newspart/index2
روشنفکری
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
روشنفکری

حرکت میرزای شیرازی که برخلاف بسیاری از حوادث صد و پنجاه سال اخیر، متأسفانه هنوز کار درست و کاملی در باره‏ی آن نشده است یک حرکت ذو ابعاد و پُرمعنا و بسیار پُربرکت بوده است. آن یک سطری که میرزای شیرازی نوشت و آن روز بساط کمپانی انگلیسی را از ایران برچید و سلطه‏ی استعماری را موقتاً از کشور قطع کرد، یک مبارزه‏ی چند چندجانبه:
اولًا، مبارزه با دستگاه استبدادی سلطنت مطلقه‏ی ناصرالدین‏شاهی بود که در اوج خود هم بود؛ یعنی تا آن روز چهل و چند سال بود که آن پادشاه ظالم بر ایران حکومت مطلقه می‏کرد و حقیقتاً هیچ‏چیز هم جلودار او نبود. مفاسد حکومت ناصرالدین‏شاهی، هم دامنه‏ی اقتصادی داشت، هم دامنه‏ی سیاسی داشت، هم دامنه‏ی معارفی و دینی داشت؛ مثلًا یکی از اهداف ناصر الدّین شاه طبق اسنادی که امروز در اختیار هست این بود که نفوذ علما را در جامعه کم کند. بعضی از غرب‏زده‏ها و قدرت‏زده‏های زمان ما می‏خواستند مبارزه‏ی رضا خان با روحانیت را به حساب جریانات روشن‏فکری بگذارند؛ که بله، رضا خان می‏دید که علما مرتجعند، و چون می‏خواست کشور را نوسازی کند، لذا با علما مبارزه می‏کرد! معلوم می‏شود که این قضیه این‏طورها نیست؛ مسأله‏ی مبارزه‏ی با علما، در دستور کار همه‏ی سلاطین مستبد بود؛ نمی‏توانستند در کنار و روبه‏روی خود کانون قدرتی را تحمل کنند که تا اعماق دل مردم نفوذ دارد. رضا خان با همان انگیزه‏ای با علما برخورد می‏کرد که ناصر الدّین شاه می‏خواست برخورد کند. در همین قضیه، میرزای بزرگ (رضوان اللّه علیه) قبلًا یکی، دو نامه به ناصر الدّین شاه نوشت و او را از این کارها نهی کرد؛ اما او با تعبیرات توهین‏آمیز و سبکی به میرزا جواب داد: شما مشغول درس و کار خودتان باشید؛ به این کارها کاری نداشته باشید! می‏بینید که این عبارت هم عبارت آشنایی است و در طول این صد و چند سال، طرف‏داران قدرت مطلقه‏ی شخصی، بارها آن را به علما گفتند: بروید مشغول مدرسه و مسجد خودتان باشید؛ به سیاست چه کار دارید؟! پس ناصر الدّین شاه دارای یک حکومت مطلقه و مستبده‏ی فردی بود که با اخلاق و اقتصاد و دین و روحانیت محبوب مردم معارضه و ناسازگاری داشت. بنابراین، یک بعد فتوای میرزای شیرازی، مبارزه با این خودکامه و کشیدن دندان قدرتمند این پلنگ تیزدندان بود؛ و حقیقتاً دندان او کشیده شد و قدرت او کم شد. این قضیه مربوط به سال 1308 هجری است؛ یعنی چهار سال پیش از رحلت میرزا، و تقریباً پنج سال پیش از مرگ ناصر الدّین شاه.
ثانیاً، مبارزه‏ی با استعمار و نفوذ خارجیها در این کشور بود. در چند سال آخر عمر ناصر الدّین شاه سالهای اول قرن چهاردهم؛ یعنی از سال 1300 به بعد کار دربار ناصر الدّین شاه، امتیاز دادن به این دولت و آن دولت، این کمپانی و آن کمپانی، و گرفتن پول و فروختن مملکت شده بود؛ مثل امتیاز رویتر و همین امتیاز تنباکو و غیره! با آن حرکت عظیم میرزا و آن فتوای کوبنده، جلوی این انحصارها و امتیازها و دخالتهای خارجی هم گرفته شد.
