همان گونه که میدانید دو قشر معلّم و کارگر، فینفسه از اقشار برجسته جامعهاند. قشر معلم در کشور ما با چند میلیون جمعیت - شاید یک پنجم یا یک ششم جمعیت کشور - سرو کار دارد. یعنی در واقع، امر آموزش و پرورشِ جمعیتی چند میلیونی از جوانان، نوجوانان و نونهالان ما که آینده کشور متعلّق به آنهاست، بر عهده معلّمین است. قشر دیگر هم قشر کارگر است که حیات مادّی کشور، تولید کشور و تأمین زندگی ملت در دست اوست. بنابراین ملاحظه میکنید که اهمیت این دو قشر، خود به خود آشکار است و لازم نیست که ما بنشینیم و شرح و تفصیل بدهیم که به این دلیل معلّم مهم است و به این دلیل کارگر اهمیت دارد.
اهمیت اینها واضح است. البته در اوضاع و احوال بعد از انقلاب و نیز اوضاع کنونیِ کشور ما، این دو قشر اهمیت بیشتری یافتهاند. زیرا در حوادثی که طی پانزده سال اخیر برای کشورمان پیش آمد و حضور مردم در آن حوادث لازم بود - مثل جنگ تحمیلی - این دو قشر جزو فعّالینِ جامعه بودند. شما ببینید در جنگ چقدر کارگر و معلّم شرکت کردند و چقدر دانشآموز و دانشجو به تلقین و تشویق و هدایت معلّمین عازم جبههها شدند! این یک قلم نشان دهنده وضعیت دو قشر کارگر و معلّم در کشور ماست.
یک وقت است که معلّم درسش را میدهد و بعد مشغول زندگی شخصی خود میشود. یا کارگر کارش را میکند و بقیه اوقات را به زن و فرزندش اختصاص میدهد. اما یک وقت است که این دو علاوه بر تدریس و کار، وقتی حادثه عظیمی در کشور اتفاق افتاد و آن حادثه حضور مردم را طلبید، کمر همّت را محکم میبندند و به وسط میدان میآیند. کارگران و معلّمین ما، چنین نقشی را از خود نشان دادند و اهمیتشان مضاعف گردید. البته ممکن است در بعضی کشورهای دیگرِ دنیا هم، چنین مواردی وجود داشته باشد که ما اطّلاع درستی نداریم. اما وضعیت این دو قشر در کشور ما همان است که گفتم. بنابراین دارای اهمیتند.1373/02/13
لینک ثابت