یک دستهی دیگر هم که به اینها ندانسته کمک میکنند، کسانی هستند که تا مفهوم آزادی مطرح میشود، فورا مرعوب میشوند، احساس وحشت میکنند و فریاد میکشند که آقا! دین از دست رفت! نه؛ دین بزرگترین پیامآور آزادی است. چرا دین از دست برود؟! آزادی درست و آزادی معقول، مهمترین هدیهی دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشهها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود. استبداد، ضد استعداد است. هر جا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست. اسلام، شکوفایی انسانها را میخواهد. منابع عظیم انسانی بایستی مثل منابع طبیعی استخراج شوند، تا بتوانند دنیا را آباد کنند. بدون آزادی مگر ممکن است؟ با امر و نهی مگر ممکن است؟ بنابراین، این فکر هم غلط است که کسانی اینگونه فکر کنند. این دو دستهی غربگرایان و احتیاطکنان - اینطوری اسمشان را بگذاریم - در واقع بدون اینکه خودشان بدانند، با هم همدستی میکنند تا مفهوم «آزادی» را کاملا از حوزهی اسلامی خارج کنند؛ در حالی که چنین چیزی نیست و مفهوم «آزادی» یک مفهوم اسلامی است.
1377/06/12
لینک ثابت
امیدوارم که انشاءالله خدای متعال توفیقی دهد، تا بتوانیم آنچه را که موجب شکوفایی این نظام و انشاءالله توفیقات هرچه بیشتر این ملت بزرگ و خوب و عزیز است، در کشورمان شاهد باشیم. شما عزیزان دانشگاهی، بخصوص جوانانتان - که آینده و امیدها متعلق به شماست - در این شکوفایی و توفیقات، نقش فراوانی خواهید داشت.1377/06/12
لینک ثابت
بنده یک وقت، شش، هفت سال قبل از این، بحث «تهاجم فرهنگی» را مطرح کردم که بحثبرانگیز شد و بعضیها دربارهاش حرف زدند؛ شاید بعضی از شما یادتان باشد. همان وقت در تلویزیون جمهوری اسلامی میز گردی دراینباره تشکیل دادند که سه، چهار نفر آنجا بودند. یک نفر با آن نظری که بنده ابراز کرده بودم، موافق بود و حمایت میکرد؛ چند نفر دیگر هم بهکلی آن را رد میکردند که «نه آقا! اینها خیالات است، اینها باطل است!» بنابراین میبینید که کسی متعرض کسی نمیشود.1377/06/12
لینک ثابت
برادران و خواهران عزیز! من فقط یک جمله در این زمینه به شما عرض کنم و آن این است که امروز نسل روشنفکر دانشگاهی، یک مسئولیت ویژه دارد. امروز کشور شما و انقلاب شما و نظام اسلامی و پُرافتخار شما دورانی را میگذراند که همهی کسانی که صاحبفکر و اندیشه هستند، باید برای پُربار کردن این نظام و فکرها و دستهای گردانندهی آن تلاش و همکاری کنند. ما دورههای سختی را پشت سر گذاشتهایم؛ دوران جنگ را، دوران بعد از جنگ را که آن هم مشکلات و دشواریهای زیادی داشت.1377/06/12
لینک ثابت
بایستی کشور را به آن پایهای که لازم است، برسانید. این، مسئولیتِ عظیمِ نسلِ جوانِ روشنفکرِ تحصیلکردهی این کشور است و شما برادران و خواهرانی که در این دانشگاه تحصیل کردهاید، تصوّر من این است که در این زمینه بار سنگینتری بر دوش دارید و إن شاء اللّه توفیقات بیشتری هم خواهید داشت.1377/06/12
لینک ثابت
در غرب، حدّ آزادی را منافع مادّی تشکیل میدهد. ابتدا برای آزادیهای اجتماعی و فردی، محدودیتهایی را معیّن کردند؛ این یکی از آنهاست. آن وقتیکه منافع مادّی به خطر بیفتد، آزادی را محدود میکنند. منافع مادّی، مثل عظمت این کشورها و سلطهی علمی این کشورها. تعلیم و تربیت، یکی از مقولاتی است که آزادی در آن، جزو مسلّمترین حقوق انسانهاست. انسانها حق دارند یاد بگیرند؛ اما همین «آزادی» در دانشگاههای بزرگ دنیای غربی محدود میشود! دانش و فناوری والا به قول خودشان CET HGIH قابل انتقال نیست! انتقال فناوری به کشورهای معیّنی ممنوع است! چرا؟ چون اگر این دانش و این علم انتقال داده شد، از انحصار این قدرت خارج شده است و این قدرت مادّی و این سلطه، به حال خود باقی نخواهد ماند. آزادی مرز پیدا میکند؛ یعنی استاد حق ندارد که فرضاً به شاگرد کشور جهان سومی شاگرد ایرانی، یا دانشپژوه چینی فلان راز علمی را بیاموزد!1377/06/12
لینک ثابت