ثالثاً، مبارزه‏ی با غرب‏زدگانی بود که در همان ایام، تازه شروع به ایجاد جریانهای فکری در داخل کشور کرده بودند و روی خودشان نام «روشن‏فکر» گذاشته بودند؛ از قبیل میرزا ملکم‏خان و امثال او؛ که این‏ها نه فقط با این حرکت خیانت‏بار ناصر الدّین شاه مبارزه نکردند، بلکه همین شخص نام‏برده که او را به اصطلاح بنیانگذار و پدر روشن‏فکری در ایران دانسته‏اند حتّی خود دلال انحصارات خارجی هم بود! آن‏هایی که دم از روشن‏فکری و دفاع از منافع ملت می‏زدند، آن‏طور برخورد کردند؛ اما روحانیت و در رأس آن میرزای بزرگ، این‏گونه قاطع و کوبنده با همه‏ی این‏ها مبارزه کرد؛ این پرچم پُرافتخاری است که میرزای شیرازی آن را بلند کرد و بعد از او این پرچم نخوابید. اگرچه قبل از میرزا هم از این‏گونه قضایا بود زمان میرزای قمی، زمان کاشف الغطاء و دیگران و دیگران، که در دفاع از منافع ملت اسلامی و اسلام و مسلمین و ورود در مسائل اجتماعی سعی وافری داشتند لیکن نمونه‏ی کامل آن، این حرکت بود. بعد از میرزا نیز شاگردان او و بزرگان حوزه‏ی علمیه‏ی نجف و کربلا و سامرا و قم و بقیه‏ی مراکز اسلامی، هرجا که محل حضور یک رهبر اسلامی و حضور قدرت‏مندانه‏ی اسلام بود، این‏ها حضور داشتند؛ و این یکی از عجایب تاریخ ایران است؛ و عجیب‏تر این است که این حادثه برای مردم ما شناخته‏شده نیست! مردم ما نمی‏دانند که وقتی ایتالیایی‏ها وارد لیبی شدند و آن کشور را اشغال کردند، مرحوم سیّد محمّد کاظم طباطبایی صاحب عروه و بعضی دیگر از مراجع قم، به نفع مردم مسلمان لیبی و علیه ایتالیایی‏ها فتوای جهاد دادند. مردم نمی‏دانند که وقتی انگلیسی‏ها در بوشهر نیرو پیاده کردند، مرحوم آیت‏اللّه العظمی سیّد عبد الحسین لاری آن ملای مجاهد طراز اول اعلام جهاد داد و مردم را مسلح کرد و خودش نیز مسلح شد و پیشاپیش مردم حرکت و جهاد کرد. مردم ایران نمی‏دانند که مرحوم شیخ الشریعه‏ی اصفهانی مرجع تقلید بزرگ ساکن نجف فتوا داد که استعمال اجناس مصنوعه‏ی در داخل کشور لازم است و مردم باید از استفاده از مصنوعات خارجی اجتناب کنند، تا به این ترتیب دیگران در داخل کشور نفوذ نکنند. همه می‏دانند که در ژاپن، حدود صد سال پیش از این گفتند که مردم حق ندارند از مصنوعات خارجی استفاده کنند، تا در داخل آن کشور چرخ اقتصاد به کار بیفتد؛ اما نمی‏دانند که در همان زمان، بلکه زودتر از آن، عین همین پیشنهاد و همین فتوا، از طرف مراجع و علمای شیعه صادر شد؛ منتها متأسفانه در داخل کشور، هیچ‏کس از سرجنبانها و اهل قلم و اهل سیاست و روشن‏فکران کمکشان نکرد! فتوای میرزای شیرازی دوم مرحوم میرزا محمّد تقی شیرازی در مقابله‏ی با انگلیسی‏ها، و فتوای تحریم انتخابات قلابی انگلیسی‏ها در عراق، نمونه‏یی دیگر از حضور علما در صحنه‏ی سیاست است. آن روز مرحوم شریعت اصفهانی فتوا داد که شرکت در انتخابات قلابی انگلیسی‏ها حرام است؛ کار سیاسی از این روشن‏تر، از این قوی‏تر، از این روشن‏بینانه‏تر؟ امروز مسأله‏ی آن انتخابات یواش‏یواش دارد از لابلای کتابها خارج می‏شود! آن علما و مراجع، سلف صالح شما هستند. این است معنای آن مطلبی که امام بزرگوار ما مکرر می‏فرمودند که علما پیشوایان نهضت مردم علیه ظلم و استبداد در طول سالیان متمادی بوده‏اند؛ و این‏هاست که به شخصیتهایی مثل مرحوم سیّد حسن مدرس و مرحوم آیت‏اللّه کاشانی منتهی شد؛ این‏ها طلبه‏های همان مدرسه و شاگردان همان اساتید بودند که این‏طور در ایران درخشیدند.1370/12/14

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی