش عطا فرما و كفلين از رحمتت بخش و مقام ورعى بخش كه مانع از هرچه عصيان توست شود و به نور معرفتت روسفيدم كن و ميل و رغبتم را به آنچه در جهان باقى نزد توست معطوف گردان و مرا به راه(رضاى)خود و بر آيين پيغمبرت صلّى اللّه عليه و آله بميران.
لینک ثابت
اگر انسان ثواب الهی را رعایت و مراقبت نکند و برای خود حفظش ننماید، از دست میرود. ما، در روایات خود، مسألهای به نام «حبط» داریم. در قرآن هم میفرماید: «فاحبط الله اعمالهم (1)» خدا نکند که اعمال ما «حبط» گردد. باید مراقب بود. همه باید مراقب باشند. خداوند در قرآن میفرماید: «الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و التقوا اجر عظیم (2)»؛ کسانی که در میدان جنگ مجروح شدند؛ یعنی به آنها ضربه وارد آمد - مثل جانبازان ما - باید کار نیکو انجام دهند و تقوا پیشه کنند تا خدا به آنان «اجر عظیم» بدهد. صرف اینکه مثلاً بنده در میدان جنگ مجروح شدم، کافی نیست.1371/01/25
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 19
أَشِحَّةً عَلَيكُم ۖ فَإِذا جاءَ الخَوفُ رَأَيتَهُم يَنظُرونَ إِلَيكَ تَدورُ أَعيُنُهُم كَالَّذي يُغشىٰ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ ۖ فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الخَيرِ ۚ أُولٰئِكَ لَم يُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللَّهُ أَعمالَهُم ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا
ترجمه:
آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، میبینی آنچنان به تو نگاه میکنند، و چشمهایشان در حدقه میچرخد، که گویی میخواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز) ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 172
الَّذينَ استَجابوا لِلَّهِ وَالرَّسولِ مِن بَعدِ ما أَصابَهُمُ القَرحُ ۚ لِلَّذينَ أَحسَنوا مِنهُم وَاتَّقَوا أَجرٌ عَظيمٌ
ترجمه:
آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
لینک ثابت
خداوند در قرآن میفرماید: «الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و التقوا اجر عظیم »؛ کسانی که در میدان جنگ مجروح شدند؛ یعنی به آنها ضربه وارد آمد - مثل جانبازان ما - باید کار نیکو انجام دهند و تقوا پیشه کنند تا خدا به آنان «اجر عظیم» بدهد. صرف اینکه مثلاً بنده در میدان جنگ مجروح شدم، کافی نیست. 1371/01/25
لینک ثابت