«آزادی اجتماعی» به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه میشود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفتهاند! ما خودمان حرف و منطق داریم....کسانی هستند که در کلماتشان، مرتّب از گفتههای فلاسفهی دو، سه قرن اخیر غربی برای مسألهی «آزادی» شاهد میآورند: فلانکس اینطور گفته است، فلان کس آنطور گفته است. البته اینها نجیبها هستند که اسم این فلاسفه را میآورند؛ اما بعضی فیلسوفنماهای مطبوعاتی هم هستند که حرف «جان استوارت میل» و حرف فلان فیلسوف فرانسوی یا آلمانی یا امریکایی را میآورند، ولی اسمش را نمیآورند؛ به نام خودشان میگویند! اینها هم تقلّب میکنند، لیکن باز هم به اینکه این فکر به وجود آید که تفکّر آزادی و مفهوم آزادی اجتماعی، یک فکر غربی و یک هدیه از سوی غرب برای ماست، کمک میکنند!1377/06/12
لینک ثابت
آقای "جورج جرداق" نویسندهی کتاب نامدار "صوتالعدالة" که دربارهی امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام است، بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین صادر شده است و یکی هم از جناب عمر- خلیفهی دوم- مقایسهای میکند. یکوقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند؛ و چون گزارشی علیه آنها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آنها جملهی ماندگاری را گفته است: "إستعبدتمالناس و قد خلقهمالله أحراراً؟" مردم را به بردگی گرفتهاید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جملهی دیگری امیرالمؤمنین علیهالصلاة والسلام فرموده است که در نهجالبلاغه آمده و آن این است: "لاتکن عبد غیرک و قد خلقکالله حراً" بندهی غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده است. جورج جرداق بین این دو جمله مقایسه میکند و میگوید جملهی امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جملهی عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را میکرد که آزادی و حریت، در دست آنها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آنها کسانی بودند که عمر میگفت: "إستعبدتمالناس"؛ مردم را به بردگی گرفتهاید. مردم را به بردگی گرفتهاید؛ حالا به آنها آزادی بدهید. این یکطور حرف زدن است؛ یکطور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب میکند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام میآورد: "لاتکن عبد غیرک و قد خلقکالله حرا"؛ بندهی غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است.1377/06/12
لینک ثابت
«آزادی اجتماعی» به همین معنایی که امروز در فرهنگ سیاسی دنیا ترجمه میشود، یک چنین ریشه قرآنی دارد. هیچ لزومی ندارد که ما به لیبرالیسم قرن هجدهم اروپا مراجعه کنیم و دنبال این باشیم که «کانت» و «جان استوارت میل» و دیگران چه گفتهاند! ما خودمان حرف و منطق داریم.1377/06/12
لینک ثابت
عدّهای بودند که پروندههایشان ناپاک بود، دستهایشان آلوده بود و میترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آنها هم چیزی میگفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز میزنند، اگر آن روز هم میگفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان میترسیدند؛ چون پروندههای بدی داشتند. کینهی آنها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. اینها خودشان جرأت نمیکردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آنها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! اینها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سیودومیلیونیِ حقرأیدار حدود نوددرصد وارد میدان انتخابات میشوند. اینها نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد میکردند برای اینکه به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچارهها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کردهاند، حرف میزنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی میکردند، حدود و مرزهای منطقی را میزدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همانطور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همانگونه است؛ فرقی نکرده است.1377/06/12
لینک ثابت
