newspart/index2
حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مبارزه با دستگاه ظلم وجور وفاسد، هدف قیام امام حسین (ع)

حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، در بیانات خود فهماند که برای دنیای اسلام در چنین شرایطی، مبارزه با اصل قدرت طاغوتی و اقدام برای نجات انسانها از سلطه شیطانی و اهریمنی این قدرت، واجبترین کارهاست. بدیهی است که حسین بن علی علیه‌السّلام، اگر در مدینه می‌ماند و احکام الهی را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت رابیان می‌کرد، عدّه‌ای را پرورش می‌داد. اما وقتی برای انجام کاری به سمت عراق حرکت می‌کرد، از همه این کارها باز می‌ماند: نماز مردم را نمی‌توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمی‌توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل می‌شد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایی که در مدینه بودند، می‌ماند. اینها هر کدام وظیفه‌ای بود که آن حضرت انجام می‌داد. اما همه این وظایف را، فدای وظیفه مهمتر کرد. حتّی آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیت‌اللَّه و در هنگامی که مردم برای حج می‌رفتند، این، فدای آن تکلیف بالاتر شد.
آن تکلیف چیست؟ همان‌طور که فرمود، مبارزه با دستگاهی که منشأ فساد بود: «اُریدُ اَن اَمُرَ بالْمَعْروف وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَر وَ اَسیرَ بِسیرة جَدّی» (1) یا آن‌چنان که در خطبه دیگری در بین راه فرمود: «اَیهاالنّاس! اِنَّ رَسول‌اللَّه، صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله، قال مَنْ رأی سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلّاً لِحُرَمِ اللَّه، ناکِثاً لِعَهْداللَّه [تا آخر] فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَولٍ کانَ حَقاً عَلَی‌اللَّه اَنْ یَدخل یُدْخِلَهُ مُدْخِلَه » (2) یعنی اغاره یا تغییر، نسبت به سلطان ظلم و جور؛ قدرتی‌که فساد می‌پراکند و دستگاهی که انسانها را به‌سمت نابودی و فنای مادّی و معنوی می‌کشاند. این، دلیل حرکت حسین بن علی علیه‌السّلام است که البته این را، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هم دانسته‌اند؛ که در باب گرایش به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر، به این نکات هم باید توجّه شود. لذاست که برای تکلیف اهمّ، حرکت می‌کند و تکالیف دیگر را - ولو مهم - فدای این تکلیف اهمّ می‌کند. تشخیص می‌دهد که امروز، کار واجب چیست؟1371/05/07


1 )
المناقب ، ابن شهر آشوب ج 4 ص 89؛
بحارالأنوار،علامه مجلسی ج 44 ص 329 ؛

فقال ع إنی لم أخرج بطرا و لا أشرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت أطلب الصلاح فی أمة جدی محمد أريد آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر أسير بسيرة جدی و سيرة أبی علی بن أبی طالب فمن قبلنی بقبول الحق فالله أولى بالحق و هو أحكم الحاكمين
ترجمه:
امام حسین (ع) فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه،و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر. يعنى جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمايم. من ميخواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب عليهم السّلام رفتار نمايم. كسى كه مرا بجهت اينكه حق ميگويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر ميكنم تا خدا كه بهترين حكم‏كنندگان است بين من و او داورى نمايد.
2 )
بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج  44 ص 381؛
تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ج 4ص 304؛
الكامل فی التاریخ ،ابن اثیر ج 4 ص 48؛
 مقتل ابى‌مخنف، ص 85؛

«مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْ‏ءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَتَتْنِی كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ بِبَيْعَتِكُمْ أَنَّكُمْ لَا تُسَلِّمُونِّی وَ لَا تَخْذُلُونِّی فَإِنْ وَفَيْتُمْ لِی بِبَيْعَتِكُمْ فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَظَّكُمْ وَ رُشْدَكُمْ وَ نَفْسِی مَعَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی مَعَ أَهَالِيكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ فَلَكُمْ بِی أُسْوَةٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَكُمْ وَ خَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ فَلَعَمْرِی مَا هِيَ مِنْكُمْ بِنُكْرٍ لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِی وَ أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُمْ فَحَظَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ وَ نَصِيبَكُمْ ضَيَّعْتُمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ سَيُغْنِی اللَّهُ عَنْكُمْ وَ السَّلَامُ. ثُمَّ طَوَى الْكِتَابَ وَ خَتَمَهُ وَ دَفَعَهُ إِلَى قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ الصَّيْدَاوِيِّ وَ سَاقَ الْحَدِيثَ كَمَا مَرَّ ثُمَّ قَالَ وَ لَمَّا بَلَغَ الْحُسَيْنَ قَتْلُ قَيْسٍ اسْتَعْبَرَ بَاكِياً ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا وَ لِشِيعَتِنَا عِنْدَكَ مَنْزِلًا كَرِيماً وَ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.
ترجمه:
[نامه امام حسین (علیه السلام) به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا] بسم اللَّه الرحمن الرحيم از حسين بن على به سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبد اللَّه بن وائل و گروهى از مؤمنين. اما بعد؛ براستی می دانيد كه پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله در زمان زندگى خود فرمود: كسى كه حاكم ستمكاری را كه حرام خدا را حلال بداند، عهد و پيمان خدا را بشكند، مخالف سنت رسول خدا باشد، در ميان مردم با گناه و عدوان رفتار نمايد، ببیند اما گفتار و رفتار خود را تغيير ندهد خدا حق دارد كه وى را هم در جايگاهى نظير جايگاه او داخل كند. شما ميدانيد اين گروه پیوسته در اطاعت شیطان هستند و از طاعت خداى رحمان روگردان شده‏اند، فتنه و فساد را ظاهر حدود و احكام خدا را تعطيل نموده‏اند و بهره جنگی را از برای خود بر می گزینند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كرده‏اند من از اين جهت به مقام خلافت سزاوارتر ميباشم كه از نزدیكان رسول خدا(ص) می باشم و نامه‏هاى شما بمن رسیده است فرستادگان شما بيعت‏هاى شما را بمن رساندند كه مرا تسليم دشمن نكنيد و رها ننمائيد پس اگر شما به بيعت خود وفا كنيد بهره و هدايت خود را يافته‏ايد. جان من با جان شما، اهل و فرزندان من با اهل و فرزندان شما خواهند بود. شما بمن تأسى نمائيد اگر انجام ندهید و عهد و پيمان خود را بشكنيد و از بیعتتان بیرون روید به جان خودم كه اين اعمال از شما ناشناخته و غریب نیست، زيرا شما اين گونه كارها [بی وفایی ها] را با پدر و برادر و پسر عمويم [مسلم] كرديد. كسی كه فریفته شما شود، فریب خورده است. شما راجع به حظ و بهره خود خطا كرديد، و نصيب خويشتن را ضايع نموديد. كسى كه پيمان‏شكنى كند عليه خود پیمان شكسته است. بزودى خدا مرا از شما بی نياز خواهد كرد. و السّلام.سپس آن نامه را تا كرد و مهر كرد و به قيس بن مسهر صيداوى داد.»
لینک ثابت
حضرت امام حسین(علیه السلام)

در قضیه حرکت عاشورا، نکات بسیار زیادی هست که اگر دنیای اسلام و متفکّرین جهان اسلام درباره آنها، از ابعاد مختلف بررسی کنند، راههای زندگی اسلامی و تکلیف نسلهای مسلمان در شرایط مختلف، از این حادثه وآنچه‌که از مقدّمات و مؤخّرات، آن را احاطه کرده است، معلوم خواهد شد. یکی از این درسها، این نکته مهم است که
حسین بن علی علیه‌الصّلاةوالسّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلی را از وظایف گوناگون و دارای مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزی که آن روز دنیای اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالی که این، یکی از نقاط آسیب‌پذیر در زندگی مسلمین، در دورانهای مختلف است؛ یعنی این‌که، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیای اسلام، در برهه‌ای از زمان، وظیفه اصلی را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلی‌است و باید به آن پرداخت و باید کارهای دیگر را - اگر لازم شد - فدای آن کرد؛ و چه چیز فرعی و درجه دوم است و هر حرکت و کاری را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد.
درهمان زمانِ حرکت اباعبداللَّه علیه‌السّلام، کسانی بودند که اگر با آنها در باب این قضیه صحبت می‌شد که «اکنون وقت قیام است» و می‌فهمیدند که این کار، به دنبال خود مشکلات و دردسرهایی دارد، به تکالیف درجه دو می‌چسبیدند؛ کما این‌که دیدیم، عدّه‌ای همین کار را کردند. در میان آنهایی که با امام حسین علیه‌السّلام، حرکت نکردند و نرفتند، آدمهای مؤمن و متعهّد وجود داشت. این‌طور نبود که همه، اهل دنیا باشند. آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیای اسلام، آدمهای مؤمن و کسانی که می‌خواستند طبق وظیفه عمل کنند، بودند؛ امّا تکلیف را نمی‌فهمیدند؛ وضعیت زمان را تشخیص نمی‌دادند؛ دشمن اصلی را نمی‌شناختند و کار اصلی و محوری را با کارهای درجه دو و درجه سه، اشتباه می‌کردند. این، یکی از ابتلائات بزرگ دنیای اسلام بوده است. امروز هم ممکن است ما دچار آن شویم، و آنچه را که مهم است، با چیز کم اهمیّت‌تر اشتباه کنیم. باید وظیفه اساسی را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد.
روزی در همین کشور ما، مبارزات ضدّ استعماری و ضدّ استبدادی و ضدّ دستگاه کفر و طاغوت، مطرح بود؛ اما بعضی، این تکلیف را تشخیص نمی‌دادند و به کارهای دیگر چسبیده بودند. احیاناً اگر کسی تدریسی داشت، اگر تألیفی داشت، اگر یک حوزه کوچک تبلیغی داشت، اگر هدایت جمع محدودی از مردم در کارهای دینی برعهده او بود، فکر می‌کرد اگر به آن مبارزه بپردازد، آن کارها معطل خواهد ماند! مبارزه به آن عظمت و به آن اهمیت را ترک می‌کرد، برای این‌که از این کارها باز نماند! یعنی اشتباه در شناختنِ آنچه لازم بود، آنچه مهم بود و آنچه اهمّ بود.
حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، در بیانات خود فهماند که برای دنیای اسلام در چنین شرایطی، مبارزه با اصل قدرت طاغوتی و اقدام برای نجات انسانها از سلطه شیطانی و اهریمنی این قدرت، واجبترین کارهاست. بدیهی است که حسین بن علی علیه‌السّلام، اگر در مدینه می‌ماند و احکام الهی را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت رابیان می‌کرد، عدّه‌ای را پرورش می‌داد. اما وقتی برای انجام کاری به سمت عراق حرکت می‌کرد، از همه این کارها باز می‌ماند: نماز مردم را نمی‌توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمی‌توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل می‌شد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایی که در مدینه بودند، می‌ماند. اینها هر کدام وظیفه‌ای بود که آن حضرت انجام می‌داد. اما همه این وظایف را، فدای وظیفه مهمتر کرد. حتّی آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیت‌اللَّه و در هنگامی که مردم برای حج می‌رفتند، این، فدای آن تکلیف بالاتر شد.
آن تکلیف چیست؟ همان‌طور که فرمود، مبارزه با دستگاهی که منشأ فساد بود: «اُریدُ اَن اَمُرَ بالْمَعْروف وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَر وَ اَسیرَ بِسیرة جَدّی(1).» یا آن‌چنان که در خطبه دیگری در بین راه فرمود: «اَیهاالنّاس! اِنَّ رَسول‌اللَّه، صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله، قال مَنْ رأی سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلّاً لِحُرَمِ اللَّه، ناکِثاً لِعَهْداللَّه [تا آخر] فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ و َلا قَولٍ کانَ حَقاً عَلَی‌اللَّه اَنْ یَدخل یُدْخِلَهُ مُدْخِلَه(2).» یعنی اغاره یا تغییر، نسبت به سلطان ظلم و جور؛ قدرتی‌که فساد می‌پراکند و دستگاهی که انسانها را به‌سمت نابودی و فنای مادّی و معنوی می‌کشاند. این، دلیل حرکت حسین بن علی علیه‌السّلام است که البته این را، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هم دانسته‌اند؛ که در باب گرایش به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر، به این نکات هم باید توجّه شود. لذاست که برای تکلیف اهمّ، حرکت می‌کند و تکالیف دیگر را - ولو مهم - فدای این تکلیف اهمّ می‌کند. تشخیص می‌دهد که امروز، کار واجب چیست؟ هر زمانی، یک حرکت برای جامعه اسلامی متعیّن است. یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید می‌کند. آن را باید شناخت. اگر در شناخت دشمن اشتباه کردیم، در جهتی که از آن جهت، اسلام و مسلمین خسارت می‌بینند و به آنها حمله می‌شود، دچار اشتباه شده‌ایم. خسارتی که پیدا خواهد شد، جبران‌ناپذیر است. فرصتهای بزرگ از دست می‌رود.
امروز ما در دنیای اسلام، مکلَّفیم که همین هشیاری و توجّه و دشمن‌شناسی و تکلیف‌شناسی را به اعلا درجه ممکن، برای امّت اسلام، جهان اسلام و ملت خودمان تدارک ببینیم. امروز با توجّه به تشکیل حکومت اسلامی و برافراشته شدن پرچم اسلام - چیزی که در طول تاریخ اسلام، بعد از صدرِ اوّل تا امروز سابقه ندارد - چنین امکانی در اختیار مسلمانان است.
امروز ما دیگر حق نداریم در شناخت دشمن اشتباه کنیم. حق نداریم در آگاهی نسبت به جهت و حمله تهاجم، دچار اشتباه شویم. لذا، از اوّل پیروزی انقلاب تا امروز، همه تلاش امام بزرگوار و دیگر کسانی‌که در راه آن بزرگوار حرکت کردند - عَلی اِخْتِلافِ مَراتِبِهْم: بر حسب امکان وتوانایی وبینششان - این بوده است که معلوم شود در دنیای امروز،برای مسلمانان، برای جامعه اسلامی در ایران و برای پایه‌های عدل و حق، چه تهدیدی از همه بالاتر و چه دشمنی از همه خطرناکتر است؟1371/05/07

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی