اکنون دیگر کسی نباید شک کند که انگیزههای صلیبی، در زیر ظواهر فریبگر دموکراسی و حقوق بشر، اغلب یا همهی قدرتهای غربی را در پنجه و زیر ارادهی خویش گرفته است. سادهلوحی است اگر گمان ببریم که این انگیزههای قساوتآمیز در بوسنی و هرجای دیگر، از ایمان عیسوی مایه میگیرد. آنان که امروز با هر نشانهای از اسلام و هر نبض متحرکی از مسلمانان، از بن دندان دشمنند، به مسیح علیهالسّلام و تعالیم مسیحیت واقعی نیز عقیدهای ندارند. آنان فقط به قدرت بیمهار و منافع و هوسها و خصومت بیپایان خود با هرچه قدرت ظالمانهی آنان را تهدید کند، ایمان دارند و نه به هیچچیز دیگر! اما دست خونآلود آنان، امروز صف مسیحیت در مقابل اسلام را آراسته و در برابر اسلام به عنوان یک دین و عقیده و ایمان، با همهی وجود، پرچم دشمنی برافراشته است.
مسلمانان در چنین شرایطی باید به فکر فروروند و حوادث را با تدبر بنگرند که «آیا اگر مسلمین جهان دست متحدی بودند و مشت مستحکمی داشتند، کسی جرأت میکرد یک ملت مظلوم را فقط به جرم مسلمانی، چنین بیرحمانه و قساوتآمیز بکوبد!؟» هرکس در تفرقهی مسلمین سعی میکند؛ هرکس برادران مسلمان را به یکدیگر بدبین میکند؛ هرکس تنگنظرانه و جاهلانه، یا خصمانه و مغرضانه، فرق اسلامی را محکوم به کفر میکند، بداند که در فاجعهی بوسنی و امثال آن شریک است؛ به همان اندازه که بیحیثیتها و وظیفهنشناسها یا دشمنپذیرها، در سرنوشت تلخ برادران مسلمان شریکند.1371/06/19
لینک ثابت