عدّهای بودند که پروندههایشان ناپاک بود، دستهایشان آلوده بود و میترسیدند وارد میدان شوند و چیزی بگویند. اگر آنها هم چیزی میگفتند، کسی کارشان نداشت. همان حرفی که امروز میزنند، اگر آن روز هم میگفتند، کسی کارشان نداشت؛ اما خودشان میترسیدند؛ چون پروندههای بدی داشتند. کینهی آنها با انقلاب، با امام و با تفکّر اسلامی امامی، از قدیم معلوم شده بود. اینها خودشان جرأت نمیکردند وارد میدان شوند. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر اساس تحلیل غلطی که از انتخابات کردند، جرأت پیدا کردند! تحلیل غلط آنها این بود که خیال کردند مردم سی میلیون رأی علیه نظام دادند! اینها خوشحال شدند؛ در حالی که مردم سی میلیون رأی برای تثبیت نظام داده بودند. یکی از افتخارات نظام اسلامی این است که بعد از گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب، در یک انتخابات، سی میلیون از جمعیتِ سیودومیلیونیِ حقرأیدار حدود نوددرصد وارد میدان انتخابات میشوند. اینها نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف تلقّی کرده بودند! البته ابتدا رادیوهای بیگانه، همان روزهای اوّلِ انتخابات، مرتّب داد و فریاد میکردند برای اینکه به کسانی که آماده و مستعد به این انحراف و اشتباه هستند، خطّ و جهت بدهند که بله؛ سی میلیون نفر اظهار نارضایی از نظام کردند! خواستند نقطهی قوّت نظام را نقطهی ضعف نظام وانمود و قلمداد کنند. این بیچارهها هم یا باور کردند، یا خودشان را فریب دادند؛ خیال کردند که حالا در کشوری که نظام سی میلیون نفر مخالف دارد، پس ما هم بیاییم حرف بزنیم! حالا جرأت پیدا کردهاند، حرف میزنند؛ در حالی که فرقی نکرده، آن وقت هم اگر تخلّفی میکردند، حدود و مرزهای منطقی را میزدند و تحت تعقیب قانونی بودند، امروز هم همانطور است؛ هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال کنند، افساد کنند، ارجاف کنند، باز همانگونه است؛ فرقی نکرده است.1377/06/12
لینک ثابت
این دانشگاه، با امیدهای زیادی بنیانگذاری شد. البته دانشگاههای کشور، همه حقّ عظیمی بر انقلاب و نظام و پیشرفت جریان علم و فرهنگ در کشور دارند؛ ولی این دانشگاه، دانشگاهی بود که انقلاب آن را تأسیس کرده بود؛ با این هدف که بتواند برای دانشگاههای سراسر کشور، نیروهای علمی و اساتید پرداختهی دست انقلاب فراهم کند. شاید امروز که بحمد اللّه در دانشگاههای کشور، جوانان مؤمن و متخرّجان انقلابی فراوانند، این حرف برای بعضیها چندان مفهوم نباشد؛ لیکن در سالهای اوّل دههی شصت، این حرف خیلی معنا داشت. آن زمان که برخی از اساتید ترجیح میدادند به دانشگاهها نیایند و با انقلاب همکاری نکنند، بعضی به خارج از کشور میرفتند، بعضی مورد شکایت دانشجویان بودند که مکرّر به ما مراجعه میکردند و میگفتند از آنها دلسوزی دیده نمیشود البته بعضی هم مؤمنانه و مخلصانه در خدمت دانشگاهها بودند توسعهی دانشگاههای کشور، احتیاج به یک فکر اساسی داشت. آن فکر اساسی، تشکیل این دانشگاه بود. امروز بنده نگاه میکنم، میبینم که چند هزار نفر فارغالتّحصیلان و متخرّجان این دانشگاه از بانوان و آقایان بحمد اللّه حضور دارند. این برای ما خیلی شیرین و خاطره و تجربهی ماندگاری است.1377/06/12
لینک ثابت
جوان, جوان امروز انقلاب اسلامی, آبادانی کشور, سازندگی کشور, جوانِ تحصیلکردهی پرانرژیِ پرانگیزه
مسؤولیتِ عظیمِ شما نسلِ جوانِ روشنفکرِ تحصیلکردهی این کشوراین است که کشور را به آن پایهای که لازم است، برسانید.1377/06/12
لینک ثابت
این حرف را نباید مرتّب تكرار كرد كه «آزادیِ تازهبهدستآمده!» میبینم كه بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مكرّر میگویند كه از آزادیها زیاد استفاده نكنید، تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هرچه بیشتر استفاده كنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بیشتر از حقِّ خدا داده استفاده كنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. ما همیشه گلهمان از نویسندهها این بوده كه چرا نمینویسند، چرا تحقیق نمیكنند، چرا تحلیل نمیكنند.1377/06/12
لینک ثابت
در مكتب غربی لیبرالیسم، آزادی انسان، منهای حقیقتی به نام دین و خداست.1377/06/12
لینک ثابت
در لیبرالیسم غربی چون حقیقت و ارزشهای اخلاقی نسبی است، لذا «آزادی» نامحدود است.1377/06/12
لینک ثابت