دشوارترین مبارزه، مبارزهی غریبانه است. کشته شدن در میان هیاهو و هلهلهی دوستان و تحسین عامّهی مردم، چندان دشوار نیست. چنانکه در یکی از جنگهای صدر اسلام، وقتی که دو لشکرِ حقّ و باطل در مقابل هم صف کشیدند و کسانی چون پیغمبر و امیرالمؤمنین، علیهماالسّلام، در رأس جبههی حق قرار داشتند، پیغمبر از سپاهیان خود پرسید: چه کسی حاضر است به میدان برود و فلان جنگجوی معروفِ سپاه دشمن را از پای درآورد؟ جوانی از سپاهیان اسلام، داوطلب شد. پیغمبر دستی بر سر او کشید و او را بدرقه کرد. مسلمانان هم برایش دعا کردند و او به میدان نبرد رفت، جهاد کرد و کشته شد. این، یک نوع کشته شدن و جهاد کردن است. نوعِ دیگرِ جهاد کردن، جهادی است که وقتی انسان به سمت میدان نبرد میرود، آحاد جامعه نسبت به او یا منکرند، یا غافلند، یا کناره میجویند و یا در مقابلش میایستند. کسانی هم که قلباً وی را تحسین میکنند - و تعدادشان کم است - جرأت ندارند زبانی به تحسینش بپردازند.
در حادثهی عاشورای امام حسین علیهالسّلام، حتی کسانی مانند «عبداللَّهبنعباس» و «عبداللَّهبنجعفر» که خودشان جزو خاندان بنیهاشم و از همین شجرهی طیّبهاند، جرأت نمیکنند در مکه یا مدینه بایستند، فریاد بزنند و به نامِ امام حسین علیهالسّلام، شعار بدهند. چنین مبارزهای، غریبانه است و مبارزهی غریبانه، سختترینِ مبارزههاست. همه با انسان، دشمن. همه از انسان، رویگردان. در مبارزهی امام حسین علیهالسّلام، حتّی برخی از دوستان هم معرضند. چنانکه به یکی از آنها فرمود: «بیا به من کمک کن.» و او به جای کمک، اسبش را برای حضرت فرستاد و گفت: «از اسب من استفاده کن!» غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانهتر؟!1373/03/17
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون کهگیلویه و بویراحمد
غربت امام حسین(ع), تحلیل حادثه عاشورا, حادثه عاشورا, حادثه عاشورا, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا
روایت تاریخی
لینک ثابت
غربت امام حسین(ع), تحلیل حادثه عاشورا, حادثه عاشورا, حادثه عاشورا, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا
روایت تاریخی