در مورد تصویرگری دختران زیر نه سال، باید بگویم که تصویر هیچ حکم شرعی ندارد. اگر بخواهید فقط تصویر را از باب حکم شرعی ملاحظه کنید، شما برای سن نه سال هم که تصویر بیحجاب بکشید، نه کشیدنش حرام است، نه نگاه کردنش حرام است. منتها اینجا قضیه، قضیهی حکم شرعی شخصی نیست؛ قضیهی انتقال یک فکر و انعکاس یک منش است. اگر این است، دیگر فرقی نمیکند بین دختر هشت سال و نیمه و نه سال و نیمه؛ که شما بگویید: «حالا سر تمام شدن نه سالگی، قضیه فرق کند.» نه. چه تفاوتی میکند؟ در حالی که از لحاظ حکم شخصی، فرق میکند. فرق است بین دختری که مثلاً آمده جلو ما و اگر نه سال تمام باشد، نگاه کردن به او حرام است. اگر کمتر باشد، نه. این، حکم شرعی فردی است. اما وقتی که از دیدگاه بازتری به مسأله نگاه میکنید، تصویر شما، فیلم شما و آن نقاشیهایی که در کتابها استفاده میکنید - تصویرگری کتابهای کودکان - اینها هیچ کدامش از جنبهی شخصی و شرعی، نباید مورد مداقه قرار گیرد؛ والّا همانطوری که عرض کردم، نه زیر نه سال، نه روی نه سال، هیچ حرمتی ندارد. اما وقتی که میخواهید مخاطب شما که یک دختر بچه است، از آن استفادهی خوب ببرد، طبعاً هر چه برای شما «ارزش» است، در آن باید منعکس شود. از جمله حجاب که باید منعکس شود. همانطور که شما وقتی شرح حال یک دختر را مینویسید، حتماً خواندن نماز صبح را در آن میگنجانید، این را هم باید بگنجانید. از این دیدگاه باید به مسأله نگاه کنید.
...
فرهنگ و محیط غرب، محیطی است که علیرغم اینکه سعی دارد خودش را به آزاداندیشی معروف کند، به شدت متعصب است. شاید در مقولات دیگر هم باشد؛ اما در مقولهی فرهنگ، به شدت متعصب و سختگیر است. یعنی هر فرهنگی غیر از فرهنگ اروپایی، به شدت مورد تحقیر، اهانت و فشار قرار میگیرد. اروپای مدعی تسامح و سهلنگری و آزاد اندیشی و بلندنظری و دوری از تحجر و جمود، در مقولهی فرهنگ به شدت سختگیر و متعصب است. هر آنچه که غیر از فرهنگ اروپایی است، نامهای مختلفی پیدا میکند. از «وحشیگری» و «بربریت» بگیرید تا «ارتجاع» و «عقب افتادگی»؛ تا «غیر قابل اعتنا» بودن. یعنی همان احساس قدیمی و باستانی اروپا، که هر چه ماورای یونان بود «بربر» بود و «بربرستان»، همچنان در عمق جان شهروند اروپایی که در فضای فرهنگی اروپا و غرب زندگی میکند، وجود دارد. البته این تعصب، در اقمار فرهنگی اروپا، یعنی امریکا و استرالیا هم عیناً وجود دارد. در آنجا همین امروز هم روحیهی یونانیان و تحقیر بربرها وجود دارد. لذا شما میبینید مثلاً با حجاب، به شدت مبارزه میکنند. نه به این دلیل که حجاب، تحمیلی بر زن است؛ نه. انواع تحمیلهای گوناگون را بر زن روامیدارند و هیچ مسألهای برایشان نیست. از جمله، تحمیل کار سخت، تحمیل اهانت، تحمیل ریختن آبرو و حیثیت زن به عنوان عنصر و یکی از دو جنس اصلی آفرینش. اینها تحمل میشود. اما این یکی تحمل نمیشود. چرا؟ چون این، مخالف فرهنگ اروپاست.
شما دیدید که در همین چند سال اخیر، در اروپا - در فرانسه و در چند جای دیگر، از جمله آلمان - با حجاب مبارزه شد. چند نفر خودشان میخواستند با روسری به مدرسه بروند. گفتند: «اصلاً نمیشود!» و با آن مبارزه کردند! از آن طرف، میبینید که همه جا دم از استانداردهای جهانی میزنند. وقتی میخواهند بگویند که فرضاً جمهوری اسلامی، این تکالیف را باید انجام دهد، چیزی که بیش از همه رویش تکیه میشود این است که «ایران خودش را باید با استانداردهای جهانی تطبیق دهد.» استانداردها، یعنی همین چیزها! یعنی چیزهایی که منطبق با الگوی فرهنگ غربی است. پس، این سختگیری و فشار، از طرف غربیها، همواره وجود دارد. هر وقت که یک فرهنگ غیرغربی، بخصوص فرهنگ اسلامی که فرهنگی است مهاجم و برای خودش مکانتی قائل است و حالت هجومی و ضعف و انکسار و هزیمت ندارد، بخواهد جایی خودنمایی کند، به شدت مورد تحقیر و فشار قرار میگیرد.1371/05/05
لینک ثابت