من این را میخواهم عرض کنم. که در منزل خود من، همهی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همهی افراد خانهی ما، وقتی میخواهند بخوابند حتما یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همهی خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اول با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتی بچههای کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند. باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی - مثل این لوسترها، میزهای گوناگون، مبلهای مختلف و پرده و... -، به کتاب اهمیت بدهند. اول کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند؛ بعد که این تأمین شد به زواید بپردازند. خلاصه، باید با کتاب انس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعهی ایرانی به هدف و آرزویی که دارد - که حق او هم هست - نخواهد رسید. البته من این را فراموش نکنم که از وزارت ارشاد به خاطر انجام همهی توصیههای ما در سال گذشته در هنگام مصاحبه - پایان بازدید - تشکر کنم. مسألهی نمایشگاه دائمی و کتابهای پرتیراژ که الان آقای مسجد جامعی به من گزارش دادند، از کارهایی است که انجام گرفته است. من از آنچه که انجام شده است خرسند شدم.
خوب؛ این مسألهی اول. مطلب دومی که من امروز فکر کرده بودم بگویم، مسألهی کاغذ است. من وقتی از ناشران دربارهی مشکلشان و فروش کتاب میپرسم، بعضی بعد از سؤال من و بعضی بدون سؤال، به مشکل کاغذ اشاره میکنند. کاغذ در جامعهی ما نباید یک کالای تزیینی و تجملاتی به حساب بیاید؛ بلکه باید یک کالای اصلی محسوب شود. کمااینکه دولت هم، برای کاغذ، واقعا یارانه میدهد. (ما در مشهد، همین سوبسید را میگوییم «سر». سردادن به چیزی؛ چیزی را برای چیزی به عنوان سردادن.)1374/02/26
لینک ثابت